به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، حالا دیگر باید گفت افشین علا، برند شعر واکنشی ایران است؛ هر گاه، اظهار نظری یا اقدامی علیه منافع ملی کشورش ابراز یا انجام میشود، او با چند بیت میرود و میایستد در خط مقدم و یادآوری میکند که آنجا فقط موشکها و سپرهای دفاعی نیستند که کارکرد دارند بلکه کلمات، خود میتوانند مهمترین ابزار مقابله و دفاع باشند.
در تازهترین واکنش، او دیروز، شعری را در پاسخ به توقیفکنندگان نفتکش ایرانی در تنگه جبلالطارق منتشر کرد؛ اتفاقی که پس از بیاحترامی سفیر بریتانیا در نشست با خبرنگاران ایرانی در تهران، خون خیلیها را به جوش آورد. اتفاقا دیروز، محمدصادق علیزاده در صفحه یک روزنامه درباره این اتفاق گزارشی نوشت و جزئیات این دو اتفاق را بررسی کرد. حالا آقای شاعر، پاسخی به زبان کهن فارسی نوشته: با او تماس گرفتیم تا درباره این شعر حرف بزنیم. ابتدا گفت همه حرفش را در همین شعر زده و حرف تازهای ندارد، اما ما نمیخواستیم از او حرفهای تکراری در حوزه سیاست بینالملل بشنویم و سوالهایمان درباره چند واژه از خود شعر بود و از همین رو علا مشتاقانه به پرسشها پاسخ گفت. تا آنجا که بحث به رمان و سریال «داییجان ناپلئون» و ملکالشعرای بهار و همینطور وینستون چرچیل هم کشید.
حالا دیگر این حقیقتی است که شما برند شعر واکنشی ایران هستید. هر گاه تعریضی به منافع ملی ما میشود منتظریم ببینیم شما چه واکنشی در قالب شعر نشان خواهید داد. احتمالا حالا دیگر خودتان وقتی شروع میکنید به نوشتن چنین شعرهایی، آگاهید از اینکه کنش شعریتان چنین وجهی پیدا کرده و شاید حتی درصدد این هستید که این برند را تقویت کنید...
حقیقتا نه... من شعرهای سیاسی و اجتماعیام را هم با همان انگیزهای مینویسم که شعرهای عاشقانهام یا شعرهای برای اهل بیتم را مینویسم. اینها من را وامیدارد به نوشتن. من طرحی برای اینگونه نوشتن و واکنش نشاندادن به وقایع سیاسی و اجتماعی ندارم. سعی میکنم در قبال وقایعی که به نظرم مهم هستند، ورود کنم. اگر هر جایی وارد بشوم این حوزه لوث میشود.
گفتمانی قدیمی هست نزد ایرانیان که مبتنی است بر دسیسه انگلیس در هر شرایط و در هر بزنگاهی. این باور میگوید پشت هر دسیسهای، ایدهای انگلیسی در جریان است. البته این باور، مخالفانی هم دارد. مثلا شخصیت اصلی رمان و سریال «داییجان ناپلئون» تکیه کلامی دارد که میگوید: «کار کار انگلیسیهاست». اما خب ما میدانیم که او متوهم است و نویسنده هم این تکیه کلام را ذیل همین توهم گنجانده است و او را پیش چشم ما استهزا کرده است. شما کدام سوی این دعوا میایستید؟
قطعا باور به دسیسه انگلیسی واقعیت است و توهم نیست. اما نه به معنای داییجانناپلئونیِ ماجرا. نه به این معنا که هر اتفاقی اینجا یا هر جای دنیا میافتد متاثر از دسیسهای انگلیسی باشداین باور در تاریخ ایران به سخره گرفته شد تا واقعیت ماجرا بشکند.
در ماجرای عراق و افغانستان هم دیدهایم که انگلیسیها کمترین هزینه و تلفات را متحمل شدهاند، اما خب نقش مهمی در تهییج دولتهای قدرتمندتر از خودشان مثل آمریکا داشتهاند. آنها همیشه پشت چنین ماجراهایی هستند.
شما به عنوان شاعری که علوم سیاسی خوانده و پیگیر وقایع سیاسی جهان امروز است گمان میکنید آنها با ما میجنگند یا نه؟
بعید میدانم نه از طرف ترامپ جنگی صورت بگیرد و نه از سوی انگلیس. اینکه خودشان هم مدام میگویند نمیخواهند به ما حمله کنند، نشاندهنده همین واقعیت است که میدانند چه تبعاتی میتواند برایشان داشته باشد. دولت انگلیس همراهی و تهییج میکند، اما تا جایی پیش میرود که منافعش به خطر نیفتد. به هر حال آنها با ما در حالت قطع رابطه نیستند.
قدمت سنت ضدانگلیسی در شعر ما کم نیست؛ شاعران عصر مشروطه بارها به سیاستهای مداخلهجویانه انگلیس واکنش نشان دادهاند. از جمله ملکالشعرای بهار در آغاز یکی از قصیدههایش نوشته: «ظلمی که انگلیس در این خاک و آب کرد/ نه بیوراسب کرد و نه افراسیاب کرد/ از جور و ظلم تازی و تاتار درگذشت/ ظلمی که انگلیس در این خاک و آب کرد». شما خودتان را ادامه همان سنت میدانید؟
من درباره بسیاری از وقایع سیاسی و اجتماعی داخلی و خارجی ابراز موضع میکنمو از این رو در مواجهه با من برخوردهای مختلفی میشود؛ برخی میگویند رسالت شعر این نیست که واکنش به وقایع روز سیاسی و اجتماعی نشان بدهد. برخی هم استقبال میکنند. من فکر میکنم ما در برههای از تاریخ هستیم که اهالی ادبیات نمیتوانند چشم و گوششان را به این وقایع ببندند. شعر را دیگر نمیتوان در محافل ادبی محدود کرد. کسی را که گرایش به شعر سیاسی و اجتماعی دارد نمیتوانیم انکار کنیم. این انکار، خطایی آشکار است. همانطور که در دوران مشروطه به شعر اعتراضی روی آوردند، ما هم باید استقبال کنیم. بهخصوص که میدانیم آنها در این گونه از شعر امتحان پس دادند و ماندگار شدند. شعرشان ماندگار شده است حتی وقتی به مسائل روز اشاره کردهاند.
شعر شما الان فرقی به لحاظ استراتژیهای معنایی و نیز اشکال ادبی، فرق چندانی با آن تجارب ندارد نیازی نمیبینید دست کم به شکلهای تازهتری برسید؟
من فکر میکنم در کنار مضامین دیگر، لازم است بخشی را به مسائل روز اختصاص بدهیم. ما تکیهگاه محکمی به نام ادبیات داریم. کمتر ملتی این را دارد که با ادبیاتش شناخته شود. دفاع از منافع ملی را نباید صرفا به سیاستمدارها بسپاریم؛ اهل قلم و شاعران و هنرمندان هم باید وارد این عرصه شوند. خیلیها کنار میکشند، چون نمیخواهند بلندگوی قدرت باشند. این، پرهیز بسیار خوبی است، اما مگر دفاع از منافع ملی کشور ربطی به حکومتها و جناحها دارد. گلایهای که از روشنفکران داریم همین است که چرا سکوت میکنند. حتی اگر مخالفق نظام جمهوری اسلامی هستند، چرا از منافع ملی دفاع نمیکنند.
اینجا بحث ملیت است. من در مسائل داخلی هم شعرهای انتقادی بسیاری نوشتهام. به نابسامانیهای داخلی هم انتقاد میکنم، اما در مقابل دشمن خارجی نمیتوانم سکوت کنم.
اغلب شمایل یک منتقد را در شعرهای سیاسی و اجتماعیتان دارید، اما در شعر جدید به نظر میرسد کمی به هجو گراییدهاید... در سنت هجونویسی ما شاعران مهمی قابل رصد هستند، شما به کدامشان بیشتر مراجعه میکنید؟
من ترجیح میدهم نگوییم این شعر را هجو در نظر نگیرم. بهتر است به آن بگویم خطاب خصمآلود. در هجو، لغات رکیک حضور گستردهای دارند. من گرایشی به هجو ندارم. با دشمن خودم و ملتم نیز دوست ندارم به زبان هجو سخن بگویم. قبلا در شعرهای سیاسی و اجتماعیام به صورت تفننی هجو را تجربه کردهام، اما به خاطر آنها پشیمانم. حالا بیشتر میخواهم انتقاد کنم و صدای ملت باشم.
اما در تاریخ شعر فارسی، هجو خوب و هجونویس ماهر کم نداریم...
بله، اساسا هجونویسی، ژانر پرطرفداری هم هست. اما من شخصا نمیپسندم.
به هر حال در این شعر تازه، دو خطاب نامحترمانه دارید یکی «گوژپشت» و دیگری «روبه»؛ بنابراین معتقدید برای اینکه بتوانیم این شعر را هجو سیاستهای انگلیس در نظر آوریم، این میزان از خصم کافی نیست؟
بله حتما. تکلیف هجو را واژههای رکیک روشن میکند و با این دو واژه نمیتوان به شعری هجو اطلاق کرد. من در مکالمه با دشمن هم معتقدم دیگر هجو کارآمد نیست. نه با زبان هجو، بلکه با زبان اقتدار باید با آنها حرف بزنیم.
در شعر تازهتان، که شعری ضدانگلیسی است آنها را عاقل خطاب کردهاید؛ گمان میکنید سیاستمداران انگلیسی هنوز به آن صفاتی متّصف هستند که در طول تاریخ بودهاند مثلا به زیرکی؟ هنوز قدیمیترها وقتی میخواهند بگویند فلانی خیلی سیاس است میگویند چرچیلی است برای خودش!
این خصیصه تاریخی آنهاست؛ از پیش از چرچیل تا امروز. در سالهای اخیر هم، شاید به نظر برسد که کمرنگتر شدهاند، اما سیاستشان را کاملا حفظ کردهاند و در واقع فقط تغییر فاز دادهاند؛ آنها، چون توان استعماری سابقشان را ندارند آمریکا را جلو انداختهاند تا مجری سیاستهایشان باشد. آمریکا در واقع قربانی دسیسههای انگلیس است. البته پیش از اینها هم از این کارها کردهاند. اگر در شعرم آنها را عاقل خطاب کردهام، بیشتر وجه نصیحتگونه دارد.
یعنی بیش از اینکه منظورتان این باشد که آنها عاقل هستند هشدار دادهاید که عاقل باشید...
بله. به خاطر کهنسالبودن سیاستشان و کسوتشان در استعمارگری از آنها انتظار میرود عاقلانهتر از آمریکا رفتار کنند. از این روست که اینگونه خطابشان کردهام.
منبع: روزنامه جام جم
انتهای پیام/