به گزارش گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان ، شامگاه بیست و سوم مرداد سال ۸۹، زنگ تلفن همراه قاضی ویژه قتل عمد مشهد، خواب را از چشمان مقام قضایی ربود! یکی از نیروهای پاسگاه انتظامی آبروان مشهد از وقوع جنایتی هولناک خبر داد و گفت: جسد جوانی حدود ۲۵ ساله در حاشیه جاده خاکی روستای کلاته شورک به میرزاخان رها شده است.
در پی دریافت این خبر بلافاصله قاضی علی اکبر صفائیان (قاضی ویژه قتل عمد در زمان وقوع حادثه) شبانه عازم محل کشف جسد در حوزه استحفاظی کلانتری آبروان شد و بدین ترتیب تحقیقات گسترده میدانی ادامه یافت.
بررسیهای مقدماتی نشان میداد جسد مربوط به جوانی مجهول الهویه است که با وارد آمدن ضربات چاقو و تبر داخل رودخانه خشکیده حاشیه جاده روستایی به طرز وحشتناکی به قتل رسیده است.
در ادامه تحقیقات مشخص شد که موتورسیکلت تریل قرمز رنگ بدون پلاکی نیز که در کنار جسد رها شده بود احتمالا به مقتول تعلق دارد بنابراین بررسیهای قضایی برای شناسایی هویت مقتول و همچنین یافتن سرنخهایی از جنایت تا سحرگاه روز بعد به طول کشیدو قاضی صفائیان پس از اقامه نماز صبح در پاسگاه انتظامی، دوباره به محل وقوع جنایت بازگشت تا این که دامنه تحقیقات به روستاهای اطراف کشید و هویت مقتول به نام «حسین-ب» شناسایی شد.
در حالی که جسد جوان ۲۵ ساله با دستور مقام قضایی به پزشکی قانونی انتقال یافته بود، گروه ویژهای از کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی و با راهنماییهای قاضی باتجربه دادسرای عمومی و انقلاب، به ردزنیهای اطلاعاتی پرداختند و موفق شدند برخی از عوامل مرتبط با این جنایت هولناک را شناسایی کنند، اما متهم اصلی پرونده که «داوود» نام داشت همچنان فراری بود.
بالاخره بعد از گذشت پنج سال از این ماجرای وحشتناک و در حالی که سرهنگ محمدرضا غلامی ثانی ریاست اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی را به عهده گرفته بود، گروه دیگری از کارآگاهان زیرنظر مستقیم رئیس اداره جنایی و با راهنماییهای قاضی صفائیان مامور رسیدگی به این پرونده جنایی شدند. آنان پس از حدود یک ماه رصدهای اطلاعاتی به سرنخهایی رسیدند که نشان میداد متهم فراری با عنوان جعلی در یکی از روستاهای بخش میان جلگه نیشابور ازدواج کرده است و زندگی مخفیانهای دارد، بنابراین عملیات دستگیری او در دستور کار قرار گرفت و گروه عملیاتی کارآگاهان با دستور مقام قضایی وارد عمل شدند. آنان متهم را در روستای همایی در حالی به دام انداختند که ۲۴ ساعت در اطراف روستا به کمین نشستند تا این که متهم فراری سوار بر یک دستگاه موتورسیکلت وارد روستا شد و به دام کارآگاهان افتاد.
این جوان که آن زمان ۲۵ ساله بود توسط قاضی صفائیان مورد بازجوییهای تخصصی قرار گرفت و در اعترافات خود گفت: برادرش نقش مهمی در ارتکاب قتل نداشته و تنها یک ضربه چوب به گردن مقتول زده است.
او در بازسازی صحنه جنایت نیز مقابل دوربین قوه قضاییه ایستاد و گفت: «حسین» جوان ۲۵ ساله (مقتول) مدام برای خواهرم ایجاد مزاحمت میکرد، او حتی پیامکهای تهدیدآمیز نیز برای ما میفرستاد و من از این موضوع، که شکل ناموسی به خود گرفته بود ناراحت بودم. تا این که روز حادثه درحالی که با برادرم سوار موتورسیکلت بودیم او را دیدیم که در همین مسیر تردد میکند. من از قبل چاقو و تبر در دست داشتم موتورسیکلتم را داخل رودخانه متوقف کردم و برادرم بالای تپه رفت تا آمدن او را به من اطلاع دهد. وقتی او از سراشیبی رودخانه پایین آمد کنار من توقف کرد که من هم در یک لحظه با تبر ضربهای به گردن و دستش زدم که ساعت او هم روی زمین افتاد.
متهم این پرونده جنایی افزود: جوان ۲۵ ساله روی زمین افتاده و یک پایش نیز زیر موتورسیکلت قرار گرفته بود که در این هنگام برادرم نیز از بالای تپه پایین آمد و به خاطر کینهای که از قبل داشت با چوب ضربه آرامی به گردن او زد این درحالی بود که آن جوان قصد داشت از روی زمین بلند شود و با چاقو به من حمله کند، اما من با چاقو ضرباتی دیگر بر پیکر او وارد کردم، ولی او هنوز زنده بود به همین خاطر یک پای اورا گرفتم و پیکر خون آلودش را روی شنهای رودخانه کشیدم تا به مکانی ببرم که در معرض دید افرادی که از آن جا عبور میکردند، قرار نگیرد. در آن جا هم چند ضربه چاقو به او زدم و دوباره به محل درگیری بازگشتم و موتورسیکلت او را تا کنار جسدش بردم با تبر ضربهای هم به موتورسیکلت او زدم چرا که او قبلا موتورسیکلت مرا تخریب کرده بود.
بعد از آن هم سوار موتورسیکلت خودم شدم و با عبور از روی پاهای مقتول، به همراه برادرم فرار کردیم. آن روز تکهای از چاقو در بدن مقتول شکسته بود و من تبر و تکه دیگر چاقو را داخل آبگیری که در فاصله خیلی دورتر از این جا قرار دارد، انداختم.
وی ادامه داد: بعد از آن هم به یکی از روستاهای نیشابور رفتم و با هویت جعلی به زندگی ام ادامه دادم و در آن جا با دختری ازدواج کردم که صاحب یک فرزند نیز شدم. بعد از آن و در تاریخ سیزدهم اردیبهشت ۹۴ به دام کارآگاهان افتادم.
او در پاسخ به سوال قاضی صفائیان که پرسید ماجرای پیامک «خداحافظ تا پای چوبه دار!» چیست؟ نیز گفت: فردی که آن پیامک را برایش ارسال کردم بی گناه است و در این جنایت نقشی ندارد من تنها خواستم بگویم که من فلانی را کشته ام! بنابر این گزارش، در ادامه بازسازی صحنه قتل، متهم ردیف دوم این پرونده نیز اظهارات برادرش را عین واقعیت دانست و گفت: هر آن چه را برادرم گفت قبول دارم.
این پرونده جنایی پس از تکمیل تحقیقات و صدور کیفرخواست به شعبه پنجم کیفری یک خراسان رضوی ارسال شد و قضات باتجربه این شعبه نیز پس از برگزاری چند جلسه محاکمه، متهم اصلی پرونده را به قصاص نفس محکوم کردند.
با تایید قطعی رای صادر شده در شعبه ۲۰ دیوان عالی کشور، پرونده مذکور به اجرای احکام دادسرای عمومی و انقلاب مشهد ارسال شد و با دستور قاضی عندلیب (معاون دادستان مرکز خراسان رضوی در امور اجرای احکام) در مرحله اجرا قرار گرفت؛ بنابراین گزارش، با فراهم شدن مقدمات اجرای حکم، سپیده دم روز گذشته داوود که دیگر حدود ۳۰ سال داشت در زندان مرکزی مشهد و در حضور قاضی اجرای احکام و دیگر مسئولان ذی ربط پای چوبه دار رفت و به مجازات رسید تا دو جوان فقط به خاطر سوءظن یک ارتباط غیرمتعارف به کام مرگ فرو روند.
، قاضی علی اکبر صفائیان هم اکنون ریاست شعبه ۱۱۸ دادگاه کیفری ۲ مشهد را به عهده دارد.
ماجرای تلخ سوءظن دیگری که دو جوان را به کام مرگ فرستاد، از بیست و دوم خرداد سال ۹۵ و در روستای تقی آباد از توابع شهرستان تربت جام زمانی شکل گرفت که جوان ۲۵ سالهای به نام مهدی در منزل مسکونی اش به قتل رسید و متهم فراری این پرونده چند ساعت بعد با لباسهای خون آلود در چنگ نیروهای انتظامی گرفتار شد.
یکی از همسایگان که صدای فریادهای «اشتباه گرفتی!» مقتول را در سحرگاه بیست و دوم خرداد سال ۹۵ شنیده بود به بازپرس پرونده گفت: صبح که برای ادای نماز بیدار شدم صدای فریادهای همسایه را شنیدم که جیغ میکشید: تو را جان مادرت نزن! اشتباه گرفتی! ابتدا فکر کردم مهدی با پدرش دعوا میکند، اما وقتی به همراه یکی دیگر از همسایگان به خانه آنها رفتیم با پیکر غرق در خون او روبه رو شدیم که هدف اصابت ضربات چاقو قرار گرفته بود!
متهم ۲۶ ساله این پرونده نیز در حالی که به صراحت ارتکاب قتل را گردن گرفته بود در اظهاراتش گفت: به مهدی سوءظن داشتم و احساس میکردم با خواهرم ارتباط دارد به همین دلیل سپیده دم از دیوار منزل آنها بالا رفتم تا این که جوان ۲۵ ساله (مقتول) از سرویس بهداشتی بیرون آمد دیگر امانش ندادم و ضربات چاقو را بر بدنش فرود آوردم! اگرچه قصد کشتن او را نداشتم، ولی وقتی خون آلود روی زمین افتاد از محل گریختم!
با تکمیل تحقیقات و اعترافات صریح متهم، این پرونده در شعبه اول کیفری یک مورد رسیدگی قرار گرفت و قضات دادگاه، او را به قصاص نفس محکوم کردند. رای صادر شده، اما مورد اعتراض متهم و وکیل مدافع او قرار گرفت و به شعبه ۱۹ دیوان عالی کشور ارسال شد. قضات دیوان عالی نیز پس از بررسی دقیق محتویات پرونده، رای صادر شده را مطابق با موازین قانونی و شرعی دانستند و حکم به تایید آن دادند.
این گونه بود که پرونده مذکور نیز به اجرای احکام دادسرای عمومی و انقلاب مشهد سپرده و متهم ۳۱ ساله با حضور قاضی اجرای احکام به دار مجازات آویخته شد و بدین ترتیب چهارمین جوان نیز تنها به خاطر سوءظن زندگی دنیوی خود را از دست داد.
منبع: خراسان
انتهای پیام/س