نوعروس جوان وقتی دید شوهرش توسط مادرش با یک آمبولانس ربوده شده است، دست به افشاگری عجیبی زد.

تازه داماد توسط مادر زنش ربوده شد!به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، این دختر با حضور در دادسرای جنایی تهران، پرده از قتل‌هایی برداشت که مادر حسودش در سال‌های قبل انجام داده بود.

مادر حسود
اواخر هفته گذشته دختر جوانی سراسیمه پا در دادسرای امور جنایی تهران گذاشت و از ماجرای ربوده شدن شوهرش توسط مادرش پرده برداشت.دختر جوان ادعا کرد مادرم به خاطر حسادت‌های زیاد و جنون، همیشه مرا تحت فشار قرار می‌داد تا این که چندی قبل برای رسیدن به آرامش به خانه خاله‎‌ام رفتم ودر آن جا زندگی می‌کردم.

وی افزود: مدتی گذشت تا این که با پسر جوانی آشنا شدم و بعد از این که رابطه ما عاشقانه شد، پسر جوان و خانواده‌اش به خواستگاری‌ام آمدند و در حالی که مادرم مخالف این ازدواج بود، تصمیم گرفتیم با هم ازدواج کنیم.

با جود تمام مشکلات سر سفره عقد نشستم و هربار که به خانه شوهرم می‌رفتم، مادرم بهانه گیری می‌کرد و اصرار داشت تا از او طلاق بگیرم، اما من تصمیم خودم را گرفته بودم و مادرم به خاطر حسادت‌هایی که به من داشت، همیشه با من درگیر می‌شد، اما تلاش او برای جدایی بی نتیجه بود تا این که متوجه شدم شوهرم از جلوی در خانه ربوده شده است.

ربودن تازه داماد
دختر جوان در اظهاراتش به بازپرس پرونده گفت: روز حادثه، مادرم به همراه برادرم و دامادمان و دو مرد دیگر که لباس سفید به تن داشتند، به جلوی خانه شوهرم آمدند و همان طور که در دوربین‌های مداربسته در نزدیکی خانه شوهرم مشخص است، آن‌ها سعی کردند شوهرم را به زور سوار یک آمبولانس کنند، اما شوهرم در برابر آن‌ها مقاومت کرده است و مادرم به کمک مردانی که همراهش بودند، با تزریق یک آمپول شوهرم را بی‌هوش کرده‌است.
وی افزود: وقتی با دیدن فیلم دوربین مداربسته متوجه ماجرا شدم با مادرم تماس گرفتم، اما مادرم جوابی نمی‌داد و حتی به جلوی در خانه مادرم رفتم، اما هیچ کسی در را به روی من باز نکرد به همین دلیل، چون دیده بودیم شوهرم را با یک آمبولانس از جلوی خانه ربوده‌اند همراه برادر شوهرم به چند بیمارستان و آسایشگاه اطراف خانه رفتیم، اما اثری از شوهرم نبود.

جنایت‌های مادرانه
دختر جوان پس از این که اظهارات ابتدایی خود را پیش روی قاضی پرونده بیان کرد، به دستور بازپرس جنایی از دست مادرش شکایت کرد و در این مرحله پرده از دو جنایت مادرش برداشت.

نوعروس جوان گفت: پدر من شوهر دوم مادرم بود و بعد از این که من به دنیا آمدم و بزرگ‌تر شدم، یک روز در حال نگاه کردن آلبوم عکس مادرم بودم که تصویر خواهر ناتنی ام را در کنارش دیدم و پیگیر ماجرا شدم که ابتدا مادرم گفت، شوهر اولش فوت کرده و دخترش نیز به خاطر افسردگی که داشت خودش را آتش زد.

در این سال‌ها فکر می‌کردم بدرفتاری‌های مادرم به خاطر اتفاقات تلخ در زندگی‌اش است، اما بعد از مدتی مادرم دست به افشاگری زد و گفت که با شوهر اولش اختلاف شدیدی داشته و برای رهایی از این اختلافات او را به بیابان‌های اطراف تهران کشانده و به قتل رسانده و جسدش را همان جا دفن کرده است.

باورش سخت بود و در ادامه مادرم که در این مدت گفته بود خواهر ناتنی ام خودش را آتش زده است، داستان دیگری گفت و ادعا کرد دخترش بعد از کشته شدن پدرش افسرده شده بود و می‌دانست که مادرش دست به قتل زده است تا این که تصمیم می‌گیرد مادرش را لو دهد که مادرم برای پنهان ماندن این داستان، دخترش را آتش می‌زند و به همه می‌گوید، دخترش به خاطر افسردگی شدید دست به خودسوزی زده است.


اما این پایان داستان زندگی مادرم نبود. پدرم فوت کرد و مادرم برای سومین بار ازدواج کرد و صاحب یک دختر شد، اما بدرفتاری‌های مادرم آن قدر آزاردهنده بود که خواهر ناتنی‌ام چند سال قبل دست به خودکشی زد.

این دختر گفت:خسته شده بودم، تنها فرزند مادرم بودم که به زندگی من حسادت می‌کرد به همین دلیل همیشه مرا آزار می‌داد. تصمیم گرفتم راز قتل‌های او را فاش کنم که مادرم مرا به خانه خودش برد و قصد داشت مرا به قتل برساند، اما شوهر سومش مرا فراری داد و حالا می‌خواهد با ربودن شوهرم از من انتقام بگیرد. نمی‌دانم چه بلایی سر او آمده است.

اشک‌های ترس از مادر
این دختر ادامه داد: بعد از ازدواج نیز مادرم که می‌دانست قصد دارم او را لو بدهم نقشه قتلم را کشید، اما این بار شوهرم مرا نجات داد و توانستم زنده بمانم.دختر جوان در حالی که از سرنوشت تلخ و زندگی در کنار مادر قاتل اش می‌نوشت، اشک می‌ریخت و اصرار داشت که جان شوهرش در خطر است.

فیلم واقعی
بازپرس پرونده در این مرحله دستور داد تا تحقیقات برای اظهارات عجیب این دختر جوان آغاز شود که ماموران در گام نخست به سراغ دوربین‌های مداربسته رفتند و مشخص شد که تازه داماد توسط دو مرد با لباس سفید و با خودروی آمبولانس ربوده شده است.

بنا بر این گزارش، تحقیقات برای دستگیری آدم ربایان و رهایی تازه داماد در دستور کار ماموران پلیس تهران قرار گرفته است و تجسس‌ها برای بررسی ادعا‌های دختر جوان درباره مادرش در شاخه‌ای دیگر صورت می‌گیرد.

تحلیل کارشناس
حسادت همان سرطان ذهن است
دکتر کاظم قجاوند جامعه شناس و استاد دانشگاه
متاسفانه گاهی اوقات افراد خانواده به جای این که تلاش کنند تا بتوانند موفقیت‌های خود را کسب کنند، سعی می‌کنند از روش‌های نادرست به موفقیت‌های کاذب برسند یا مانع پیشرفت و موفقیت بقیه اعضای خانواده شوند.

حسادت در بین اعضای خانواده به عنوان یکی از عادت‌ها و ویژگی‌های ناپسند مطرح می‌شود که از جمله نشانه‌های بیماری روانی است. حسادت سبب تخریب دیگران می‌شود و موفقیت‌ها را از بین می‌برد. این رفتار ناپسند در دین نیز پسندیده نیست و پیشنهاد می‌شود افراد به جای حسادت ورزی و کینه که به خشونت یا حتی قتل و نزاع منجر می‌شود به خودآگاهی برسند و با واقع بینی کامل توانایی‌های خود را ببینند.

اگر احساس وظیفه شناسی در افراد شکل بگیرد و این روحیه را در خود تقویت کنند کمتر شاهد حسادت‌هایی هستیم که به رقم خوردن جنایات هولناک منجر می‌شوند. از نگاه جامع شناختی حسادت که به عنوان سرطان روان و ذهن شناخته می‌شود، اساسا احساسی است که ذره ذره افکار منفی، ترس، ناامنی، اضطراب و تمامی دیگر احساسات منفی را به ذهن و روان فرد تزریق می‌کند. گاهی اوقات حسادت به مجموعه‌ای از احساسات مختلف منفی همچون عصبانیت، بی‌لیاقتی، تنفر، دلخوری و درماندگی اطلاق می‌شود و فرد در هر سن و سالی می‌تواند آن را تجربه کند. حسادت حس کاملا بی‌فایده و در عین حال خصلتی مضر است که افراد باید سعی کنند با تمام تلاش از این حس منفی و مخرب دوری کنند.
حسادت سبب می‌شود صمیمیت و عواطف در خانواده کم رنگ شود و در این موقعیت‌ها خشونت و پرخاش پررنگ‌تر می‌شود و دور شدن اعضای خانواده از هم حس عاطفه را از بین می‌برد و آن‌ها به راحتی مرتکب هر جرمی می‌شوند. مواقع زیادی وجود دارد که افراد روابط خانوادگی‌شان را به دلیل حسادت از دست می‌دهند. حسادت بین اعضای خانواده به درگیری و دعوا منجر می‌شود. همچنین حسادت بین خواهر‌ها و برادر‌ها می‌تواند نزدیکی خانواده را از بین ببرد که در این میان والدین بیشترین آسیب را می‌بینند.

 

منبع:خراسان

انتهای پیام/

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۶
در انتظار بررسی: ۰
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۷:۱۹ ۱۴ مرداد ۱۳۹۸
ادامه شو هم بزارین
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۰۰:۳۷ ۱۴ مرداد ۱۳۹۸
منم شاهد دلشتن ادم حسود تو زندگیم بودم و هستم.
اما خدا هست .
همه جا کمک میکنه
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۳:۵۷ ۱۳ مرداد ۱۳۹۸
صد رحمت به مادر دالتونا!
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۱:۵۷ ۱۳ مرداد ۱۳۹۸
به اینم میشه گفت مادر؟ حالا من چند ساله در حسرت یه بچه هستم خدایا کجای کار اشتباهه؟
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۰۹:۳۴ ۱۳ مرداد ۱۳۹۸
کاش ادامه ماجرا رو هم بزارین ببینیم داماد طفلی زندست یا مرده. ولی واقعا چه جامعه ای داریم خیلی آدما واقعا ترسناک و سنگدل شدن
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۷:۱۸ ۱۴ مرداد ۱۳۹۸
منم موافقم
آخرین اخبار