به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، امروز، روز ولادت باسعادت هفتمین اختر آسمان امامت و ولایت است. امام موسی کاظم (ع)، در ۲۰ سالگی، عهدهدار منصب امامت جامعه اسلامی شد و بار هدایت امت را به دوش گرفت. پس از شهادت امام صادق (ع) به دستور منصور دوانیقی، دومین خلیفه عباسی، شرایط برای فعالیت شیعیان و دوستداران مکتب اهلبیت (ع)، بسیار سخت و دشوار شد. از یک سو، جریانهایی به وجود آمده بود که میخواست آموزههای اهلبیت (ع) را مصادره به مطلوب کند و در این راه، از هیچ کوشش و اقدام ننگینی فروگذار نمیکرد و از سوی دیگر، خلفای جائر عباسی که از محبوبیت امام (ع) در میان مردم، بیم داشتند، روز به روز بر محدودیتها میافزودند و امام کاظم (ع) و یارانش را در تنگناهای شدید قرار میدادند. واقعیتی که نباید از یاد برد، آن است که عباسیان در سفاکی و بیرحمی، دست کمی از اسلاف اموی خود نداشتند و بلکه در برخی موارد، از آنها پیشی میگرفتند؛ یکی از مهمترین شواهدی که میتوان برای این رویکرد غیرانسانی ارائه کرد، شهادت مظلومانه حسین بن علی، از نوادگان امام حسن مجتبی (ع) است که در منطقه «فخ» در نزدیکی مکه روی داد و اتفاقاً با دوران امامت امام کاظم (ع)، همزمان بود. با این حال، آن حضرت با اتخاذ سیاستهای مدبرانه، اوضاع را مدیریت میفرمود و همزمان به نشر آموزههای اجداد طاهرینش (ع)، همت میگماشت.
پاسداری از دانشگاه امام صادق (ع)
یکی از مهمترین اقدامات امام هفتم (ع)، حفظ و تداوم مسیری بود که پدر و جد بزرگوارش در راستای ترویج و گسترش دانش و آموزههای اهلبیت (ع) پیش گرفته بودند. در زمان آن حضرت، حوزه علمی مدینه، با محوریت امام (ع)، رشد و پویایی خود را حفظ کرد. «سید امیر علی»، در کتاب «مختصر تاریخ العرب» تصریح میکند که با شهادت امام صادق (ع)، نه تنها مکتب علمی آن حضرت تعطیل نشد، بلکه به رهبری جانشین و فرزندش، حضرت موسی بن جعفر (ع)، شکوفایی خود را حفظ کرد و بالید. حتی «ابن حجر هیتمی»، محدث معروف شافعی مذهب، در کتاب «الصواعق المحرقة» که ظاهراً علیه شیعیان به رشته تحریر درآمده است، به علم الهی و توانایی بالای امام کاظم (ع) برای ترویج آموزههای ناب اسلامی، اعتراف میکند و مینویسد: «موسی بن جعفر وارث علوم و دانشهای پدر و دارای فضل و کمال او بود. وی در پرتو عفو و گذشت و بردباری فوق العادهای که از خود نشان داد، کاظم لقب گرفت و در زمان او، هیچکس در آشنایی با معارف الهی و دانش و بخشش، به پایه وی نمیرسید.»
نسخهای برای عبور از پیچ خطرناک
امام کاظم (ع) در سالهای پایانی عمر با برکتشان، با یکی از قدرتمندترین و در عین حال، سفاکترین خلفای عباسی، یعنی هارونالرشید، همعصر بود. هارون را باید مقتدرترین خلیفهای دانست که بر سرزمینهای اسلامی حکم رانده است. وی میکوشید تا بر رفتارهای غیرانسانیاش، لباس دیانت بپوشاند و عوام را بفریبد. شواهد تاریخی نشان میدهد که هارون در این عرصه، توانمندتر از معاویه، خلیفه اموی، عمل میکرد. طبعاً تقابل با چنین خلیفهای، کار سادهای نبود و امام کاظم (ع)، باید از روشهایی استفاده میکرد که همزمان با حفظ جان و مال شیعیان، زمینه گسترش آموزههای اهلبیت (ع) هم فراهم شود.
یکی از روشهایی که امام (ع) برای حل این معضل در پیش گرفت، تقویت شیعیانی بود که به روشهای مختلف، توانسته بودند در دستگاه خلافت جایگاهی پیدا کنند. این افراد که در ظاهر فرمانبر خلیفه عباسی و در اصل، گوش به فرمان امام کاظم (ع) بودند، در عصر پر اختناق هارون عباسی، نقش ویژهای در حمایت از شیعیان دربند و تحت تعقیب و همچنین، پشتیبانی از فعالیتهای تبلیغی امام (ع) در اقصی نقاط سرزمینهای اسلامی داشتند. یکی از این مأموران خفیه امام کاظم (ع) در دستگاه خلافت عباسی، علی بن یقطین بود که در دورهای، وزارت هارون را برعهده داشت. هرچند که ابنندیم در «الفهرست»، یقطین، پدر علی را، از شیعیان معرفی کردهاست، اما بسیاری از علمای رجال، مانند محمدتقی تستری در «قاموس الرجال»، اذعان دارند که یقطین از طرفداران خلفای عباسی و از رجال دربار آنها بود. همین موضوع زمینه رشد علی را در دستگاه خلافت فراهم کرد و او توانست اعتماد خلیفه را به خود جلب کند. با این حال، علاقه شدید علی به امام کاظم (ع) و تشیع راستین او، باعث میشد که برای بسیاری از امور، نظر و دیدگاه امامش را جویا شود. علامه مجلسی در جلد ۴۸ کتاب بحارالانوار، روایتی را نقل کرده که نشان دهنده مجوز امام کاظم (ع) برای حضور علی بن یقطین در دربار خلیفه عباسی است. امام (ع) در قبال تضمین علی بن یقطین برای حمایت مادی و معنوی او از شیعیان، تضمین فرمود که وی «هیچوقت با شمشیر کشته نشود، هرگز مبتلا به تهیدستی نگردد و هیچوقت گرفتار حبس و زندان نشود». علی بن یقطین، در تمام دوران صدارتش، کارگشای شیعیان بود و جالب اینجاست که هارون، با وجود دستگاه عریض و طویل جاسوسی خود، پی به این ارتباط راهبردی، نبرد.
نجات اصحاب از دامهای هولناک
امام کاظم (ع) از موقعیت علی، برای تقویت جایگاه شیعیان استفاده کرد. رفع یا تعدیل فقر شدیدی که به دلیل سیاستهای غیرانسانی دستگاه خلافت، شیعیان را درگیر خود کرده بود، بدون استفاده از موقعیت علی بن یقطین دشوار به نظر میرسید. یکی از اقدامات او، اعزام دهها نفر به حج، به عنوان نایب خود بود. تمام این نواب، از شیعیانی بودند که علی بن یقطین به رازداری و ایمان آن ها، اعتماد داشت. با این حال، بسیار پیش میآمد که هوش و ذکاوت علی، برای حفظ جان وی کافی نبود و با راهنمایی امام (ع) از دامهای هولناک، نجات پیدا میکرد. شیخ مفید در کتاب ارزشمند ارشاد، روایتی در این زمینه نقل کرده است. او مینویسد که یک بار، هارون لباسهای متعددی را به علی بن یقطین هدیه داد که در بین آن ها، قبایی زردوز و زیبا قرار داشت. علی همه این لباسها را، همراه با خمس اموالش، برای امام کاظم (ع) فرستاد. حضرت، ضمن قبول خمس، آن لباس زردوز را برای علی پس فرستاد و به وی گفت که لباس را نگه دارد؛ زیرا به زودی به آن نیاز پیدا خواهد کرد. در همان زمان، فردی از اطرافیان هارون که به رفتارهای علی مشکوک شده بود، سعایت وی را نزد خلیفه سفاک کرد و گفت که او با موسی بن جعفر ارتباط دارد و خمس اموال خود را به او میدهد و حتی لباسهایی را که به تازگی به علی بن یقطین هدیه کردهای، نزد موسی بن جعفر است. هارون فوراً علی را احضار و از وی بازخواست کرد که لباس زردوزی که به تو دادم کجاست؟ علی پاسخ داد که در منزل و در بقچهای است! خلیفه مأموران را با علی روانه کرد و آن ها، لباس زردوز را در همان محلی که علی گفته بود، یافتند. به این ترتیب، بر اعتماد هارون به علی بن یقطین افزوده شد و او، با هدایت و مراقبت امام کاظم (ع) از دامی هولناک، رهایی یافت. افزون بر علی بن یقطین، شمار دیگری از کارگزاران خلیفه عباسی، در بغداد و دیگر بلاد اسلامی، از شیعیان و دوستداران اهلبیت (ع) بودند و نقش مهمی در اجرای برنامههای الهی امام کاظم (ع) ایفا کردند.
منبع: روزنامه خراسان
انتهای پیام/