به گزارش خبرنگار
گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از
ساری ، ظهر
تاسوعا به پایان نرسیده مردم سیاه پوش دیار علویان راهی محلهای قدیمی میشوند در جوار امامزاده یحیی ساری که از نوادگان امام زین العابدین (ع) است.
محله ۱۳ پیچ که از سالیان دور عاشقان و عزاداران حسینی به اندازه وسع خود طعامی را آماده خیرات میکردند تا حتی به قدر لقمه نانی سیاه جامگان حسینی را اطعام کنند.
رسم نذری دادن و اطعام دهی در روزهای تاسوعا و عاشورای حسینی اگرچه در تمام شهرها و روستاهای مازندران مانند تمامی استانهای کشور مرسوم و پابرجاست، اما آنچه در این کوچه با ۱۳ پیچ و خم اتفاق میافتد دیدنی ست.
نذریهای ساده و دلهای ساده
نذریهای سادهای همچون نان و ماست، کمی برنج، چند دانه حبوبات و اندکی نمک ساعتها عزاداران حسینی را از محلههای دور و نزدیک به اینجا میکشاند. اینجا خبری از غذاهای رنگارنگ و پر هزینه و سفرههای عریض و طویل نذری نیست.
کودک، جوان و پیر همگی ظرف کوچکی در دست گرفته و گوشهای ایستاده اند به میزبانی عزاداران رهگذر. در این میان خانم جوانی با دو کاسه در دست ایستاده بود که درون یک کاسه ماست و در دیگری لقمههای نان بود.
او درباره نذرش چنین گفت: سالها بود که مادربزرگ من روزهای تاسوعا در این کوچه نان و ماست پخش میکرد و ۲ سال پیش من هم به مشکلی برخوردم و نذر نان و ماست کردم. پس از اینکه نذرم برآورده شد و حاجتم را گرفتم هر سال روز تاسوعا با ظرفی از نان و ماست به اینجا میآیم و میزبان عزاداران امام حسین (ع) میشوم.
در این کوچهها که قدم میزنیم صفا و صمیمیت و یکدلی بین عزاداران جریان دارد. همگی با دلی شکسته به میهمانی آقایشان امام حسین (ع) آمده اند تا دستهای خالی شان را با مرحمتش پر برگرداند.
عطر خوش اسپند تمام کوچه را فرا گرفته است. جلوتر که میرویم مردی سالخورده میبینیم که با سلام و صلوات دانههای گلپر و اسپند را روی زغال آتشین میریزد و نوحه سرایی میکند. کمی کنارش مینشینم و گوش میسپارم به درد و دل هایش. مردی که موهای سیاهش را در ۱۳ پیچ همین کوچهها سفید کرده و سالهاست تاسوعا با عطر خوش به میزبانی عزاداران مینشیند.
او میگوید: سالها از ازدواجم میگذشت و متاسفانه فرزندی نداشتیم تا اینکه روزی به اینجا آمدم و نذری کردم و سپس به مشهد و زیارت امام رضا (ع) رفتم. پس از آن حاجتم برآورده شد، من هر سال به اینجا میآیم و جلوی پای عزاداران امامم اسپند دود میکنم. حالا ۶ فرزند دارم و خدا را شاکرم و عهد بستم تا وقتی زنده ام هرسال تاسوعا نذرم را ادا کنم.
۱۳ پیچ کوچه مهاجران و نذرهایشان
محرم و صفر که میآید حال و هوای این کوچهها سخت به دل مینشیند. کوچههای ساده، آدمهای ساده با نذریهای ساده. اینجا همه چیز بوی سادگی میدهد.
پسر جوانی که کنار دیگ داغ باقلا رخش همچون خون سرخ شده است، اما همچنان با اشتیاق دانههای حبوبات را درون ظرفهای کوچک میریزد و به عزاداران میدهد میگوید: قریب به صد سال است که این نذری پزان در خانواده ما وجود دارد و سینه به سینه به ما منتقل شده است. ماهم راه اجدادمان را ادامه میدهیم و از خدمت به دوستداران حسینی افتخار میکنیم.
۱۳ پیچ بهانهای است که عاشقان حسینی دور هم جمع شوند و ارادت خود را به مولایشان حسین نشان دهند. اما اینکه این سبک نذرهای ساده از کجا میآید، پیشینهای دارد به بلندای تاریخ که رمضانی کارشناس تاریخی درباره آن چنین میگوید: اهالی از قفقاز و اهالی از دیگر مناطق مازندران در اینجا سکونت داشتند و با توجه به اینکه توان مالی مهاجران کم بود، اما دلیل بر این نشد که میل و ارادت خود را به امام حسین (ع) نشان ندهند. همین امر سبب شد نذریهای سادهای را برای عزاداران حسینی تدارک ببینند و این رسم تا کنون در این کوچه باقی مانده است.
روز به پایان نزدیک میشود و اشک آسمان هم به بدرقه عزاداران آمده است. باران میآید، اما حاجتمندان همچنان پای دلهایشان هستند. آدمهایی که مارا به جهانی بزرگتر از نگاهمان میرسانند.
سارا فرهمندراد
انتهای پیام/س