به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، حضرت عباس (ع)، قامتی رشید، چهرهای زیبا و شجاعتی کم نظیر داشت و به خاطر سیمای جذابش او را «قمر بنی هاشم» نامیدند. ایشان در حادثه کربلا، سمت پرچمداری سپاه امام حسین (ع) و سقایی خیمههای اطفال و اهل بیت امام را داشت و در رکاب برادر، غیر از تهیه آب، نگهبانی خیمهها و امور مربوط به آسایش و امنیت خاندان حسین (ع) نیز برعهده او بود و تا زنده بود، دودمان امامت، آسایش و امنیت داشتند.
عبّاس در خانه حضرت علی (ع) و در دامان مادرِ با ایمان و وفادارش و در کنار حسن و حسین (علیهماالسلام) رشد کرد و از این دودمان پاک و عترتِ رسول، درسهای بزرگ انسانیت و صداقت و اخلاق را فرا گرفت. تربیت خاصّ امیرالمومنین (ع) بی شک، در شکل دادن به شخصیت فکری و روحی بارز و برجسته این نوجوان، سهم عمدهای داشت و درک بالای او ریشه در همین تربیتهای والا داشت.
وقتی امام علی (ع) به شهادت رسید، عباس بن علی چهارده ساله بود. ده سال تلخ را هم پشت سر گذاشت. سالهایی که برادرش امام حسن مجتبی (ع) به امامت رسید، حیله گریهای معاویه، آن حضرت را به صلح تحمیلی وا داشت. وقتی امام مجتبی، مسموم و شهید شد، عباس بن علی ۲۴ سال داشت. باز هم غمی دیگر برجانش نشست. عباس درهمه دوران حیات، همراه برادرش حسین (ع) بود و فصل جوانی اش در خدمت آن امام گذشت. میان جوانان بنی هاشم شکوه و عزّتی داشت و آنان بر گرد شمع وجود عباس، حلقهای از عشق و وفا به وجود آورده بودند و این جمعِ، در خدمت و رکاب امام حسن و امام حسین همواره آماده دفاع بودند و در مجالس و محافل، از شکوه این جوانان، به ویژه از صولت و غیرت و حمیّت عباس سخن بود.
روز تاسوعا امام، او را برای مهلت گرفتن نزد سپاه کوفه فرستاد و ایشان با عبارت «بنفسی انت یا اخی» امر امام را اجابت نمود. روز عاشورا، سه برادر دیگر حضرت اباالفضل العباس پیش از او به شهادت رسیدند. وقتی علمدار کربلا از امام حسین (ع) اذن میدان طلبید حضرت از او خواست که برای کودکان تشنه و خیمههای بی آب، آب تهیه کند. اباالفضل (ع) به فرات رفت و مشک آب را پر کرد و در بازگشت به خیمهها با سپاه دشمن که فرات را در محاصره داشتند درگیر شد و دستهایش قطع گردید و به شهادت رسید.
عباس، مظهر ایثار و وفاداری و گذشت است. وقتی وارد فرات شد، با آنکه تشنه بود، اما به خاطر تشنگی برادرش حسین (ع) و خاندان پیامبر آب ننوشید. شهادت عباس، برای امام حسین (ع) بسیار ناگوار و شکننده بود. جمله پر سوز امام، وقتی که به بالین عباس رسید، این بود: «الآن انکسر ظهری و قلت حیلتی و شمت بی عدوی». اکنون کمرم شکست و راه چاره بر من بسته شد.
زیارت نامه آن حضرت که از قول حضرت صادق (ع) روایت شده، تأیید و تأکیدی بر مقام عبودیت و صلاح و طاعت او و نیز تداوم خط مجاهدان بدر و مبارزان با دشمن و یاوران اولیا خدا و مدافعان از دوستان خداست. امام سجاد (ع) نیز سیمای درخشان عباس بن علی را اینگونه ترسیم فرموده است: «رحم الله عمی العباس فلقد آثر و ابلی و فدا اخاه بنفسه حتی قطعت یداه فابدله الله عز و جل بهما جناحین یطیر بهما مع الملائکة فی الجنة کما جعل جعفر بن ابی طالب؛ و ان للعباس عند الله تبارک و تعالی منزلة یغبطه بها جمیع الشهدا یوم القیامة» که در آن نیز مقام ایثار، گذشت، فداکاری، جانبازی، قطع شدن دستانش و یافتن بال پرواز در بهشت، همبال با جعفر طیار و فرشتگان مطرح است و اینکه: عمویم عباس، نزد خدای متعال، مقامی دارد که روز قیامت، همه شهیدان به آن غبطه میخورند و رشک میبرند.
حجت الاسلام والمسلمین عبدالکریم پاکنیا، استاد حوزه علمیه قم درباره زندگی و خصائل حضرت اباالفضل العباس به خبرنگار مهر گفت: هرچند که اوج نَقلها در مورد قمر بنی هاشم به روز عاشورا و وقایع آن روز بازمیگردد، اما با این وجود به صورت جسته گریخته مطالبی در مورد زندگی حضرت عباس (ع) قبل از قیام عاشورا نیز وجود دارد که میتوان آن را الگوی زندگی قرار داد.
استاد سطح عالی حوزه علمیه قم ادامه داد: یکی از این موارد مسأله اطاعت حضرت از خدای متعال و ولیّ اوست، یعنی بندگی حضرت اباالفضل العباس (ع) در برابر پروردگار عالَم و تسلیم محض باریتعالی بودن، چنانچه در زیارتنامه حضرت عباس آمده است: «اَلسّلامُ عَلیک أیهَا الْعَبْدُ الصّالِحُ الْمُطِیعُ للّه وَلِرَسُولِهِ وَلاِءمِیرِالْمُؤمِنِینَ وَالْحَسَنِ وَالْحُسَینِ»، در این فراز سلام بر بنده صالحی میشود که مطیع خدا، پیامبر اکرم (ص)، حضرت امیر (ع) امام حسن (ع) و امام حسین (ع) است. اساساً مهمترین نکتهای که میتوان از همین فراز استفاده کرد، همین موضوع یعنی اطاعت محض قمر بنی هاشم در برابر فرمان خدا و رسول و امام زمان خویش است.
حجت الاسلام پاک نیا افزود: از جمله خصایل حضرت، بصیرت بود. در روایات متعدد حضرت به عنوان شخصیتی بصیر توصیف شده که ظاهربین نبوده است، ضمن اینکه موضعگیریهای حضرت دال بر این ویژگی است، چنانچه در شرایطی که بسیاری نمیدانستند چه کنند و نیک و بد کدام است، حضرت با نگرشی همراه با بصیرت قدم برداشته و عمل کردند. امام صادق (ع) درباره عمویش عباس میفرماید: "کَانَ عَمّنَا العَبَاس نَافِذ البَصِیرة" عموی ما عباس دارای بصیرت ژرف بود.
حجتالاسلام پاکنیا گفت: در کتاب «معالی السبطین» که یکی از مقاتل معروف محسوب میشود، آمده است: «امیرمؤمنان (ع) او را از این رو عباس نامید که به شجاعت، شکوه، صولت و خشم او در پیکار با دشمنان آگاهی داشت. دشمنان در برابر او لرزه بر اندامشان میافتاد و صورتهایشان از ترس او رنگ درمی باخت. اساساً داستان فرستادن اماننامه به قمر بنی هاشم نیز از یک بُعد به دلیل همین جایگاه حضرت و شجاعتش بود چراکه این اماننامه برای ایشان ارسال شد و نَه دیگران.
وی ادامه داد: در مورد عاشورا و وقایعی که در آن روز اتفاق افتاد نوشتهاند: لشکر شمر با جمعیتی چهارهزار نفری وارد کربلا شد. یکی از نقشههای شمر ملعون ارسال اماننامه برای حضرت عباس (ع) بود تا از یاران سیدالشهدا کاسته و ستون اصلی سپاه اندک حضرت را بگیرد و از طرف دیگر با این کار لشکر خود را به لحاظ روانی تأمین کند، چراکه همان طور که اشاره شد حتی نام ابوالفضل العباس لرزه بر اندام دشمن میانداخت، در نتیجه اماننامه را به همراه خود برد و قمر بنی هاشم را صدا کرد، اما حضرت پاسخش را نداد، اما سیدالشهدا (ع) به برادرش فرمان داد که پاسخش را بده و ببین چه میگوید. حضرت عباس در پاسخ شمر که میگفت: برائت اماننامه آوردم و تو و برادرانت در امان هستی فرمود: "تَبَّتْ یدَاک وَ لُعِنَ مَا جِئْتَ بِهِ مِنْ أَمَانِک یا عَدُوَّ اللَّهِ أَ تَأْمُرُنَا أَنْ نَتْرُک أَخَانَا وَ سَیدَنَا الْحُسَینَ بْنَ فَاطِمَةَ (س) وَ نَدْخُلَ فِی طَاعَةِ اللُّعَنَاءِ وَ أَوْلَادِ اللُّعَنَا" دستت بریده باد! لعنت بر امان نامهات.ای دشمن خدا! میخواهی که برادرم، سرورم و امامم را ترک بگویم و در اطاعت لعنت شدگان و فرزند لعنت شدگان وارد شوم؟
حجتالاسلام پاکنیا اظهار کرد: درست است که «ام البنین» مادر حضرت عباس (ع) از همان قبیله شمر ملعون بود، اما نکته مهمتر این بود که در آن کارزار بسیاری از افراد با یکدیگر فامیل یا همقبیله هم بودند، اما کسی برای دیگر اماننامه نفرستاد، ماجرا این بود که حضرت عباس (ع) برای شمر و عبیدالله بسیار مهم بود تا جایی که در برخی نقلها آوردهاند شبی که «عمر بن سعد» شورای نظامی تشکیل داد و گفت با این هفتاد و دو نفر چه کنیم، گفتند این عده بسیار اندک هستند و مشکلی نیست و میتوان بر آنان غلبه کرد. یکی از فرماندهان لشکر در پاسخ اظهار کرد: مگر فراموش کردهای که در میان یاران حسین، عباس بن علی هست؟ که در اینجا شمر بلند شد و گفت: من فکرش را کردهام و اگر عباس را نتوانیم به سوی خود بکشانیم میتوانیم از لشکر حسین جدا کنیم! به هر حال آنها قبلاً حضرت عباس (ع) را در جنگ صفین زمانی که چهارده سال سن داشت دیده بودند و هم اهل شام و هم اهل عراق سلحشوریهای حضرت را دیده بودند و به یاد داشتند که عباس بن علی چه کسی است.
این پژوهشگر سیره اهل بیت (ع) در بخش دیگری از مباحث خود در مورد وفاداری و محبت حضرت عباس (ع) به امام حسین (ع) گفت: زمانی که حضرت برای آوردن آب به میدان رفت با اینکه میتوانست آب بنوشد، اما چنین نکرد و فرمود:
یا نَفْسُ مِنْ بَعْدِ الْحُسَیْنِ هُونِی / وَبَعْدَهُ لا کُنْتِ أَنْ تَکُونِی:ای نفس! زندگی پس از حسین خواری و ذلت است، مبادا پس از او زنده بمانی
هذا حُسَیْنٌ وارِدُ الْمَنُونِ / وَتَشْرَبینَ بارِدَ الْمَعینِ: این حسین است که شربت مرگ مینوشد و تو میخواهی آب سرد و گوارا بنوشی؟
هَیْهاتُ ما هذا فِعالُ دینِی / وَلا فِعالُ صادِقِ الْیَقینِ: هیهات! چنین کرداری، از آئین من نیست و نه کردار شخص راست باور
وی در ادامه عملکرد حضرت عباس (ع) در دشت کربلا را حد اعلای عرفان دانسته و افزود: نکته مهمی که در این باب با استناد به مقاتل و آنچه که در تاریخ ذکر شده میتوان بیان کرد آن است که حضرت عباس (ع) ذوب در بندگی خداوند بود. اساساً همان ننوشیدن از آب در حالی که دسترسی به آن داشت، خود مقامی والا است چراکه عباس بن علی (ع) از خود گذشت و به یاد و محبت و وفای برادرش آب ننوشید. این اوج عرفان است یعنی از خودگذشتن و به یاد محبوب بودن. از نظر شرعی هیچ مانعی نبود که قمر بنی هاشم آب بنوشد، اما قسم خورد که هرگز آب نمینوشم در حالی که آقای من تشنه لب است. همین عملکرد کافی است تا معرفت، وفا و عرفان در عمل عباس بن علی (ع) را به تصویر میکشد.
منبع: مهر
انتهای پیام/