به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، ۷۶ ساله است و ۵۱ سال از عمرش را شمرخوان بوده و هست. اهل دلی که سال ۸۷ لقب «معین البکاء ایران» برازنده اش شد. تعزیه خوانی که سالها قبل دل از مال دنیا کند و با فروش مغازه و زمین کشاورزی زمین بزرگی خرید، آن را ساخت، تبدیل به حسینیه تعزیه کرد که تا ظهور حضرت مهدی (عج) وقف اباعبدالله الحسین (ع) شود، دهها تعزیه خوان و شاه نسخه خوان و ناظم البکاء را بی مزد و منت و با عشق به اهل بیت تربیت کرده تا وارثان هنر تعزیه خوانی در ایران شوند. اولین گروه تعزیه بانوان را تعلیم داد، خسرو شمر بانی راه اندازی تنها کارناوال تعزیه در تهران است.
چرا خسرو شمر؟
اما چرا خسرو شمر؟ همه چیز از ۵ سالگی «خسروفرخ رو» شروع شد. وقتی برای اولین بار مراسم تعزیه در قلعه دولت آباد شهرری برگزار شده بود. «رقیه خوان» نداشتند.
آقا «ماشالله فرخ رو»؛ پدر خسرو که مداح و تعزیه خوان بود دستش را گرفت و گفت بابا جان! مگر امام حسین را دوست نداری؟ هر وقت به تو گفتم، دوان کنان به سمت بوتههای تیغ برو و فریاد بزن و بگو باباجانم حسین (ع). بابا جان نترسی ها، اما مثلا تو رقیه هستی و میخواهی برای سر بریده بابا امام حسین (ع) گریه کنی؟ یادت نیست؟ چند بار روضه رقیه را برایت خوانده ام. اشک در چشمان پسر ۵ ساله حلقه زد و وقتی در میانه تعزیه آقا ماشالله به او اشاره کرد برو، هروله کنان به سمت بوتههای تیغ میدوید و آن روز همه تماشاچیان تعزیه با اشکهای پسر ۵ ساله اشک میریختند. آن هرولههای کودکانه و نیت پاک پسر کوچک قلعه دولت آباد از او مردی ساخت که امروز نام تعزیه را نه تنها در ری و تهران که در همه ایران بر سر زبانها انداخته است. نامش «خسرو فرخ رو» است، اما هیچ کس او را با این نام صدا نمیزند و با افتخار میگوید خسرو شمر منصب و افتخار من است. منصبی که آن را از ارباب هدیه گرفته ام.
به عشق ارباب شمر میشوم
در حسینیه دو شهید تعزیه خوان دولت آباد روبه رویش نشسته ایم. چهره مهربانی دارد و اصلا نمیتوان تصور کرد که این مرد مهربان، شمر تعزیه باشد، اما هست و میگوید افتخار میکنم که شمرخوانی من به دل مردم نشسته است و میتوانم اوج مظلومیت اهل بیت و امام حسین (ع) و عظمت قیام امام را در روز عاشورا به عزاداران نشان دهم و آن را برایشان باورپذیر کنم.
معین البکاء ایران، حاصل یک عمر نوکری
خسرو شمر محله دولت آباد «معین البکای» ایران است. آشنایان با هنر تعزیه خوانی میدانند که این لقب، عنوان بزرگی است و خسرو شمر میگوید: «سال ۱۳۸۷ در مراسم ثبت ملی تعزیه که در اجلاس سران برگزار شد، لقب معین البکای ایران را دریافت کردم. این لقب، نتیجه یک عمر نوکری برای ارباب است.»
عمو خسرو حال و هوای حسینیه را با خواندن چند بیت شعر تعزیه عوض میکند. سخت است باور کنی این صدای پیرمرد ۷۶ ساله است. آنقدر رسا و گیرا میخواند که بند دلت را پاره میکند و انگار بهترین روضه عالم را در گوشت زمزمه میکنند. شاگردانش دور او حلقه زده اند و هوا، هوای گریه است. عمو خسرو میگوید: «میدانی دخترم؟ از دیشب خواب به چشمم نیامده است. میخواستم حرف تازهای بزنم. اما هیچ حرف تازهای نیست جز این که عشق حسین (ع) اذن میخواهد و این اجازه را باید خود ارباب به همه ما بدهد. عشق از معشوقه اول سر زند.. تا که عاشق جلوه دیگر کند... در این روزها از خدا بخواهیم اذن عاشقی حسین (ع) را به ما عطا کند. فرق است بین کسی که بی اختیار برای عزای حسین (ع) اشک میریزد و آن کس که نمیتواند اشکی بریزد. دعا کنیم برای خودمان که گناه آنقدر دست و پا گیرمان نکرده باشد که نتوانیم برای اهل بیت اشکی بریزیم.»
از گوشه خوانی و نسخه خوانی تا کنارخوانی و شاه نسخه خوانی
خسرو شمر از حسینیه شهدای تعزیه خوان دولت آباد میگوید. حسینیهای که در آن بیش از ۱۵۰ کودک و نوجوان و جوان را تعزیه خوان کرده و معتقد است همه آنها با کرم صاحب این حسینیه عاقبت بخیر شده اند برپاست و پدر و مادرها اینجا را بهترین مکان برای حسینی شدن بچه هایشان میدانند؛ «جمعههای هر هفته سال کلاس تعزیه خوانی در حسینیه برگزار میشود. تعزیه خوانی کار راحتی نیست، سالها باید تمرین و ممارست کنی تا بتوانی شمر تعزیه شوی، من هم قدم به قدم پیش رفتم، از گوشه خوانی به نسخه خوانی و کنار خوانی و شاه نسخه خوانی.»
او ادامه میدهد: «۵ نفر از جوانانی که خودم تعزیه خوانشان کردم و به آنها اعتماد دارم را مسئول اجرای وصیت نامه در حسینیه بعد از مرگ خودم کرده ام. پسر و نوه هایم همه تعزیه خوان هستند و بعد از من متولی تعزیه در دولت آباد میشوند.»
زمین کشاورزی و مغازه را فروختم برای راه اندازی حسینیه تعزیه
«از سالها قبل گروه تعزیه دولت آباد بر سر زبانها افتاد. قبل از آغاز ماه محرم بر و بچههای تعزیه خوان در خانه پدری من دور هم جمع میشدیم و تمرین میکردیم. پدرم تعزیه خوان بود و مرا هم وارد این وادی کرد. نسخه خوانی تعزیه کار راحتی نبود و نیست، اما آنقدر تمرین کردیم که هر سال اجرای ما بهتر از سال قبل میشد. من بیشتر نسخهها را از حفظ هستم. لحن عبیدلله با لحن عمر یکی نیست. وقتی یزید نسخه خوانی میکند خواننده باید حقارت را در بیانش نشان دهد. عباس خوان باید صلابت و هیبت عباس (ع) را در خواندنش به مخاطب القا کند.
خلاصه بعد از چند سال که گروه تعزیه ما حسابی جان گرفت به این فکر افتادم که حسینیهای برای تعزیه دولت آباد راه اندازی کنم. اما دستم خالی بود. همه اهل خانه با این تصمیم من مخالف بودند، اما من زمین کشاورزی و مغازه را فروختم و زمین فعلی که حسینیه در آن قرار دارد را خریدم. آن زمان به دفتر آیت الله غیوری در شهرری رفتم تا از ایشان بخواهم به من برای ساخت حسینیه کمک کند. گفت شمر! نمیتوانی. گفتم جد شما دست مرا میگیرد. خشت خشت حسینیه را با عشق ارباب روی هم گذاشتم. این حسینیه را تا ظهور حضرت مهدی (عج) وقف سیدالشهدا (ع) کرده ام و وقف نامه ام موجود است.»
این عشق فروختنی نیست، حتی یک ریال هم برای تعزیه نگرفتم
در همه این سالها یک ریال هم برای اجرای تعزیه نگرفته است. میگوید حسین ابن علی (ع) مرا با عشق خودش خریده است و این عشق فروختنی نیست. دفتر خاطرات خسرو شمر را نمیتوانی ورق بزنی و زبانت از بیان خاطرات یک عمر عاشقی اش قاصر است. اما بند دلت را پاره میکند. وقتی فریاد میزند و میگوید: «لقب خسرو شمر فخر من است. منصب من است. منصبی که آن را از مولایم هدیه گرفته ام. مگر آن خوابی که رویای صادق بود از یاد من میرود؟» اشک میریزد و از روز عاشورایی میگوید که در عالم خواب دست ارباب امام حسین (ع) را بوسه زد و سیدالشهدا (ع) هم او را با این نام مورد خطاب قرار داد. بازگویی این رویای صادق از زبان خسرو شمر بعد از سالها برای بسیاری از حاضران در حسینیه آنقدر شیرین است که آنها هم نمیتوانند اشکی که از چشمانشان سرازیر میشود را پنهان کنند.»
بانی تنها کارناوال تعزیه تهران
اجرای تعزیهای که با سنتهای اصیل تعزیه خوانی هماهنگ باشد به ماهها و حتی سالها تمرین و ممارست احتیاج دارد، خسرو شمر میگوید: «ریز به ریز حرکات دست و پا و حالت چهره در نقشهای مختلف تعزیه معنی دار و با هدف است. مثلا راهرفتن عبیدالله با راه رفتن شمر متفاوت است، حر باید با راه رفتنش زمین را بلرزاند، بازیگر نقش امام لازم نیست چکمههایش را محکم روی زمین بکوبد، امام حسین (ع) در تعزیه شأن خاصی دارد. یکی از بخشهای مهم تعزیه مربوط به صحنه آخری است که امام پس از دست دادن یارانش و خداحافظی با اهل حرم، تنها در حال نبرد است. من همه اینها را درس میدهم، شاگردانی دارم که از کوچکی پیش من بودند و یک یک این مسائل را میدانند. این تبحرهای تعزیه فقط با تعلیم به نسلهای بعد منتقل میشود.» معین البکای ایران، بانی تنها کارناوال تعزیه خوانی در تهران هم هست و تعزیه بعدازظهر عاشورا در کاروانی در حال حرکت برگزار میشود.
دختران تعزیه خوان
خسرو شمر برای راه اندازی گروههای تعزیه خوانی بانوان هم تلاشهای بسیاری کرد. او ۱۵ سال قبل ۴۰ دختر ۹ تا ۱۲ ساله را تعزیه خوان کرد. فرخ رو میگوید: «یادم هست که آنها ۴ مجلس را تعزیه خوانی میکردند، مجلس حضور قاسم (ع)، مجلس حضرت عباس (ع)، مجلس حضرت علی اکبر (ع) و بازار شام. این چهار مجلس را به آنها تعلیم دادم و الحق که فوق العاده بودند. این ٤٠ دختر اهل دولت آباد بودند. دختر خودم زهرا هم بود که نقش شمر را بازی میکرد، هر چند تعزیه خوان کردن خانمها سخت است، اما در همان یک دوره هم شاگردان خوبی تربیت کردم.
دخترخانمی به اسم الهام بود که به او یاد دادم نقش اشقیا را بخواند. خاطرم هست که وقتی یزید خوانی میکرد دست و دلت میلرزید. فاطمه نامی هم بود که وقتی زینب خوانی میکرد، خودم مینشستم و زارزار گریه میکردم. دخترها زیر پرچم امام حسین (ع) زندگی کردند و حالا همه شان عاقبت بخیر شده اند. آن زمان، ظهر عاشورا، مراسم خودم که تمام میشد و ساعت ۴ تا ۶ عصر، مجلس دخترها در حسینیه ام برگزار میشد. تنها مرد این تعزیه خودم بودم، چند نفر از پسرها هم پشت پرده تعزیه، طبل و سنج میزدند، البته از آنجا که برگزاری مراسم تعزیه بانوان به مقدمات و زیرساختهای بسیاری نیاز دارد چند سالی میشود که آن را در حسینیه برگزار نمیکنم.»
روایت پسرشفا گرفته و علی اصغر خوان تعزیه
صدایهای های گریه مادر و علی اصغرخوانی خسرو شمر بالای سر گهواره در حسینیه در هم میپیچید و با صدای گریه نوزاد چند روزه میآمیخت. میگفتند امیدی به زنده ماندن نوزادی که سالها در انتظار آمدنش بودند نبود، محرم بود و پدر و مادر، نا امید، حسینیه شهدای تعزیه خوان را تنها پناهگاه امن برای توسل کردن به ارباب دانستند و نوزاد را در گهواره علی اصغر گذاشتند و چارهای جز دعا کردن نداشتند. خسرو شمر یک مجلس علی اصغر را بالای گهواره خواند و گفت به صاحب این روزها توسل کنید. چند روز بعد صدای گریههای بی امان مادر از اتاق دکتر به گوش همه میرسید. کودک چند روزه شفا گرفته بود و حالا چند سال از آن اتفاق میگذرد. عمو خسرو راوی آن میشود و میگوید: «آقا مهدی بچه حسینیه است و قرار است علی اصغر خوان شود. نسخههای تعزیه حضرت علی اصغر را به او یاد داده ام.» اهالی دولت آباد در همه این سالها کرامات بسیاری از اهل بیت در حسینیه شهدای تعزیه خوان دیده اند.
یک روز عباس خوان و یک روز کفش جفت کن عزاداران
از همان زمانی که برای اولین بار طفل خوان تعزیه شد و قرار بود بخواند، عمو خسرو صدایش کرد و در گوش او یک جمله گفت. به او گفت پسرم! اگر بخواهی برای خوشایند مردم بخوانی قافیه را باخته ای، اگر برای امام حسین (ع) خواندی آن وقت است که تعزیه خوان میشوی. این جمله عمو خسرو از سالها قبل آویزه گوش سید «ابراهیم موسوی» شده است و امسال به عشق مولا عباس خوان تعزیه است. سید ابراهیم در حسینیه دو شهید روبروی عمو خسرو نشسته است و میگوید: «عمو یادتان هست؟ من هنوز سواد خواندن و نوشتن نداشتم که شما شعرهای تعزیه را به من یاد دادید و سکینه خوانی میکردم.» نگاهش را از عمو خسرو برمی گرداند و ادامه میدهد: «بهترین خاطرات کودکی من با حسینیه و عمو خسرو و تعزیه گره خورده است. مخالف خوان و موافق خان هیچ فرقی با هم نداریم و همگی برای ارباب نوکری میکنیم. من یک روز عباس خوان تعزیه هستم و یک روز کفشهای عزاداران حسینی را جفت میکنم.»
منبع: فارس
انتهای پیام/