به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، تحقیقات پلیس تهران نشان میدهد انگیزه اش از قتل، سرقت بوده، اما خودش ادعای دیگری دارد و میگوید: در دفاع از ناموسم مرتکب قتل شدم. پس از جنایت جسد دوستش را در موتورخانه دفن کرد و تصور نمیکرد راز قتل خیلی زود فاش شود.
بیشتربخوانید: اقدام خجالت آور مرد شیطان صفت با دختر ۶ ساله + عکس
۴۰ بهار از زندگی اش گذشته، اما چهره درهم تکیدهاش او را سالها بیشتر از سنش نشان میدهد. او متاهل بوده و دختری ۹ ساله و پسری ۱۸ساله دارد و به اتهام قتل مرد ۴۵ ساله ارمنی که دوستش بود بازداشت شد.
او اعتراف کرد که دوستش را با میله آهنی کشته و در موتورخانه ساختمان محل زندگی اش دفن کرده و خودرو و وسایل مقتول را دزدیده است. با اعتراف متهم، جسد مقتول نیز کشف شد. او در جریان تحقیقات قضایی به ساسان غلامی، بازپرس شعبه سوم دادسرای جنایی تهران گفت: من و مقتول هر دو معتاد بودیم. آن روز مقداری زیورآلات خریدم. دوستم را به خانه ام دعوت کردم تا اموال را ارزیابی کند که بعد از بررسی اموال گفت بدلی است و من میخواهم سرش کلاه بگذارم. او مدام به خاطر زندگی ام تحقیرم میکرد و میگفت اجازه بده من با همسرت دوست باشم و ۵۰۰ هزارتومان به تو میدهم. همین باعث خشم من و قتل اوشد.
مقتول را میشناختی؟
یک سال پیش، زمانی که هر دو برای مصرف مواد به خانهای که پاتوق معتادان بود، رفته بودیم، با هم آشنا شدیم. من شیشهای بودم و او علاوه بر شیشه، هروئین هم مصرف میکرد. چند بار دیگر با هم ملاقات کردیم و دوستی مان ادامه داشت و به رفت و آمد خانوادگی هم کشیده شد. همسر و پسرش آمریکا بودند. او در تهران تنها زندگی میکرد و مشغول خرید و فروش طلا، بدلیجات و نقره بود.
خودت چه کاره هستی؟
من نقاش ساختمان بودم، اما به خاطر اعتیادم کمتر کار میکردم و این اواخرهم بدلیجات خریده و با کمک دوستم میفروختم.
از شب جنایت بگو.
اوایل اردیبهشت امسال بود، به خاطر اعتیادم همسر و بچه هایم قهر کرده و نزد خانواده زنم رفته بودند. مادرم نیز برای چند روزی سفر رفته بود. بعداز ظهر آن روز رفتم میدان امام حسین (ع) و از بساط فروش بدلیجات، ۳۷۰ هزارتومان زیورآلات خریدم، اما در میان وسایلی که خریدم یک پلاک طلا وجود داشت. یکی از دوستانم آن را ۸۰۰ هزار تومان فروخت و ۴۰۰ هزار تومان آن را به من داد. بقیه بدلیجات را به خانه بردم و به دوستم پیامک زدم و تلفنی خبر دادم که به خانه ام بیاید. او بدلیجات را با وسایل عیارسنج طلا بررسی کرد و گفت همه بدلی اند و طلایی در کار نیست و حرفم درباره پلاک طلا را باور نکرد و مدام میگفت نمیتوانی سرم کلاه بگذاری.
چطور او را کشتی؟
دوستم میگفت به یک شرط به من پول میدهد و اگر اجازه دهم با همسرم در ارتباط باشد ۵۰۰ هزار تومان به من میدهد. با شنیدن این حرفها عصبانی شدم و با هم درگیر شدیم. میله آهنی که روی زمین افتاده بود را برداشتم و با آن محکم به سرش زدم که زخمی شد. بعد نتوانست تعادلش را حفظ کند و سرش به لبه پله هم خورد و بیهوش شد، نبضش راگرفتم، متوجه شدم فوت شده است.
با جسد چه کردی؟
برگشتم خانه، پتو برداشته و جسد را در آن قرار دادم و بردم سمت موتورخانه. همه لکههای خون به جا مانده در محل را از طبقه اول تا موتورخانه شستم. دوباره به موتورخانه برگشتم و بخشی از آنجا را کندم و جسد را پتو پیچ شده همان جا انداختم، بعد روی جسد بتون ریختم.
فرار نکردی؟
یک ماه در همان ساختمان ماندم، بعد از ترس لو رفتن ماجرا، با همسرم تلفنی حرف زدم و زمانی که متوجه شدم او پول دیه تصادفش را گرفته و در ملارد خانه خریده و با بچهها آنجا رفته، تصمیم گرفتم نزدشان بروم. سنگ فرز و وسایل عیارسنج طلای سرقتی مقتول را فروختم. سوار خودروی سوناتای مقتول شدم و با کلیدی که از خانه ویلایی او در کرج داشتم به آنجا رفته و یک شبانه روز آنجا ماندم و بعد نزد همسرم و بچهها رفتم. وقتی فهمیدم خانواده اش ناپدید شدن او را به پلیس خبر داده اند، خودرویش را رها کردم.
چطور بازداشت شدی؟
یک روز که در حال پرسه زدن در خیابانهای تهران بودم، ماموران مرا شناسایی و بازداشت کردند.
منبع: رکنا
انتهای پیام/
برای اینکه اعدام نشود حاضر است به ناموس خود تهمت بزند