حسن دلبری شاعر و عضو هیات علمی دانشگاه حکیم سبزواری در گفت وگو با خبرنگار حوزه ادبیات گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان، به مناسبت فرارسیدن سی ام شهریور، زادروز فریدون مشیری درباره نوع نگاه و اندیشهای که از فریدون مشیری در آثارش به جا مانده است، گفت: مشیری شاعری با اندیشه عاشقانه و با رویکردی اجتماعی بوده و به هیچ وجه سیاسی محسوب نمیشود. «تفنگت را زمین بگذار» هم سرودهای اجتماعی و نه سیاسی از یک دردمند اجتماعی است؛ اگرچه این درد اجتماعی گاهی میتواند با سیاست هم مرتبط باشد؛ مشیری درد مردمی را دارد که میخواهد عاشق یکدیگر باشند و به هم محبت کنند.
خالق کتاب «رسم دلبری» در ادامه به بررسی شعر مشیری پرداخت و گفت: شعر مشیری برخی معیارهای شناخته شده نقد را به نفع خودش بر هم زده است. توضیح بیشتر این که ما در نقد به «صورت» (فرم) میپردازیم و در صورت به برخی پارامترها و معیارها و سپس به سراغ محتوا میرویم. بر اساس این موارد قضاوت میکنیم که شعر یک نفر قوی هست یا نه؟ معیارهای نقد را که وسط بگذاریم، میبینیم در شعر او چندان بازیهای زبانی دیده نمیشود.
وی ادامه داد: از نظر در هم شکستن معیارهای نحوی هم سرودههایش نکته قابل توجهی ندارند. علاوه بر اینها به لحاظ محتوایی نیز حرف چندان تازهای ندارد که البته این مورد طبیعی است؛ شفیعی کدکنی میگوید اگر تمام دیوان حافظ را هم بگردیم، حرف جدیدی پیدا نمیکنیم بلکه همان حرفهای سابق به شکل جدیدی گفته میشود.
دلبری افزود: وقتی میگوییم معیارها را به نفع خودش بر هم زده یعنی در شعر مشیری «آنیّت» و ملاحتی هست که به ظاهر قابل توصیف نیست، ولی سرودههایش را برجسته و او را ماندگار کرده است. آنیّتی از جنس «دلبر آن نیست که مویی و میانی دارد/ بنده طلعت آن باش که (آنی) دارد» (شعرحافظ) که با معیارهای صرف نقد، قابل شناخت نیست.
خالق «پس لرزههای عشق» با اشاره به تلاقی سنت و مدرنیته در شعر مشیری بیان کرد: شعر مشیری یک پا در سنت و یک پا در مدرنیته دارد. سنتی است چون هیچ فراهنجاری یا ناهنجاری که شعر او را آوانگارد سازد، ندارد. برای خواندن و فهم اشعارش نیازی به فرهنگ لغت نیست بلکه جنبه مدرن آن هم به دلیل انتخاب قالب نیمایی حداقل در اشعار موفقتر است.
وی افزود: به عبارتی حرف دلش را میزند، اما به این نتیجه رسیده که این حرفها را در قالب شعر نو بهتر میتوان بیان کرد. قالبی که در زمان مشیری رواج داشت و مورد پسند شاعرانی مثل سهراب، فروغ، اخوان و شاملو هم بود.
این استاد دانشگاه درباره این که آیا این تنافر در فرم و محتوا، باعث تناقض در اثر نخواهد شد، تصریح کرد: البته این تناقض وجود دارد اما کدام هنر است که درون خود تناقض نداشته باشد؟ اتفاقا تناقض ذات هنر است. وقتی حرف از ملاحت زده میشود به همین تناقض اشاره دارد. یعنی شعر با معیارهای زیباییشناسی امروز همخوانی ندارد، ولی منکر زیبایی آن هم نمیتوان شد. شعر، جشنوارهای از تناقض هاست که اگر نباشد اصلا شعر شکل نمیگیرد.
دلبری در پایان درباره جایگاه و میزان ماندگاری فریدون مشیری در ادبیات فارسی اظهار کرد: اگر مشیری را در بوته نقد حساس و ریزبینانه بگذاریم، از لحاظ تکنیکی بین هم قطارانش شاعری قوی به شمار نمیرود. اما با این حال جایگاهی که در بدنه جامعه ادبی و ذهن مردم عصر خود پیدا کرد (خصوصاً آنجا که شعرش به صورت تصنیف با موسیقی تلفیق میشود) جایگاه قابل قبولی بود. حضور او در رادیو هم به عنوان رسانه در شناخته شدنش موثر بود؛ عمدا میگویم «بود». زیرا امروزه اشعارش جز چند اثر مانند قبل بر سر زبانها نیست. قبلا مردم شعرهایش را حفظ بودند اگرچه اشعار زیبای فراوانی دارد ولی بیشتر با شعر «کوچه» شناخته میشود. به نظر میرسد هرچه زمان جلوتر میرود، مشیری به تدریج کمرنگتر میشود.
انتهای پیام/