به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، من اهل دود و دم نبودم به خاطر این که از چهار سال قبل در رشته بوکس فعالیت داشتم و در باشگاه پرورش اندام نیز ورزش میکردم تا بدنی قوی و زیبا داشته باشم به طوری که یک بار مجبور شدم ۱۷ کیلوگرم وزنم را کاهش بدهم به همین دلیل نه مشروب میخوردم و نه سیگار میکشیدم، اما غرور خاصی داشتم و برای آن که به دوستانم ثابت کنم ترسو نیستم همراه آنها به گوشی قاپی میرفتم تا این که ...
اینها بخشی از اظهارات جوان ۱۹ سالهای به نام «جواد» است که به عنوان یکی از سرکردگان اصلی پرونده معروف به «گربههای وحشی» با صدور دستورات ویژهای از سوی قاضی کاظم میرزایی (قاضی ویژه قتل عمد مشهد) و تلاش کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی دستگیر شد.
بیشتر بخوانید: دستبرد به شبکه برق برای خرید مواد
او که اتهامات سنگینی مانند «گوشی قاپیهای مرگبار» را در پرونده جرایم هولناک خودش دارد، پس از پاسخ به سوالات سرگرد حمید فر (افسر پرونده) درباره سرگذشت خود گفت: پدرم کارگر بود و من هم بعد از ترک تحصیل در مقطع راهنمایی کنار پدرم در ماست بندی کار میکردم چرا که پدرم قادر به تامین مخارج زندگی نبود من هم که فقط یک خواهر دارم به عنوان فرزند بزرگ خانواده مجبور بودم درس و مدرسه را رها کنم تا کمک خرج او باشم درحالی که مستاجر بودیم پدرم به بیماری دیابت (قند) مبتلا شد به طوری که با سیاه شدن پایش احتمال دارد پزشکان تصمیم به قطع پای پدرم بگیرند.
خلاصه من هم به امید آن که از سربازی معاف شوم دفترچه اعزام به خدمت را نگرفتم و به دنبال شغلی پردرآمد بودم تا این که حدود سه هفته قبل از آن که دستگیر شوم از منطقه نوده به کوچه معروف به «غربت ها» نقل مکان کردیم چرا که اجاره منزل در آن جا مناسبتر بود من هم با سفارش پدرم نزد «محمد» (یکی دیگر از اعضای اصلی شبکه مخوف گربههای وحشی) رفتم و در کارگاه کانکس سازی آنها مشغول به کار شدم.
هنوز ۲۴ ساعت از حضورم در کارگاه نمیگذشت که یکی از دوستانم به نام «امیرحسین» (سرکرده شبکه) کنار گوشم وسوسههای سرقت را شروع کرد. او میگفت برای پرداخت اجاره منزل و درمان پدرت نیاز به پول زیادی داری و ما از راه گوشی قاپی هر شب پول درو میکنیم! وقتی با پیشنهادش مخالفت کردم، خطاب به من گفت: ترسویی! عرضه نداری! و ...
من هم به خاطر غرور جوانی و این که نترس بودنم را به او ثابت کنم پیشنهاد شومش را پذیرفتم و به سراغ محمد رفتیم تا از موتورسیکلت او برای گوشی قاپی استفاده کنیم خیلی زود باند ما تشکیل شد و سه نفری گوشی قاپیهای خشن را شروع کردیم. اگرچه محمد و امیر با دوستان دیگرشان نیز سرقت میکردند، اما من فقط با آنها میرفتم. امیر سابقه دار بود و همیشه کارد وحشتناکی به همراه داشت.
قرار بود محمد هفتهای ۴۰۰ هزار تومان برای کار در کانکس سازی به من حقوق بدهد، ولی من دوست داشتم پول بیشتری به دست بیاورم به همین دلیل با اشتباه بزرگی فریب رفیق ناباب را خوردم در حالی که هیچ سابقهای نداشتم خلاصه از همان شب گوشی قاپیهای ما شروع شد. سه نفری سوار بر موتورسیکلت، افراد نوجوان و ضعیف الجثه را در مناطق خلوت تعقیب میکردیم و برای آن که در برابر ما مقاومت نکنند ابتدا محمد موتورسیکلت را در کنار طعمه متوقف میکرد و امیر چاقوی ترسناکش را بیرون میکشید تا ترسی در وجود آن جوان یا نوجوان ایجاد شود و سپس برای ترساندن دیگران بدون هیچ گفت وگویی چاقو را بر پیکر طعمه فرود میآورد و بعد از او میخواستیم گوشی اش را بی سروصدا به ما بدهد.
سپس به سراغ فرد دیگری میرفتیم و در نهایت گوشیهای سرقتی را بین ۱۵۰ تا ۲۰۰ هزار تومان به مالخران میفروختیم و پول آن را بین خودمان تقسیم میکردیم تا این که با همین شیوه از جوانی در فضای سبز حاشیه بولوار امامیه قصد گوشی قاپی داشتیم که با ضربات چاقوی امیر مجروح شد و به قتل رسید.
حالا هم که با اتهامات سنگینی مانند قتل روبه رو شده ام به دیگر جوانان میگویم این گونه پولها هیچ ارزشی ندارد چرا که نمیفهمی چگونه خرج شد و تو همواره بی پول هستی! و بالاخره با گرفتار شدن در دام قانون، آینده ات تباه میشود شاید هفتهای ۱۰ هزار تومان مزد حلال برکت بیشتری داشته باشد و ...
ماجرای واقعی با همکاری پلیس آگاهی خراسان رضوی
منبع: روزنامه خراسان
انتهای پیام/