این عزاداری دو رو دارد؛ گریه بر مصائب مولا و خاندانش و روی دیگر تلنگری برخاسته از معرفت و بصیرت است که با انتخاب درست و تمیز دادن راه از بیراهه، تا همیشه تاریخ در کاروان امام حسین(ع) پابرجا باقی مانده و دچار لغزشها نگردیم.
چه بسا افرادی بودند که در همین واقعه کربلا سراسر عمر در صف حق ایستاده، اما سرانجام برایشان عاقبت به خیری رقم نخورد. بهراستی چه میشود که برای عدهای تازه از راه رسیده، چونان «حر» عاقبت به خیری رقم میخورد و برای عدهای که سالها در مسیر حق بودهاند، عاقبت دیگری؟ جواب این پرسشها را باید با ورق زدن صفحات تاریخ اسلام و پیشینه تاریخی واقعه کربلا جست و جو کرد.
کربلا صحنه ولایتمداری و ولایتپذیری بود که نمود عینی آن در رفتار و گفتار عاشوراییان جلوهگر شده است. هیچ حادثهای زلالتر، خالصتر، و الگو پذیرتر از حادثه کربلا نیست و میتوان گفت نابترین و خالصترین و در عین حال تاثیرگذارترین انقلاب تاریخ، کربلاست. چنان چه امام خمینی(ره) فرمودند: «ما هر چه داریم از محرم و صفر است.»
پس میتوان گفت که ریشه انقلاب ما نیز در حادثه کربلا نهفته است. کربلا فرقان تاریخ است. کربلا پایان بخش همه حیرتها و ضلالت هاست. در زیارت اربعین آمده است: «خدایا! حسین(ع) جانش را تقدیم تو کرد تا بندگانت را از ضلالت و گمراهی برهاند.» اگر حسین(ع) نبود واقعاً یزید و معاویه پیروز میدان بودند و اسلام ناب محمدی (ص) در اسلام اموی به انحلال رفته بود.
کربلا تجسم همه قرآن است. اگر قرآن عالیترین قانون است، کربلا عالیترین اجرای آن است به گونهای که میتوان قرآن را در کربلا تفسیر کرد.
عملکرد حسینی(ع) شاخصه رهرو حسین(ع)
مهدی اینالو یک دانشجو میگوید: «من احوالات شخصیت «حر» در واقعه کربلا را بسیار دنبال کردهام. وقایع تاریخی ذکرشده در باب این شخصیت دو موضوع را روشن میکند؛ یکی امید به بخشایش الهی تا آخر راه و عدم ناامیدی در مورد پذیرش توبه و دیگری داشتن بصیرت در انتخاب که از خصوصیات بارز و جدی رهروان مکتب حسینی(ع) است.»
فاطمه حاج حسینی یک خانهدار برایمان میگوید: «ما باید هر چه میتوانیم در پیشینه تاریخی واقعه کربلا و درسها و عبرتهای آن مطالعه کنیم. عدم معرفت و بصیرت عاشورایی خدای نکرده موجبات لغزش را فراهم میسازد. باید پیام حضرت زینب(ع) را که همانا ولایت مداری و حفظ حجاب و برپایی نماز بود، با استدلال به قشر جوان منتقل ساخت.»
سعید صفدری یک پرچم دوز محرم ضمن تاکید بر این موضوع که عملکرد رهرو حسین(ع) باید با عملکرد سایرین متفاوت باشد و این وجه تمایز در عملش نمود پیدا کند، میگوید: «اگر من به عنوان یک کسبه بازار با مشتری و مردم منصفانه معامله نکنم و از سوی دیگر دم از رهرو حسین(ع) بزنم، شک نکنید که منافقم و در دنیای باقی باید دو چندان جواب پس بدهم، چرا که عنوان رهرو حسین(ع) بودن را مدعی بودهام.»
ایمان رسولی یک جوان ولایت مدار میگوید: «وقتی راه حسین(ع) را با بصیرت وآگاهی شناختی، دیگر یک لحظه هم از مسیر ولایت خروج نمیکنی و تا همیشه استوار در این مسیر گام بر میداری.»
افرادی که در واقعه کربلا عاقبت بخیر نشدند!
با بررسی ماجرای سال 61 هجری و زندگی برخی از خواص، با سرگذشت افرادی آشنا میشویم که هر چند با بزرگانی همچون امام علی(ع) ارتباط و آشنایی داشتند، ولی با این حال این آشنایی موجب نجات و عاقبت به خیری آنها نشده است!
محمد رستگارپور، کارشناس ارشد تاریخ اسلام برایمان توضیح میدهد: «یکی از شخصیتهای منفور تاریخ کربلا شخصی است به نام «خالد بن عُرفُطه» که دارای یک پیشینه و سابقه بلند پیش از کربلا است، کما اینکه منابع تاریخی درخصوص او نوشتهاند: «او از جمله اصحاب پیامبر(ص) بوده که از ایشان روایت نقل کرده است. سعد بن ابی وقاص در جنگ قادسیه او را به سالاری جنگ گماشت و او در جنگ نخیله خوارج را کشت. ساکن کوفه شد و در آنجا برای خود خانههایی ساخت؛ البته عاقبت این شخصیت آنچنانکه تصور میرفت خوب پیش نمیرود.»
این کارشنارش ارشد تاریخ اسلام در ادامه توضیح میدهد: «سوئد بن غَفله گفت: مردی نزد امیر مؤمنان(ع) آمد و گفت: «ای امیر مؤمنان! من از وادی القری عبور کردم و خالد بن عُرفُطه را دیدم که در آنجا مرده است. برایش آمرزش بخواه. امیر مؤمنان فرمود: «دست بدار! او نمرده است و نمیمیرد تا سپاه گمراهی را که پرچمدارش حبیب بن حِماز است، فرماندهی کند.» مردی از پایین منبر برخاست و گفت:ای امیر مؤمنان! به خدا سوگند، من شیعه و دوستدار تو هستم. امام(ع) پرسید: «تو کیستی؟». گفت: من حبیب بن حِمازم. امام(ع) فرمود: «مبادا که آن پرچم را بر دوش بگیری، که قطعا بر دوش میگیری و با آن از این در، وارد میشوی» و با دستش به باب الفیلاشاره کرد. هنگامی که امیرالمومنان(ع) درگذشت و حسنبنعلی(ع) نیز پس از او وفات یافت و وقایع امام حسین(ع) و قیامش پیش آمد، ابن زیاد، عمر بن سعد را به سوی حسین بن علی(ع) فرستاد و خالد بن عُرفُطه را بر طلایه داران سپاه گماشت و حبیب بن حِماز را پرچمدار او کرد و با آن رفت تا از باب الفیل به مسجد وارد شد.»
وی میافزاید: «سیاهترین پرونده زندگانی شبث زمانی رقم میخورد که در واقعه کربلا به امامحسین(ع) نامه مینویسد و از آن حضرت میخواهد به کوفه بیاید، اما با تسلط ابن زیاد بر کوفه تغییر موضع داد و در پراکنده کردن اهالی کوفه، از اطراف مسلم بن عقیل نقش بسزایی داشت. شاید بهترین لقب برای او مرد هزار چهره باشد؛ چراکه «شبث»، هر چند از مخالفان سرسخت عثمان و از جمله فرماندهان سپاه امام علی(ع) در جنگ صفین بود، ولی با این حال در مسیر حرکت به سوی نهروان، به خوارج پیوست، اما با سخنان امام(ع) برگشت و فرماندهی قسمتی از سپاه امام(ع) را در جنگ نهروان به دست گرفت. در پرونده او شهادت علیه حجر بن عدی نیز وجود دارد. سیاهترین پرونده زندگانی او زمانی رقم میخورد که در واقعه کربلا به امام حسین(ع) نامه مینویسد و از آن حضرت میخواهد به کوفه بیاید، اما با تسلط ابن زیاد بر کوفه تغییر موضع داد و در پراکنده کردن اهالی کوفه، از اطراف مسلم بن عقیل نقش بسزایی داشت. در روز عاشورا با آنکه فرماندهی نیروهای پیاده سپاه عمر بن سعد را بر عهده داشت، اما سعی میکرد تا خود را کمتر نشان دهد.
ارکان نهضت حسینی(ع)؛ بصیرت و ایثار شیعیان
نهضتها و انقلابها را میتوان به دو قسم انقلابهای ناآگاهانه و انقلابهای آگاهانه تقسیم کرد.
انقلابهای ناآگاهانه با بهرهگیری از غفلت یاران و مردم شکل میگیرد. دسته دیگر انقلابها با انتخاب و بصیرت یاران و مردم به وجود میآیند؛ نهضتهای انبیا از این دستهاند. آنها در قیام خود هیچ گاه از غفلت و یاران و مردم بهره نمیگیرند. قیام کربلا نیز مبتنی بر بصیرت افزایی شکل گرفت؛ با این تفاوت که بصیرت در قیام امام(ع)، دو سویه است، یک سوی آن بصیرت رهبری و سوی دیگر، بصیرت یاران امام(ع). یاران امام حسین(ع) با شناخت عمیق از امام و دشمن به امام حسین(ع) پیوستند و در واقع، قیام آنان به دور از تحریک دشمنان و فریب کاری جناح باطل صورت گرفت.
اطاعتمداری و ولایتپذیری شرط عاشورایی ماندن
حجتالاسلام والمسلمین سید محمد میرتبار یک کارشناس مذهبی میگوید: «هر نهضتی دو رکن اساسی دارد، رهبر و یاران. در آموزههای دینی از این دو به «امام» و «امت» تعبیر میشود. موفقیت و شکست قیام، به پیوند و عدم پیوند این دو گره خورده است و در حقیقت امام و امت دو بال برای به دست آوردن موفقیت میباشد، اما در صورت شکسته شدن یکی از آنها، نهضت نمیتواند فرایند پیروزی را طی کند. در ماجرای کربلا، ابتدا مردم با رهبر خویش همراه شدند؛ اما در طی مسیر، برخی از قافله جدا شدند و بعضی نیز عقب ماندند و فقط عده کمی با سکاندار عاشورا همگام شدند و تا آخرین لحظه با امام و ولی خود همراه و همدل باقی ماندند و در راه او، از جان و مال و آبروی خویش گذشتند.»
این کارشناس مذهبی درباره ویژگیهای ولایتمداری توضیح میدهد: «اطاعت پذیری دارای درجات گوناگون است و برای رسیدن به مرتبه عالی آن، باید تسلیم محض امام و مقتدای خویش بود. آن گونه که قرآن در آیه 17 سوره مبارکه سجده درباره اطاعت از رسول اکرم(ص) میفرماید: «به پروردگارت سوگند که آنها مؤمن نخواهند بود، مگر اینکه در اختلافات خود، تو را به داوری طلبند و سپس از داوری تو، در دل خود احساس ناراحتی نکنند و کاملا تسلیم باشند.» یاران امام حسین(ع) نیز اطاعت مداری خویش را به روشنی به نمایش گذاشتند، زیرا با آنکه امام بیعت خویش را از آنان برداشته بود، اما عاشقانه از مقتدای خود اطاعت کردند.
امروز جامعه اسلامی ما از هر روز بهتر درک میکند که اطاعت از ولی امر، عزت امت را به دنبال دارد و هر کسی دنبال سربلندی است، باید مطیع اولیای الهی و پیشوایان معصوم و جانشینان آن بزرگواران باشد.»
وی در تکمیل صحبتهایش سایر ویژگیهای شیعیان ولایتمدار را این گونه تبیین میکند: «نخستین ایثارگر واقعه کربلا سیدالشهدا(ع) بود که جان خود را فدای دین خدا کرد و از مردم نیز خواست کسانی که حاضرند خون خود را در این راه نثار کنند، با او همسفر شوند. اصحاب حضرت نیز هر کدام ایثارگرانه جان خویش را فدای امام(ع) خود کردند. از این رو، در طول حوادث عاشورا، صحنههای زیبایی از ایثارگری دیده میشود.
یکی از ویژگیهای یاران امام حسین(ع) تولی و تبری است؛ یعنی با دوستان خدا دوست و با دشمنان او دشمن هستند. زندگی یک مسلمان ایجاب میکند که خط فکری و سیاسی خود را نسبت به حق و باطل مشخص کند و بیطرف نماند؛ بلکه مطیع ولی خدا باشد و با دشمنان دین و دشمنان رهبر صالح، دشمنی داشته باشد، چرا که اکمال دین، در همین است. در زمان امام حسین(ع)، حق در وجود حضرت متجلی بود و باطل در چهره یزید. یاران امام (ع) از فرزند پیامبر(ص) حمایت کردند و مخالف جبهه یزید بودند.»
نادمین در راه مانده از قافله کربلا
رستگارپور کارشناس ارشد تاریخ در مورد احوالات نادمین جا مانده از کاروان حسینی(ع) توضیح میدهد: «عمرو بن حریث مخزومی از جمله کسانی که از پیامبر اکرم(ص)، امام علی(ع)، ابوبکر، عمر، ابن مسعود و دیگران روایاتی را نقل کرده است، ولی با این حال موضعگیریهایی در تاریخ زندگیش وجود دارد که او را در زمره افراد شقاوتمند و نگونبخت قرار میدهد، از جمله این موضعگیریها عبارتند از: عمرو بن حریث، در شهادت میثم تمار و سرکوب قیام مسلم بن عقیل نقش داشت. ابن زیاد پس از اطلاع از مخفیگاه مسلم، عمرو را به همراه محمد بناشعث و ۷۰ نفر دیگر به سوی مسلم فرستاد. درخصوص عاقبت و سرانجام شوم این دو شخصیت تاریخ اسلام در منابع روایی از امام علی(ع) چنین نقل شده است: اگر منافقانی همراه پیامبر (ص) بودند، منافقانی نیز با من هستند. هان! به خدا سوگندای شَبَث وای ابن حُرَیث، شما با پسرم حسین(ع) میجنگید. پیامبر خدا(ص) چنین به من خبر داد.»
وی در ادامه شناساندن چهرههایی از خواص که در واقعه کربلا عاقبت به خیر نشدند، میگوید: «براء بن عازب از جمله شخصیتهای برجسته تاریخ اسلام است که او را در زمره اصحاب پیامبر(ص) و حضرت علی(ع) به شمار آوردهاند. در احوالات او نوشتهاند که در غزوههای زیادی شرکت داشته است. او از جمله راویان حدیث غدیر است، پس از درگذشت پیامبر(ص) خبر بیعت مردم با ابوبکر در سقیفه بنیساعده را به اطلاع بنیهاشم رساند و خود نیز از بیعت با وی امتناع کرد، ولی با این حال از جمله کسانی است که در حادثه کربلا از یاری امامحسین(ع) خود را محروم ساخت. البته پیش از آن امام علی(ع) نیز خبر نگونبختی و عدم یاری فرزند رسول خدا را درخصوص ایشان داده بود.
امام على(ع) روزى به براء بن عازب فرمود: «ای براء! فرزندم حسین، کشته میشود و تو زندهای؛ اما یاریاش نمیکنی.» هنگامی که حسین بن على(ع) کشته شد، میگفت: به خدا سوگند، علیبنابیطالب(ع)، راست گفت. حسین(ع)، کشته شد و من یاریاش نکردم! و سپس بر این کار، حسرت میخورد و اظهار پشیمانی میکرد.»
منبع: بلاغ
انتهای پیام/