به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، یک تازه داماد پس از سرقت وقتی خود را در یک قدمی پلیس دید پا به فرار گذاشت و در یک تعقیب و گریز پلیسی دستگیر شد.
ماموران با حضور در محل سرقت پی بردند که اهالی خانه وقتی پس از سفر به تهران به شهرشان بازگشتند با به هم ریختگی داخل خانه رو به رو و در بررسی هایشان متوجه دزدیده شدن طلاها و وسایل با ارزش داخل خانه شدند.
بیشتربخوانید: بازداشت دختر ۱۷ ساله و پسر افغانستانی در خانه نیمهساز / عاقبت شوم یک دوستی تلگرامی!
تحقیقات پلیسی
ماموران در بررسی داخل خانه پی بردند که دزدان از مسیر بالکن وارد خانه شده و دست به سرقت میلیونی طلا و پولها زده اند.
تحقیقات میدانی آغاز شد و ماموران پی بردند در نزدیکی این ساختمان یک دوربین مداربسته که متعلق به یک شرکت تجاری است نصب شده است.
به این ترتیب فیلم دوربین مداربسته مورد بازبینی قرار گرفت و ماموران مشاهده کردند سه مرد با کلاههای نقابدار پس از سرقت، سوار بر خودروی پراید سفید رنگ شدند و به سرعت پا به فرار گذاشتند.
ماموران در این مرحله شماره پلاک پراید دزدان را در سامانه پلیس ثبت کردند و تحقیقات برای دستگیری دزدان به صورت ویژه آغاز شد.
بازداشت سارق جوان
شماره پلاک خودروی دزدان در اختیار تیمهای گشت پلیسی قرار داشت تا این که در آخرین روزهای تابستان امسال ماموران پلیس در جادهای خارج از شهر به پراید سفید رنگی مشکوک شدند و در بررسی شماره پلاک خودرو متوجه شدند که این پراید همان خودروی دزدان تحت تعقیب است.
همین کافی بود تا دستور ایست برای راننده پراید صادر شود، اما راننده که مرد جوانی بود بدون توجه به دستور ایست پلیس به سرعت خودرویش افزود و سعی داشت با حرکات مارپیچ از سایه پلیس فرار کند که ماموران پس از یک تعقیب و گریز طولانی موفق شدند پراید را متوقف و مرد جوان را که پشت فرمان بود دستگیر کنند.
گریههای تازه داماد
کامبیز ۲۸ ساله ابتدا سعی داشت خود را بی گناه معرفی کند، اما وقتی داخل خودرویش یک زنجیر طلای سرقتی مشاهده شد شروع به گریه کرد و گفت که تازه داماد است و به خاطر نیاز به پول با دوستانش از تهران به شهرهای مختلف میرفته و دست به سرقت زده است.
اعترافات پسر جوان کافی بود تا ماموران در دو عملیات همزمان، همدستان کامبیز را در مخفیگاهشان دستگیر کنند و در بازرسی از خانه متهمان وسایل با ارزش و طلای سرقتی به دست آمد.
کامبیز که به تازگی داماد شده است میگوید هزینه جشن عروسی ام زیاد شده بود و، چون سرمایهای نداشتم از چند نفر پول قرض گرفتم، اما وقتی دیدم نمیتوانم پولشان را بازگردانم مجبور شدم پیشنهاد دوستانم را بپذیرم.
سابقه داری؟
نه، من یک کارگر هستم که هیچ وقت به فکر خلاف و دزدی نبودم.
تحصیلات؟
دیپلم.
چرا دزدی کردی؟
بدهکار بودم.
چقدر؟
۲۰ میلیون تومان.
چرا؟
درجشن عروسی ام هزینه زیادی کرده بودم و، چون سرمایهای نداشتم از چند تن از دوستانم پول قرض گرفتم و فکر میکردم میتوانم با پولی که در شب عروسی جمع میشود بخشی از بدهکاری ام را بپردازم، اما پول زیادی جمع نشد و بدهکار ماندم.
چطور به فکر دزدی افتادی؟
دو تن از دوستانم که میدانستم دزدی میکنند با من تماس گرفتند و وقتی فهمیدند که بدهکار هستم پیشنهاد دادند که همراه آنها به سرقت بروم تا بتوانم خیلی زود بدهیام را بپردازم.
پذیرفتی؟
بله، چون هیچ راه دیگری برای برگرداندن پولها نداشتم.
چقدر حقوق میگیری؟
دو میلیون تومان که اجاره خانه هم باید بدهم و چیزی برای پس انداز و پرداخت بدهی برایم نمیماند.
خانواده ات کمکت نکردند؟
پدر و مادرم زیاد راضی به ازدواج با همسرم نبودند به همین دلیل حمایتم نکردند.
چرا؟
من و همسرم دو سال با هم دوست بودیم و مادرم دوست داشت من با دخترخاله ام ازدواج کنم در صورتی که من تصمیم خودم را گرفته بودم.
نقشه سرقت را چه کسی طراحی کرد؟
نقشه خاصی نبود، سیاوش سابقه دار بود و سناریوی سرقتها را با او انجام دادیم فقط باید در تهران هیچ سرقتی نمیکردیم و با سفر به شهرهای مختلف در آن شهرها دست به سرقت میزدیم و سریع به تهران بر میگشتیم.
خانهها را چطور شناسایی میکردی؟
آخر هفتهها در خیابانها پرسه میزدیم و زنگ خانههایی را که چراغشان خاموش بود به صدا در میآوردیم، در صورتی که کسی پاسخ گو نبود چند دقیقهای به کمین مینشستیم و سپس با اطمینان از این که کسی داخل خانه نیست دست به کار میشدیم.
چه خانههایی را بیشتر هدف سرقت قرار میدادی؟
خانههای شمالی و طبقه اول که دسترسی به آنها راحتتر بود.
تو چه نقشی در باند داشتی؟
روزهای نخست من بیرون از خانه و سوار بر خودرویم در کمین مینشستم و رفت و آمدها را زیر نظر داشتم، اما بعد از مدتی که ترسم کمتر شده بود همراه دوستانم وارد خانه میشدیم که بتوانیم وسایل بیشتری سرقت کنیم.
چقدر پول به دست آوردی؟
پنج میلیون تومان، چون وسایل سرقتی را به قیمت کمتری میفروختیم.
چه چیزهایی را سرقت میکردی؟
طلا، پول و وسایل با ارزش کوچک.
همسرت اطلاع داشت دزدی میکنی؟
نه، به او گفته بودم آخر هفتهها به ماموریت خارج از تهران میروم.
فکر میکردی دستگیر شوی؟
نه، چون تازه کار بودم فکر نمیکردم شناسایی شوم.
همدستانت که سابقه دار بودند؟
به این موضوع فکر نمیکردم، چون فشار بدهکارها روی من زیاد بود و به دنبال پرداخت بدهکاری بودم.
چرا وقتی پلیس دستور ایست داد توقف نکردی؟
نمیخواستم دستگیر شوم، چون همسرم متوجه سرقتهای من میشد و درخواست طلاق میکرد.
چرا قبل از سرقت به این موضوع فکر نمیکردی؟
چون نمیخواستم به دزدی هایم ادامه دهم و قرار بود وقتی بدهی ام را پرداخت کردم دیگر دزدی نکنم.
حالا چرا جشن عروسی مجلل گرفتی؟
چون پدر و مادرم کمکم نمیکردند میخواستم خودم را به آنها ثابت کنم و همسرم نیز از زندگی با من توقع زیادی داشت و نمیخواست جلوی فامیل هایش کم بیاورد، من هم مجبور شدم مراسم مجللی بگیرم.
منبع: رکنا
انتهای پیام/