محقق و پژوهشگر دانشگاه شیکاگو درخصوص بررسی الواح هخامنشی گفت: وقتی اسنادی مانند الواح هخامنشی را مطالعه میکنیم، مانند آن است که داریم روزنامه میخوانیم بنابراین چیزی را میخوانیم که گفته شده و حین خواندن مطالب به چیزهایی که گفته نشده نیز فکر میکنیم. با بررسی الواح هخامنشی به پیچیدگی جامعه ایران باستان پی بردیم.
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، ۱۷۸۳ لوح باروی هخامنشی پس از ۸۴ سال بالاخره به ایران بازگشت و هنوز بیش از ۱۷ هزار لوح دیگر در شیکاگو باقی مانده و قرار است طی ۳ محموله در فواصل زمانی نامعلوم به ایران بازگردند.
طی ۸ دههای که الواح هخامنشی برای مطالعه در مؤسسه شرقشناسی دانشگاه شیکاگو نگهداری میشدند، اساتید این مرکز مطالعات گستردهای روی آنها و آنچه از نهان این دستنوشتهها برای جهان معاصر به یادگار باقی مانده، انجام دادند.
شاید بتوان از متیو استولپر (استاد دانشگاه مؤسسه شرقشناسی شیکاگو) به عنوان یکی از متبحرترین استادان دانشگاه شرقشناسی این موسسه یاد کرد که بعد از جرج کمرون و هلک مطالعات گستردهای روی این آثار تاریخی هخامنشی انجام داده است.
او دهههاست که روی این الواح تحقیق میکند چنانکه الواح هخامنشی تبدیل به بخشی از زندگی او شدهاند. میگوید: طی این سالها صمیمیت خاصی با این الواح پیدا کردم. این الواح مانند بچههای من هستند. مطالعه روی این الواح اطلاعاتی درباره دوران اوج پادشاهی هخامنشیان را در اختیار ما میگذارد. این الواح یکی از مهمترین منابع اطلاعاتی ما از امپراتوری هخامنشی است.
به گفته استولپر، از آنجا که گستره پادشاهی هخامنشی از هند تا مصر را دربرمیگرفت، از این رو با زبانهای مختلف در پادشاهی هخامنشیان روبهرو هستیم و این تنوع زبانها را میتوان در الواح به وضوح شاهد بود.
او بعد از سفر به ایران به این نکته اشاره داشت که ایران به میهماننوازی مشهور است و من هم این را تجربه کردهام.
در ادامه گفتگو با متیو استولپر میخوانید.
بیشتر سالهای زندگی کاری شما صرف مطالعه درباره الواح هخامنشی شده است. بر روی این الواح چه نوشته شده و چگونه رموز آنها را باز کردید؟
بعضی وقتها شبانهروز درباره آنچه روی این الواح نوشته شده بود فکر میکردم و گاهی اوقات به یکباره فکری به ذهنم میرسید و مانند آن زمانی که انیشتین از کشف یک فرمول خوشحال میشد، به وجد میآمدم. درواقع از یاد گرفتن چیزهای جدید درباره الواح هخامنشی به وجد میآمدم.
آن زمان که مطالعه الواح هخامنشی را آغاز کردم، جوان بودم و الان ۱۵ سال از آن زمان میگذرد و عمری از من گذشته است. آن زمان در سال ۱۹۴۷ معلم من همسن امروز من بود و من اکنون دیگر پیر شدهام. اطلاعاتی که از بررسی الواح هخامنشی بدست آوردیم دانستههای جدیدی درباره مردم ایران باستان است. هرچه بیشتر روی آنها تحقیق و پژوهش شود، بیشتر یاد خواهیم گرفت.
حتی اسامی غذاها و محصولات کشاورزی نیز روی الواح ذکر شده چنانکه اسامی بیش از ۴۰۰ نوع میوه در این الواح ذکر شده. باز تصور ما آن است که این ۴۰۰ نوع میوه فقط در آن منطقهای که این الواح پیدا شده وجود داشته، اما هنوز نیاز است تا تحقیقات بیشتری در این خصوص انجام شود.
زمانی که اجازه حفاری در تخت جمشید به پژوهشگران موسسه شرقشناسی دانشگاه شیکاگو داده شد، دو دسته گلنوشته پیدا شد که بخش نخست در استحکامات تخت جمشید پیدا شد که به الواح باروی تخت جمشید معروف هستند و بخش دیگر در گنجینه تخت جمشید بدست آمد که به الواح خزانه معروف شدهاند. طی این سالها تحقیقات گستردهای روی الواح و نوشتههای آن و بخشی از این اطلاعات از جمله برابری حقوق زن و مرد در ایران باستان، در نظر گرفتن هدیه زایمان برای مادران باردار، در نظر گرفتن حقوق کارگران و... را منتشر کردهاید. از آخرین دستاوردها و نتایج پژوهشهایی که داشتید، برایمان بگویید. آیا به اطلاعات جدیدی از اجتماع ایران باستان در دوره پادشاهی هخامنشیان دست یافتهاید؟
دو نوع اطلاعات جدید وجود دارد که میتوانیم از آنها چیزهای زیادی یاد بگیریم. از این دو نوع اطلاعات میتوانیم چیزهای بیشتری نسبت به گذشته به دست بیاوریم؛ بنابراین بهتر است به این لوحها به عنوان گزارشگر نگاه کنیم. اگر به این دو نکته اشراف داشته باشید، میتوانید با نگاه گزارشگرانهتری به الواح هخامنشی بنگرید.
حال آنکه توجه داشتیه باشد اگر ۱۰۲ فاکتور در اختیار داشته باشید کیفیت خوانش این الواح و آنچه که از گزارشهای آن در اختیار شما قرار داده میشود بهتر و بیشتر خواهد بود و میزان اطمینان از اطلاعات دریافتی بیشتر میشود. درواقع میتوان گفت حقیقت آنچه که میدانید متفاوت خواهد شد؛ بنابراین در حال حاضر با توجه به الواحی که در اختیار داریم میتوان گفت فاکتورهای زیادی در اختیار داریم که بر اطلاعاتی که در گذشته بدست آوردهایم صحه میگذارد و مهر تاییدی بر آن است. میتوان گفت آنچه که اکنون میدانیم خیلی بهتر و بیشتر از آن چیزی است که در گذشته میدانستیم و به این معناست که میتوانیم بهتر و بیشتر با این الواح و خطوطی که روی آن نوشته شده؛ کار کنیم.
نوع دیگر آن است که برخی اوقات ما چیزهای خارقالعادهای را برای اولین بار پیدا میکنیم که برایمان بسیار جذاب است. به طور مثال با تحقیق روی یکی از لوحها که به خط پارسی باستان نوشته شده بود به دستور و ساختار زبان پارسی کهن پی بردیم. این درحالی است که در گذشته تصورمان آن بود که این نوشتار به زبان دیگری است.
اطلاعات زیادی روی این الواح آمده؛ حتی جزئیترین موضوعات اجتماعی دوره هخامنشیان روی این الواح نوشته شده است. درواقع میتوان جزئیترین مسائل مرتبط با ساختار آن زمان را ایران باستان در اختیار داشت. همه چیز از کمارزشترین و بینامترین کارگران که در زمینها کار میکردند با حقوقهای بسیار اندک گرفته تا کارمندان، نهادهای رسمی، ساختمانسازها، اعضای خانواده اشرافی و حتی خدایان که در سیستم هخامنشیان وجود داشتند در این الواح به آنها اشاره شده است.
مطالعه روی الواح هخامنشی را میتوان مانند خواندن بخشی از تاریخ ایران تصور کرد. هرچند ممکن است در بخشهایی از تاریخ اینگونه رسم باشد که فقط درباره فرمانروایان صحبت شود و از دیگر موضوعات رایج در جامعه سخن به میان نیاید، اما در الواح هخامنشی اینگونه نیست. با اطلاعات گستردهای درباره تمام گروههای فعال در جامعه هخامنشیان روبه روهستیم. این اطلاعات در قالب سادهترین راه ممکن ذکر شدهاند. حتی چیزهایی که میخوردند؛ از غذا، میوه و نوشیدنیها در این الواح به آنها اشاره شده است.
حتا به موضوعاتی ازجمله جابهجایی مواد غذایی و کالاها مانند گندم، جو، نوشیدنیها، آرد و برخی میوهها مانند توت، گلابی، سیب، خرما و. اشاره شده. اینکه چطور در دوران هخامنشی به مردم غذا میرساندند را نیز با خواندن این الواح متوجه میشوید. این چیزی است که در الواح شاهد هستیم.
تصور کنید یک شرکت بزرگ در اختیار دارید و لیستی از حقوق همه کارکنان این شرکت در اختیار شماست. این چیزی است که در الواح هخامنشی شاهد هستیم. تمام حقوق کارگران، از پرداختها گرفته تا روند آن، میزان چهارپایان و گزارشهای سالانه و ماهانه امور اداری و حقوقی و ... همه چیز که به موضوعات اقتصادی و روند اجتماعی آن دوران مربوط باشد در این الواح به آن اشاره شده؛ بنابراین میدانید چه کسی در آن دوران چه کاری انجام میداد و در ازای انجام آن کار چه چیزی دریافت میکرد. هرچند ممکن است تمامی این اطلاعات از یک زاویه در اختیار ما قرار داده شده باشد، اما همگی به شرایط پیچیدهای که در جامعه ایران باستان وجود داشت، اشاره دارد.
الواح هخامنشی به زبانهای ایلامی، آرامی، ایران باستان و میخی نوشته شدهاند. درباره تنوع زبانی که در ایران باستان با آن روبهرو هستیم، بگویید. چگونه یک امپراطوری با چنین تنوع زبانی میتواند در گستردهای پهناور به حیات خود ادامه دهد؟
این الواح از تخت جمشید به دست آمدهاند که مرکز پادشاهی هخامنشیان بود. امپراطوی که از هند تا مصر را دربرمیگرفت. درواقع مردم در تخت جمشید و مقر حکومت هخامنشیان به تمام زبانهای مردمی که مرز آنها تا رود نیل کشیده شده بود، صحبت میکردند. البته الواحی که اکنون به ایران فرستاده شدهاند به زبان ایلامی هستند و توسط افرادی نوشته شدهاند که به زبانهای ایرانی صحبت میکردند که در میان آنها ایلامی، آرامی، فارسی باستان و میخی به چشم میخورد. حتی کتیبههای مهمی به دست آوردهایم که به زبان هیروگلیف هستند؛ بنابراین آنچه که در پرسپولیس شاهد هستیم بخشهایی از تمام زبانهایی است که در دوره امپراطوری هخامنشینان در بخشهای مختلف ایران صحبت میشد.
زبان ایلامی قدیمیترین زبان نوشتاری در غرب ایران است. مردم ایران هزاران سال قبل از آنکه امپراطوری ایران ایجاد شود به زبان ایلامی مینوشتند بنابراین وقتی که امپراطوری ایران شکل گرفت این زبان چیزی بود که مورد استفاده قرار گرفت و از این طریق با یکدیگر ارتباط برقرار میکردند. بیشتر افرادی که از این زبان برای نوشتار استفاده میکردند، از زبانهای ایرانی برای صحبت کردن نیز بهره میجستند.
برای آنکه درک بهتری از زبان نوشتار و زبان گفتار در ایران باستان بدست بیاورید، مثالی برایتان میزنم. به اروپای دوران قرون وسطا فکر کنید. زمانی که مردم به گونههایی از زبان فرانسوی، انگلیسی و آلمانی صحبت میکردند، ولی همه به زبان لاتین مینوشتند. این همان اتفاقی است که در ایران باستان میافتاد.
آیا غیر از این لوحها، آثار دیگری از ایران را نیز مورد بررسی قرار دادهاید یا تمام تمرکزتان تنها روی الواح هخامنشی بوده است؟
طی ۱۵ سال گذشته کاری جز مطالعه و پژوهش درباره الواح هخامنشی انجام ندادهام. بررسی این الواح بسیار ضروری و اضطراری بود چراکه نمیدانستیم که آیا قرار است این لوحها در موسسه شرق شناسی شیکاگو باقی بماند یا خیر. اما قبل از آن روی موضوعات دیگر کار کردم که شامل الواحی میشد که به زبان بابلی در امپراطوری فارس به دست آمده بودند. همچنین بر روی سایر الواحی که در ایران به دست آمده بود، تحقیقاتی انجام دادم. تحقیق در خصوص زبان ایلامی که از حفاریها به دست آمدهاند نیز از دیگر فعالیتهایی است که تا قبل از الواح هخامنشی انجام میدادم، اما بیشتر زندگی کاری خود را روی بررسی اسناد و مدارکی که از ایران باستان به دست آمده است چه از بابل و چه ایران، گذراندهام.
بخشی از اطلاعاتی که الواح هخامنشی در اختیار ما میگذارند، درباره خدایان آن زمان است. آیا اطلاعاتی در این باره دارید؟ در دوره هخامنشیان چه خدایانی پرستش میشدند؟
چیزهایی که ما از الواح هخامنشی میآموزیم درباره باورها و اعتقادات نیست بلکه درباره این مهم است که چگونه سیستم مذهبی و خدایان در دوره هخامنشیان اداره و پوشش داده میشد. راههای دسترسی و غذاهایی که در دوره هخامنشیان مورد استفاده قرار میگرفت در این لوحها آمده است و البته به اسامی خدایان نیز اشاره شده است. علاوه بر خدایان زیادی که در ایران باستان وجود داشت با خدایان هندو-ایرانی نیز روبهرو هستیم. همچنین نامهایی از خدایان ایلامی در این الواح آمده است.
امپراطوری هخامنشیان در نقطهای رشد کرد که تمدنی کهن در پس از آن وجود داشت و این تمدن با مباحث اعتقادی و مذهبی درهم آمیخته شده بود. من ترجیح میدهم صحبت درباره اعتقادات و مذهب را به افراد دیگر واگذار کنم؛ چراکه آن افراد کارشناس بررسی اعتقادات و مذهبهای کهن هستند. چیزی که بیشتر از همه دوست دارم مورد مطالعه قرار دهم و سعی دارم به آن پی ببرم، ساختار آرشیو و نگهداری الواح هخامنشی و اجتماع آن دوران است؛ بنابراین به آنچه که روی این الواح نوشته شده به عنوان مجموعهای از اطلاعات نگاه میکنم. برای من مهم است که بدانم این اطلاعات چگونه ثبت و ضبط شدهاند و مجموعهای که این اطلاعات را ثبت کرده چگونه از یک مرحله به مرحله دیگر قدم برمیداشت و این اطلاعات چگونه از مرحلهای به مرحله دیگر میرسید تا نهایتا ثبت شود.
داشتهها و نداشتههای ما از ایران باستان برای من اهمیت دارد، بنابراین سعیام بر آن است به ساختار، فرایند و موضوعات این چنینی که در دوره پادشاهی هخامنشیان جریان داشت، پی ببرم. تحقیق در مورد سایر موضوعات را به کارشناسان مربوطه واگذار کردهام. نباید فراموش کرد که ما فقط بخشی از اطلاعات آن دوران را در اختیار داریم و بسیاری از جوانب دیگر برای ما هنوز در تاریکی قرار دارد. نیاز است تا بدانیم نور کجا قرار دارد و چه چیزهایی را میتوانیم دریابیم و چه چیزهایی را میتوانیم حدس بزنیم.
وقتی اسنادی مانند الواح هخامنشی را مطالعه میکنیم، مانند آن است که داریم روزنامه میخوانیم؛ بنابراین چیزی را میخوانیم که گفته شده و حین خواندن مطالب به چیزهایی که گفته نشده نیز فکر میکنیم. ما روزنامه را میخوانیم و در مورد مطالبی که گفته شده و آنچه که گفته نشده، فکر میکنیم.
اینها نوشتههایی هستند که باید شبیه به هم خوانده شوند. اینکه چه چیزی را میگوید و چه چیزی را نمیگویند یا آنکه چرا برخی از مسائل را مطرح کرده و برخی مسائل را مطرح نکرده، سوالاتی هستند که درباره الواح هخامنشی در ذهن ما وجود دارد. حتی این سوال وجود دارد که آیا لوحهای دیگری نیز وجود دارد که بتواند اطلاعات بیشتری از دوره هخامنشیان و ایران باستان در اختیار ما بگذارد و ما هنوز آن را پیدا نکردهایم؟ من همواره در میان این الواح جستجو میکنم و سعی میکنم بهترینها را برای مطالعه و خواندن انتخاب کنم. هر اندازه بیشتر درباره این الواح تحقیق کنیم، حتی تکههای کوچکتر میتواند اطلاعات بیشتری در اختیار ما قرار دهد.
هرچند سالهاست روی الواح هخامنشی تحقیق میشود، با این وجود هنوز وجوه مختلفی از جامعه ایران باستان در دوره پادشاهی هخامنشیان برایمان ناشناخته است. از نظر شما چند درصد جامعه هخامنشی را هنوز کشف نکردهایم؟
اینکه چیزهای دیگری وجود دارد که ما تاکنون کشف نکردهایم، صحبت کاملا درستی است. اهمیت این الواح از آن جهت است که اطمینان داریم که این امکان وجود دارد که مجموعههای دیگری مانند این الواح وجود داشته باشد که ممکن است در بخشهای دیگر امپراطوری پارس به دست بیاید. حتی تکههایی از چنین لوحها و گل نوشتههایی را در افغانستان به دست آوردهایم که همانند مجموعههایی بودند که در ایران پیدا کردیم، اما از بین رفتهاند.
در حال حاضر تنها آثاری که در اختیار داریم همین الواح هستند. ممکن است اگر یک روز یک شخص بتواند نقطه درستی را حفاری کند بتوانیم با آثار دیگری از ایران باستان روبهرو شویم. حتی ممکن است الواحی را پیدا کنیم که به منسوجات مرتبط باشند. ما تاکنون دو مجموعه از این الواح را پیدا کردهایم که بخشی از آن در خزانه و بخش دیگر در دیواره بارو بدست آمده است. معتقد هستم الواحی که دربردارنده اطلاعاتی متفاوت هستند در جای دیگری نگهداری میشدند، اما ما هنوز موفق نشدهایم آنها را به دست آوریم. این اطلاعات را از روی نوشتههایی که روی سایر الواح به دست آمده و خواندهایم، کشف کردهایم و من الان از آن سخن میگویم. چیزی که ما میبینیم مانند تکهای از یک مجسمه است. ما یک تکه از ساعد را در اختیار داریم و میدانیم که این مجسمه دست دیگری هم دارد که هنوز آن را پیدا نکردهایم.
وقتی از لوح صحبت به میان میآید در ذهن مخاطب اندازهای بزرگتر از آن چیزی که الواح هخامنشی هستند شکل میگیرد. این درحالی است که بیشتر الواح هخامنشی کوچک هستند. چرا اندازه این الواح کوچک و به نوعی انگشتی است؟ آیا سنت ساخت الواح تنها در تخت جمشید رایج بود؟
تختجمشید تنها جایی نیست که سنت ساخت الواح در آن رایج بود. این سنت در هفتتپه خوزستان نیز انجام میشد و الواح متعددی در آن منطقه بدست آمده. کوچک بودن اندازه این لوحها هم از آن جهت است که ساخت این الواح توسط استادکاران انجام میشد و معمولان آنها گل را به دور انگشت خود میپیچیدند و روی آن مینوشتند. این سنت تا زمان هخامنشیان ادامه یافت. از این رو با الواحی کوچک و به قول شما انگشتی روبهرو هستیم.
منبع: ایلنا
انتهای پیام/