زائر اربعین، قدم به قدم، عمود به عمود و موکب به موکب راه را طی میکند تا به میعادگاهش برسد. هر چه نزدیکتر میشود بیشتر دلش پر میکشد و کمتر پاهایش روی زمین قرار میگیرد. میرود تا برسد به آنجایی که نخستین بار جابر ابن عبدالله رسیده بود. آنجایی که زینب کبری(س) چهل روز قبل برادرش را بر روی خاکها رها کرد و راهی شام شد. زائر، میرود تا به کربلا برسد... حالا که میرسد، دردانههای اشک امانشان را از دست میدهند و بیاختیار جاری میشوند. پل میثم تمار که به پل سلام مشهور شده، نخستین جایی است که چشم زائر به دو گنبد آسمانی بین الحرمین میافتد. زائر، بیدرنگ دست بر سینه میگذارد و میگوید: «السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَی الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ [اَبَداً]ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ» و زائر، برای نخستین بار است که نگاهش به عرش گره میخورد. زائر، زیارتنامه به دست میگیرد و خط به خط میخواند و هر لحظه با خود لبیک یا حسین را مرور میکند.