به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، دیدار با خانواده شهدا حال و هوای عجیبی دارد با خضوع و خشوع از مهمانان پذیرایی میکنند. آنچنان صمیمتی از خود نشان میدهند که به راستی احساس میکنی آنان مهمان و شما میزبان هستید. آرامش و صمیمیتشان به گونهای است که آنگار چندسالی است با آنها آشنا هستید.
بیشتربخوانید: مدافع حرمی که امضای شهادتش را از حضرت زهرا(س) گرفت + عکس
آنان همسران و فرزندان خود را در راه اسلام و ایران دادند و با میزبانی گرم خودگویی هرچه مانده را برای شما میدهند. هرچند که همسران و فرزندان خود را هم در راه آرامش و آسایش ایران و ایرانی دادند.
راضی از دادن همسر در راه خدا و دین و نگران از باقیماندهها و یادگاران شهدا هستند. آنان یکی را در راه دین دادند و یکی را برای دینداری آماده میکنند. انتخابی سخت در ابتدا و نگرانی در آینده سهم مادران و همسران شجاع شهدا است.
زمانی که به منزلشان وارد میشویم کوهی از محبت نثارتان میکنند و میدانند که چه کسی در راه چه دادهاند، پس اجر خود را با خویشتنداری بیشتر میکنند.
شهدا خانواده خود را در میان ما گذاشتند و برای خانواده ما به دفاع از حریم وطن رفتند. آنان بهترینهای خانه را در میان ما به امانت گذاشتند و برای بهترینهای خانواده ما به میدانهای جنگ رفتند.
امنیت وطن را به امنیت چهار دیواری خود ترجیح و آن را تا چهار دیوار کشور گسترش دادند و حال نوبت به ما رسیده که آرامش و احساس امنیت را به خانه و خانواده آنها اهدا کنیم. شهدا برای حفظ امنیت کشور از دنیا و دنیاییهای خود گذشتند و آن را به ما دادند و حال نشستند تا ببینند ما برای دنیاییهای آنان چه میکنیم.
به راستی وقتی پای صحبت آنان مینشینیم میفهمیم که هیچ برای آنان نکردیم. برای دنیای آسمانیها هیچ نکردیم. خانواده شهید علیرضا پناهپوری این بار دعوت بسیج رسانه را لبیک گفتند و آداب میزبانی را برای خبرنگاران به جا آوردند.
سلیمه عباسزاده همسر شهید علیرضا پناهپوری از شهدای لشکر ۱۴ امام حسین (ع) که در حادثه تروریستی در محور خاش- زاهدان به شهادت رسید، درباره شخصیت و اخلاق شهید اینگونه میگوید: شهید بسیار خانواده دوست و در زندگی خوشاخلاق بودند، ایشان حساسیت خاصی بر روی تربیت و نماز و عبادت تک فرزند خود داشتند.
همسر شهید وقتی زمان صحبت از لحظه شنیدن خبر شهادت همسر میرسد با صدایی لرزان میگوید: در تماس آخر احساس کردم استرس خاصی در صدای ایشان هست. به من گفتند که درحال حاضر نمیتوانم صحبت کنم و خودم تماس میگیرم. من اصلا فکر نمیکردم که اتفاقی بیفتد. زمانی که همسرم سوریه بودند همیشه نگران بودم هر زمان که در میزدند من منتظر خبر شهادت ایشان بودم، ولی برای این سفر اصلا فکرم به شهادت نمیرسید. گویی قسمت این بود که در راه امنیت شهید شود.
وی ادامه میدهد: به خاطر تماسهای ناموفق دلشوره گرفتم، دستانم شروع به لرزیدن کرد، به سراغ همسر شهید امیری همکار شهید رفتم، ولی ایشان هم خبری نداشتند تا اینکه برای خبر دادن به ما آمدند و گفتند که احتمال دارد همسر شما هم جزء شهدا باشند. حسینم که متوجه شد سرش را گرفت و گفت: «میگویند بابام شهید شده.» حسین من هنوز باور نمیکند پدرش شهید شده است.
همسر شهید در پاسخ به این سئوال که اگر برگردید به عقب باز هم این انتخاب را دارید؟ پاسخ میدهد: حتما انتخاب من همین زندگی است. به علت صداقت و اخلاق ایشان من از انتخابم راضی هستم. الان هم آرزو دارم زندگی ۱۶ سال به عقب برگردد و من دوباره آن روزگار را ببینم، ولی نبودن ایشان در زندگی برای من و حسین بسیار سخت است.
او همچنین ادامه میدهد: حسین بعد از شهادت پدرش بیشتر روی من حساس شده و مدام از من مراقبت میکند. ولی او مدام گریه میکند و از نبودن پدر ناراحت است و احساس تنهایی میکند.
مادر نگران آرامش فرزند، غافل از اینکه پدر شهید خود از دنیایی دیگر به فرزند راهوچاه را نشان میدهد. حالا دیگر پسر ۱۰ ساله مرد خانه شده و سعی میکند رسم امانتداری را به خوبی به جا بیاورد. نگران و مراقب مادر است، این احساس مسئولیت فرزند در قبال مادر و قولی که به پدر هنگام رفتن داده است را میرساند.
این رسم شهداست که وقتی میروند همسران را اول به خدا و دوم به مردهای کوچک خانه میسپارند و حسین به رسم امانتداری که آن را نیز از پدر آموخته سعی میکند، خوب درسی پس دهد و سربلند بیرون بیاید. هرشب با پدر زمزمه میکند که پدر امانتت را امروز نیز خوب نگه داشتم، خدای فردا نیز بزرگ است من هستم پس آسوده خاطر باش.
منبع: تسنیم
انتهای پیام/