به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، کمتر از یکسال پس از انقلاب مردم ایران، رویارویی ایران و آمریکا با تسخیر سفارت آمریکا در ایران و به گروگان گرفتن دیپلماتهای آن وارد فاز جدّیتری شد. از آن زمان به بعد، رابطه تنگاتنگی بین موضوع تقابل دو کشور و ماجرای تسخیر سفارت، ایجاد شده است. همین موضوع سبب شده تا به موازات قوّت گرفتن گفتمان کاهش تنش با آمریکا از سوی برخی جریانهای سیاسی ایران در دورههای مختلف، مشروعیت تسخیر سفارت آمریکا مورد تردید و سؤالهایی قرار بگیرد. امّا واقعیت تسخیر سفارت آمریکا چیست؟
یکی از ابهاماتی که درباره تسخیر سفارت آمریکا مطرح میشود، خدشه در مبانی حقوقی اقدام انقلابی دانشجویان پیرو خطّ امام است. سؤالی که مطرح میشود این است که بر چه اساسی یک کشور این حق را برای خود قائل میشود که دست به تسخیر سفارت یک کشور دیگر بزند و دیپلماتهای آن را به گروگان بگیرد؟ آیا این حرکت با حقوق بینالملل در تضاد نیست؟
پاسخ به این سؤال از منظر یک حقوقدان آمریکایی، قابل تأمل است. «فرانسیس آنتونی بویل»، استاد دانشکده حقوق دانشگاه ایلینویز آمریکا میگوید: «دستگیری و زندانی کردن دیپلماتهای آمریکایی طبق ماده ۵۱ منشور سازمان ملل متحد، حق قانونی ایران در دفاع از خود بوده است».
استاد دانشگاه آمریکایی، حمایت دولت کارتر از شاه را عامل اصلی تسخیر سفارت آمریکا میداند و میگوید: «بحران گروگانها در ایران، با توقیف دیپلماتهای آمریکایی در ۴ نوامبر سال ۱۹۷۹ آغاز نشد، بلکه تصمیم کارتر مبنی بر پذیرش شاه برای معالجه، که امکانات آن در دیگر جاها نیز فراهم بود، باعث بروز این بحران گردید... وقتی رئیس جمهور آمریکا در وهله اول، مسبب اصلی بروز بحران باشد، نیروهای بازدارنده حقوقی، سیاسی یا نظامی، نمیتوانند از بروز بحران وخیم در روابط با کشورهای دیگر جلوگیری کنند».
ترس انقلابیون از اینکه مبادا آمریکا با پناه دادن به شاه، یک بار دیگر تجربه کودتا علیه ایران را تکرار کند، نکته دیگری است که آنتونی بویل به آن اشاره میکند. او میگوید دانشجویان ایرانی با دستگیری دیپلماتهای آمریکایی، اقدامی پیشگیرانه را انجام دادند تا مبادا آمریکا با کودتایی دیگر، ماحصل انقلاب مردم ایران را هدر دهد.
چرا گروگانگیری؟
سؤال دیگری که مطرح میشود، این است که چرا دانشجویان پس از ورود به سفارت آمریکا، اقدام به گروگانگیری کردند؟ آیا امکان انجام رفتار مسالمتآمیزتری وجود نداشت؟
محمّد موسوی خوئینیها که آن روزها ارتباط نزدیکی با برخی از دانشجویان تسخیرکننده لانه جاسوسی آمریکا داشته است، سال ۸۹ در جواب این سؤال میگوید:
«میگویند گروگانگیری کار بدی بوده است ... سوال این است که آمریکاییها چرا چنین رفتاری با دانشجویان کردند که آنها وادار به گروگانگیری شوند؟ چرا درها را بر روی دانشجوها باز نکرده و از آنها استقبال و پذیرایی نکردند؟ تا بعد بتوانند با دولت تماس گرفته و مشکل را حل کنند. اصلا عامل اصلی اینکه دانشجوها به سمت گروگانگیری رفتند رفتار خود آمریکاییها بود».
خوئینیها ورود دانشجویان به لانه جاسوسی را اقدامی طبیعی میداند که مشابه آن در بسیاری دیگر از نقاط دنیا هم انجام شده بود. وی در همین زمینه میگوید: «گروگانگیری ناشی از عکسالعمل نامتناسب آمریکاییها بود و از آنجا به بعد تصمیم گیرنده مردم بودند و نه دانشجویان. حال من نمیدانم احساسات و وجدان عمومی یک ملت را چه کسی میتواند به خود اجازه بدهد که محکوم کند؟».
آیا نسبت به گروگانها با خشونت رفتار شد؟
نوع برخورد با کارمندان سفارت تسخیرشده، یکی از موضوعاتی است که آمریکاییها پس از آزادی کارکنان سفارت خود در ایران نسبت به آن شبههافکنی کردند.
عبدالحسین روحالامینی از دانشجویان تسخیرکننده سفارت آمریکا در این باره میگوید:
«کدام گروگان از آزادی عمل برخوردار است؟ آمریکاییها در داخل سفارت فروشگاهی داشتند که به اندازه چندین ماه و حتی ذخیره سالیانه خوراک و غذا در آن وجود داشت که تمام این مواد غذایی از آمریکا آمده بود. حتی آشپزی که در این ۴۴۴ روز برای آمریکاییها غذا میپخت، همان آشپزی بود که قبل از تسخیر لانه، برایشان غذا تهیه میکرد.
شرایط زندگی آمریکاییها و تغذیه آنها در دوران ۴۴۴ روز از دانشجویان بهتر بود. خانمها و سیاهپوستان هم به عنوان سیگنال حسن نیت دانشجویان در همان ابتدای تسخیر لانه آزاد شدند. برگزاری مراسم کریسمس برای آمریکاییها آزاد بود و حتی بالاترین مقامات شورای انقلاب به دیدن آنها آمدند».
مگر سفارت کشورها، محمل دیپلماسی نیست؟ چرا اشغال؟
مخالفان تسخیر سفارت آمریکا اینطور وانمود میکنند که سفارت آمریکا در ایران مثل همه سفارتهای دیگر به امور دیپلماتیک مشغول بوده و اساساً حرکت دانشجویان علیه آن، وجهی نداشته است.
با این حال، پس از تسخیر سفارت توسط دانشجویان، اسنادی کشف شد که نشان میداد که سفارت آمریکا در ایران نه مرکزی برای امور دیپلماتیک، بلکه پوششی برای اقدامات جاسوسی آمریکا علیه ایران بوده است. اگرچه کارکنان سفارت، تا پیش از ورود دانشجویان به سفارت، بسیاری از اسناد را با دستگاههای مخصوص، رشته میکنند، امّا ورود بهموقع دانشجویان به سفارت، باعث میشود که برخی از اسناد جاسوسی آمریکا علیه ایران کشف شود.
فرانسیس آنتونی بویل که خود یک استاد دانشگاه آمریکایی است، درباره نقش سفارت آمریکا در جاسوسی علیه ایران میگوید: «اینکه سفارت آمریکا در تهران درگیر فعالیتهای گسترده اطلاعاتی و امنیتی بود که مأموران اطلاعاتی آمریکا آنها را تحت عنوان دیپلمات انجام میدادند، غیر قابل انکار است. چرا که سفارت، اولین منبع برای هدایت مسایل اطلاعاتی و امنیتی آمریکا بود».
آیا تسخیر سفارت آمریکا صرفاً تصمیم چند دانشجو بود؟
روحالامینی دراین باره میگوید: «این حرکت یک حرکت طبیعی و جوشیده شده از درون افراد نخبه انقلابی دانشجو بود، حرکت چهار یا پنج نفر نبود بلکه بیش از ۲۰۰ نفر با هم در این باره اجماع کردند و یک حرکت عظیمی انجام دادند. ممکن است ایده اولیه از سوی چند نفر بوده باشد، اما حرکت انقلابی از سوی طیف عظیمی از دانشجویان و به طور طبیعی و غافلگیرانه بود».
توصیف موسوی خوئینیها از ایام تسخیر سفارت آمریکا، نشان میدهد که دانشجویان پیرو خطّ امام، در اقدام خود، تنها نبودهاند:
«.. بلافاصله و برق آسا چنان این خبر در شهر تهران پیچیده بود که گویا هر کس شنیده بود، به آنجا آمده بود... اینجا دیگر اصلاً دانشجویان نقش آفرین نبودند. این مردم بودند که اجازه نمیدادند هیچ قدرتی یا مقامی تصمیمی بگیرد که در ارتباط با این واقعه چه باید کرد... مردم دیگهای غذا آورده بودند و نذر کرده و به مردم غذا میدادند. دولت هم در این قضایا هیچ نقشی نداشت. دولت اگر میتوانست افراد را از آنجا بیرون میکرد، چه رسد به اینکه به آنها شام و نهار بدهد. از مقطع بعد از ورود به لانه و تصرف آن، مردم ایران بودند که آن قدر حمایتشان وسیع و گسترده بود. مثلا از کرمانشاه جمعیتی پیاده حرکت کردند و تا جلوی سفارت آمریکا آمدند تا اعلام حمایت کنند».
پشیمانی از تسخیر سفارت؟
اظهار ندامت برخی از تسخیرکنندگان لانه جاسوسی در سالهای اخیر، این سؤال را ایجاد کرده است که آیا دانشجویانِ دیروز، امروز از اقدام خود در ابتدای انقلاب پشیمان هستند؟
عبدالحسین روحالامینی در این باره میگوید:
«ممکن است این روزها افراد بعد از گذشت سی و چند سال مواضع متفاوتی داشته باشند و یا عقایدشان تغییر کرده باشد و در اثر آن، بحثهای دیگری را مطرح کنند که البته این امر نیز نادر است. اگر امروز مجمعی گذاشته شده و ۲۰۰ نفر دانشجویی که لانه جاسوسی را تسخیر کردند، دور هم جمع شوند که البته عدهای از آنها در جنگ تحمیلی به شهادت رسیدند و در آن مجمع رأیگیری شود که احدی از شما از آنچه انجام داده در تسخیر لانه جاسوسی پشیمان است و اگر همین شرایط امروز ایجاد میشد، باز دست به چنین کاری میزدید یا نه، پاسخهای مشخصی خواهند داد... من در هیچ کدام از دانشجویانی که در تسخیر لانه جاسوسی نقش داشتند، هیچگونه ابراز پشیمانی از حرکت خود در آن مقطع زمانی که در این افتخار سهیم بودهاند، ندیدم».
تسخیر سفارت آمریکا، اقدامی بدون دستاورد؟
در تحلیل تسخیر سفارت آمریکا، برخی صاحبنظران با نگاهی کلانتر به ابعاد ماجرا، آن را اقدامی میدانند که برای معرفی ابعاد و پیامهای انقلاب اسلامی به دنیا ضروری بوده است.
آیتالله سیّد محمّدمهدی میرباقری، رئیس فرهنگستان علوم اسلامی در این باره میگوید:
«قدم دوم این بود که ما انقلاب خود را صادر کنیم؛ آیا این انقلاب از مرزهایمان عبور کند؟ بعضیها بشدت مقابله میکردند، میگفتند شما انقلاب کردید حال کشور خود را بسازید با دیگران چکار دارید؟ قدم دوم امام رضوان الله تعالی علیه این بود که با حمایت از اشغال سفارت آمریکا و لانه جاسوسی او، انقلاب ما را وارد فاز جدید یعنی فاز مقابله با آمریکا و استکبار کردند. در فاصله کمی بعد از این اقدام امام، در هر کجای دنیا که مبارزه عدالت خواهانهای انجام میشد، زیر پرچم اسلام بود؛ تا قبل از آن در هر مبارزهای که هدف آن عدالت خواهی بود، چه علیه رژیمهای استبدادی مبارزه میشد، چه علیه آمریکا مثل ویتنام، همه زیر پرچم کمونیستها و مارکسیستها انجام میشد... بعد از اشغال لانه جاسوسی حتی یک مبارزه مارکسیستی در دنیا انجام نشد. من بیاد دارم تنها مبارزه مارکسیستی، ساندینیستها در نیکاراگوئه بودند که شکست خوردند؛ هیچ انقلابی جز با نام اسلام و با نام ادیان الهی نبود؛ این یک مرحله جدید انقلاب امام یعنی تصرف امام بود».
محمّدصادق کوشکی، عضو هیأتعلمی دانشگاه تهران، استقلال کشور را از دستاوردهای تسخیر لانه جاسوسی میداند و میگوید:
«اگر از دید منافع و امنیت ملی به این حادثه نگاه کنیم، تسخیر لانه جاسوسی عملا کشور ما را به سمت استقلال پیش برد و امید آمریکاییها برای اینکه ایران را همچنان در چنبره قدرتشان نگه دارند، ناامید کرد و پلهای ایران و آمریکا را که به شکل یک سویه به سمت منافع آمریکا سنگینی میکرد، تخریب کرد... اگر لانه جاسوسی تسخیر نشده بود، بعید نبود که امروز دولتمردان آمریکا خطاب به ایران نیز از واژه گاو شیرده استفاده کند؛ امروز شاهدیم دولتمردان آمریکایی، سعودیها را گاو شیرده خوانده و از ایران به عنوان کشوری یاغی یاد میکند؛ بنابراین هزینهای که ما از تسخیر لانه جاسوسی متحمل شدیم این بود که آمریکا به ما بگوید یاغی، دستاورد این حرکت نیز این است که آمریکا دیگر نمیتواند به ما به چشم گاو شیرده نگاه کند».
آیا دشمنی و تحریمهای آمریکا علیه ایران از تسخیر سفارت شروع شد؟
خط دیگری که معمولاً از سوی برخی افراد و جریانها دنبال میشود، این است که هزینهای که امروز کشور میپردازد، ناشی از اقدام دانشجویان پیرو خطّ امام در تسخیر سفارت آمریکاست و اگر تسخیر سفارت آمریکا نبود، امروز ایران تحت تحریمها و دشمنیهای آمریکا قرار نداشت.
رهبر انقلاب بهعنوان یکی از مسئولان ارشد نظام در برهه تسخیر سفارت، اینطور به این شبهه پاسخ میدهند: «آمریکا همیشه با ملت ایران دشمنی کرده؛ حتی در رژیم طاغوت قبل از انقلاب هم که یک دولت ملی را در سال ۱۳۳۲ ساقط کرد... بعضیها تاریخ را تحریف میکنند که "شروع اختلافات از تسخیر لانه جاسوسی بوده؛ این تحریف تاریخ است. اختلاف بین ملت ایران با دولت آمریکا از ۲۸ مرداد و قبل آن بود که آنها ملت ایران را دچار یک رژیم فاسد وابسته کردند».
منبع:فارس
انتهای پیام/