به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، «مهدی زمینپرداز» با بازی در نقش شهید «حسن باقری» در مستند تلویزیونی «آخرین روزهای زمستان» به شکل حرفهای بازیگری را آغاز کرد و پیش از آن بازیگری را در دانشگاه تجربه کرده بود. او با نقش برادر مسعود در «ماجرای نیمروز ۱» برای سینمادوستان شناخته شد.
زمینپرداز از نسل بازیگرانی است که برای نقشهایی خاص مناسب به نظر میرسند، با چهرهای ساده و طبیعی و صدایی گرم. کارنامهاش را که مرور میکنیم، گویی با انتخابهایش در همین مسیر قدم گذاشته است. حضورش در «رد خون» و «دیدن این فیلم جرم است» تائیدی است بر این مدعا. زمینپرداز در مجموعه «گیلهوا» هم نقشی متفاوت را تجربه کرده. نقش مردی جوان و عاشق که برای آزادی وطن، تفنگ به دست میگیرد.
چطور شد در «گیلهوا» بازی کردید؟ شاید در نگاه اول این سریال، شبیه دیگر انتخابهای شما نباشد.
- «گیلهوا» ابتدا قرار بود فیلم سینمایی باشد، من با آقای بنان تهیهکننده این پروژه همکاری کرده بودم و از هم شناخت داشتیم. در «ایستاده در غبار» و «آخرین روزهای زمستان» آقای بنان، مجری طرح بود. آقای اردلان عاشوری کارگردان «گیلهوا» را هم از گذشته میشناختم. بر اساس این تجربههای مشترک، انتخاب شدم و به این گروه پیوستم.
جنس کار تاریخی که در «گیلهوا» تجربه کردید با پروژههای سینمایی که تاریخ معاصر را روایت میکند و قدمت سی ساله دارد، تفاوت داشت. این تجربه چطور بود؟
«گیلهوا» بیشتر یک قصه عاشقانه را روایت میکند، اما این روایت در مقطع مهمی رخ میدهد. در زمان جنگ جهانی اول، قحطی گسترده در ایران و روزهایی که نیروهای انگلیس و روسیه حضوری پررنگ در این سرزمین دارند. زیبایی این مجموعه و قصه، برای من و فکر میکنم تماشاگرانی که آن را خواهند دید این است که اولویت ترسیم این روابط عاطفی است. جنگ در حاشیه است، اگر چه دو خانواده را در تهران و شمال درگیر کرده است. دو خانواده که یکی ارمنی و دیگری مسلمان هستند، از دو جغرافیا و فرهنگ مختلف. اما عشق آنها را بهم پیوند میدهد.
دایی حسین نقشی که شما بازی کردید، یک قهرمان است. اما ویژگیهای گل درشت ندارد.
-حسین جوانی معمولی است، عاشق دختری است و میخواهد با او ازدواج و در همان روستا زندگی کند. اما جنگ، سرنوشت حسین را عوض میکند، او به رویایش نمیرسد. نمونه حسین در تاریخ ایران بسیار است، در هر جنگی، عاشقان بسیاری هستند که قربانی میشوند.
کار در روستاهای شمال، در لوکیشنهای خارجی و گرما سخت نبود؟
-تعداد بازیگران، هنروران و لوکیشنها زیاد بود. «گیلهوا» یک مجموعه شهری آپارتمانی نبود که در چند فضای محدود و بسته تصویربرداری شود، جا به جایی و سفر زیاد داشتیم. بازی زمان سواری و کار با اسب سخت است. بیشتر سکانسها در کیاشهر و بخشهایی در تهران و سیاهکل تصویربرداری شد، با این همه دشواری، کار شیرین و جذاب بود.
چقدر اطلاعات تاریخی درباره ماجرای قحطی و نهضت جنگل دارید؟
-قصه سریال به زمانی میپردازد، که مربوط به جنگ جهانی اول و دورانی است که میرزا کوچک خان جنگلی قیام میکند. بخشی از این اطلاعات را در کتابهای درسی خواندهایم. مستندهای تلویزیونی، تصاویر و عکسهایی هم از آن دوران دیدهایم. سریال خوب «کوچک جنگلی» آقای بهروز افخمی که تصویر درست و دقیقی از آن روزها میدهد را هم دیده و بسیار دوست داشتهام؛ بنابراین نسبت به آن ماجراها بیگانه نبودم، برداشت ذهنی از آن برهه تاریخی داشتم. وقتی درگیر این قصه و پروژه شدم، برایم جذاب بود که مستقیم به حوادث سیاسی و تاریخی اشاره نمیشود. در عین حال که روایت همه این ماجراها و حضور میرزا کوچک خان را داریم، اما برای کارگردان و تهیهکننده مهم این بود که قصهای عاشقانه و انسانی روایت شود، که مخاطب را جذب میکند و البته در زیر لایه به بیننده میگوید که بستر همه این روابط و ماجراها، روزگاری است که بیگانگان به ایران هجوم آورده بودند. اما در همان شرایط هم، در کنار خون و رنج و اندوه، عشق، زندگی و زیبایی جریان داشته است.
شما تحصیل کرده در رشته کارگردانی هستید، دوست ندارید کارگردانی کنید؟
-من کارگردانی نمایش خواندهام، در این زمینه هم کار کردهام، اما بازیگری عشق و علاقه اصلی من است. دوست دارم بیشتر در این زمینه کار و با تجربههایی که به دست میآورم، پیشرفت کنم. چند سال است که روی بازیگری متمرکز شده و وقت گذاشتهام، تلاش کردهام دانش علمی و عملیام را بالا ببرم و بیشتر از گذشته بیاموزم.
در تئاتر پرکاتر بودهاید و شاید کارنامه شما پر و پیمانتر از سینما باشد. انتخاب شما تئاتر است یا سینما؟
-مدیومها فرق میکند، اما لذت بازیگری محفوظ است. تئاتر بازیگرساز است، بازیگر در تئاتر فرصت بیشتری دارد تا به نقش نزدیک شود، آن را تحلیل کند، بداند قرار است با نقش روی صحنه چه جهانی خلق کند و با بازیگرهای مقابلش در چه فضایی است. این امتیاز بزرگی برای تئاتر است که در بازیگری سینما و تلویزیون وجود ندارد. شما در تئاتر میتوانید هر شب خودتان را بازبینی، تصحیح و روتوش کنید، این تجربههای گرانبها را میتوانید در حوزه تصویر به کار بگیرید. این تجربهها به من کمک میکند هم در انتخاب نقشهایم، هم برای رسیدن به آنها، تحلیل درست از آنها و اجرای درستشان. برای من، بازیگری لذت بخش است، هم روی صحنه، هم مقابل دوربین سینما و تلویزیون. اما در تئاتر، نفس تماشاگر و احساس و انرژی او در فرایند خلق شخصیت و کار شما تاثیر دارد.
پیش آمده از بازی در پروژهای پشیمان شوید؟
بازیگر قبل از حضور در یک پروژه، مسائلی را بررسی و سعی میکند با توجه به عناصر و عوامل مختلف انتخاب کند. ممکن است نتیجه نهایی شبیه پیش بینیهای او نباشد، اما مهم این است که فیلم، تا اندازهای به اولویتها و سلایق بازیگر پاسخ مثبت بدهد. من فیلمهایی که بازی میکنم در سینماهای مختلف شهر، در شمال و جنوب تهران میبینم، واکنشها معمولا مثبت است. البته بر اساس سلیقه و دیدگاه تماشاگران، گاهی واکنش منفی هم دیدهام.
کار تازهای را شروع نکردهاید؟
به تازگی بازی در یک فیلم کوتاه به نام «خوره» را تمام کرده ام. دو پیشنهاد کاری دارم و مشغول بررسی هستم که ببینم شرایطم با کدام یک از آنها هماهنگ میشود. پیشنهادهای زیادی در حوزه دفاع مقدس یا سینمای سیاسی و اجتماعی دارم، اما سعی میکنم خودم را تکرار نکنم. بازیگری کار سادهای نیست اگرچه بعضی دوست دارند آن را خیلی ساده جا بیاندازند، حرکت در مسیر بازیگری باید درست و عاقلانه باشد. زیاد دیده شدن مهم نیست، مهم بازی کردن در نقشهای متفاوت است.
منبع: فارس
انتهای پیام/