در این گزارش سعی داریم به قدر خود کمی این نقصان را جبران کنیم.
نام آذربایجان و ریشههای لغویاش
بسیاری از مورخان معتقدند نام آذربایجان تغییر یافته واژه فارسی و پهلوی "آتورپادگان" است.
این واژه مرکب از دو تک کلمه آتور(آتر) یه معنی آتش و پادگان به معنی نگهبان یا محافظ است. بسیاری تاکید دارند به دلیل فراوانی آتنشکده ها در این منطقه و اماکن مقدس زرتشتی در عصر ساسانی و پیش از آن این منطقه را به این اسم نامیده اند.
یاقوت حموی در این رابطه مینویسد: "ابن مقفع گفته است آذر به زبان پهلوی نام آتش است و بایگان، نگهدار آن که روی هم معنای آن آتشکده یا نگاهدارنده آتش میشود و این درستتر است؛ زیرا آتشکده در این ناحیه بسیار بوده".
برخی دیگر میگویند که نام آذربایجان تغییریافته یا معرب "آتروپاتکان" (مکان آتروپات) است. آتروپات یکی از سرداران مشهور هخامنشی است که با خاندانش یعنی آتروپاتگان در این منطقه زندگی میکردند.
در طول تاریخ نام این منطقه به آذرباد، آذربادگان، آذرباذگان، آذربایگان، آذربیجان و اَذْرَبیجان تغییر یافته است.
نام آذربایجان در طول سالها با اسامی مختلفی خوانده شده است. نکته جالب این است که شیخ محمد خیابانی بعد از قیامش بهطور موقت نام "آزادیستان" را به آذربایجان ایران اطلاق کرد تا با آذربایجان شوروی تفاوت داشته باشد. با این حال، پس از فروکش کردن قیام خیابانی نام این منطقه به آذربایجان برگشت.
آذربایجان در روزگار باستان؛ شهری مقدس در دوران ساسانیان
همانطور که گفته شد، قدمت آذربایجان بسیار بیش از آن چیزی است که گمان میرود. پیش از آمدن مادها( گروهی از آریایی ها) به آذربایجان، خاندان و قوم مانناییان در این منطقه حکمفرما بودند. زبان مانناییها روشن نیست؛ اما بخشی از نامهای سرداران آنها آریایی است و در کل، زبان واحدی در بین ماننا حاکم نبود. اما مانناییها تحت نفوذ ایرانیشدن قرار داشتند و نامهای ایرانی مانند دیاکو و بغدادتی و اودکی و ازآ همگی نامهایی ایرانی هستند که در میان آنها دیده میشود. همچنین در این دوره میتوان به حکومت اورارتویی اشاره کرد که اندکی از بخشهای آذربایجان غربی را شامل میشد.
با آمدن اقوام آریایی ماد به فلات ایران، اقوام غیرآریایی با ایشان آمیخته شدند و در یک اتحاد، پادشاهی ماد را به وجود آوردند. ماد از دو بخش ماد کوچک و ماد بزرگ تشکیل میشد که ماد کوچک همان آذربایجان امروزی است و ماد بزرگ شامل مناطق مرکزی ایران و کرمانشاه و همدان میشود.
در زمان هخامنشیان، ماد کوچک (آذربایجان) به عنوان یکی از ساتراپها (ایالات اصلی ایران که به صورت شبه فدرالی و مستقل اداره میشد) درآمد. در اواخر دوران هخامنشی و همزمان با لشکرکشی اسکندر به ایران، ساتراپ ماد کوچک فردی به نام آتورپات (آذرباد) بود. وی توانست این منطقه را از حمله اسکندر حفظ کند. بعد از آن، او توانست به همراه خاندان خود در این منطقه حکمرانی کند.
در زمان سلوکیان و اشکانیان، آذربایجان خودمختاری نسبی داشت و به صورت ملوک الطوایفی اداره میشد. شواهد تاریخی حاکی از این است که در زمان سلوکیان خاندان آتورپات همچنان بر آذربایجان حکم میراندند. احتمالا قدرت آنها تا زمان اشکانیان نیز ادامه داشته است.
با به قدرت رسیدن ساسانیان آذربایجان اهمیت ویژهای یافت. ساسانیان با ادعای زنده کردن دین زرتشتی به اشکانیان تاخته بودند. به همین دلیل بنا به این باور که زرتشت در آذربایجان متولد شده این محل به یک منطقه ای مقدس تبدیل شد. یکی از سه آتشکده معتبر ساسانیان یعنی آتشکده "آذرگشنسب" در شیز آذربایجان قرار داشت. پادشاهان ساسانی در ایام خاصی به زیارت آن میشتافتند و هدایای بسیار تقدیم میکردند. این آتشکده نشانه اتحاد دین و دولت بود و نماد دولت ساسانی بهشمار میرفت.
در زمان حکومت ساسانیان، چند جنگ مهم در این منطقه به وقوع پیوست: الف. جنگ ساسانایان با خزرها ب. جنگ بهرام چوبین با خسرو پرویز ج. جنگ روم با ساسانیان و ورود هراکلیوس امپراتور روم به آذربایجان و ویرانی آتشکده آذرگشنسب.
آذربایجان در شاهنامه
فردوسی در شاهنامه بارها از آذربایجان یاد کرده است. شاعر بزرگ ایران در اثر سترگ خود آتشپرست نامیدن مَزدَیَسنان را کار نادرستی میپندارد. او سپس با بهکار بردن واژه آذرآبادگان، به آتشکده آذرگشسپ اشاره دارد.
به یک هفته بر پیشِ یزدان بُدند
مپندار کآتش پرستان بُدند
که آتش بِدان گاه، محراب بود
پرستنده را دیده پرآب بود
به یک ماه در آذرابادگان
ببودند شاهان و آزادگان
چگونه زبان آذربایجان ترکی شد؟
نوشته تارخ نویسان قرون چهارم و پنجم هجری مانند بیهقی و ابن اثیر نشان میدهد که ترکان غُز در اواخر قرن چهارم به آذربایجان وارد شده اند. این گروه ترکان را سلطان محمود ابتدا از آن سوی سیحون به خراسان آورده بود اما پس از شورش از خراسان رانده شده و پس از چند سال آوردگی در آذربایجان ساکن شدند.
بعد از این بین این گروه و شهریاران محلی آذربایجان (واسپورگان) در سالهای ۴۱۱ و ۴۱۲ هجری قمری درگیریهایی رخ داد. بعد از به قدرت رسیدن سلجوقیان، ترکان آتابای یا اتابکان هم کم کم وارد این منطقه شده و با اقوام ایرانی آذربایجان درآمیختند. برخی میگویند از این دوره است که زبان ترکی آذری در این منطقه کم کم تسلط پیدا میکند.
بعد از حمله مغول و به قدرت رسیدن ترکمانان آققویونلو وقراقویونلو و اسکان آنها در آذربایجان، زبان ترکی نفوذ بیشتری یافت. جنگها و عصیانهایی که در فاصله برافتادن و برخاستن صفویان پیشآمد، سربازان ترک بیشتری را به آذربایجان سرازیر کرد. وجود قزلباشهای ترک نیز مزید بر علت شده و زبان ترکی را در این سرزمین رونق بخشید.
آذربایجان بعد از اسلام؛ از قیام بابک تا انقلاب مشروطه
همانطور که گفته شد از ابتدای تاریخ خطه آذربایجان همواره تاثیرگذار بوده و منشا بسیاری از قیامها، جریانات سیاسی و حوادث تعیین کننده بوده است. قیام بابک خرمدین در آذربایجان یکی از اولین و مهمترین جریانات ملی در آذربایجان است. آذریها در قرون ابتدایی اسلامی با رهبری بابک خرمدین در منطقه آذربایجان در مقابل اعراب مهاجم ایستادند.
خرمدین مرگ ابومسلم را انکار کرده و معتقد بود ابومسلم بازخواهد گشت تا عدالت را در جهان برقرار نماید. در دوران خلافت عباسیان و بعد از مرگ ابومسلم، آذربایجان کانون شورش طولانی مدت و خطرناک علیه خلافت بود که توسط بابک خرمدین و طرفدارانش رهبری میشده و بر شمال غرب ایران تأثیر گذاشت و بیش از ۲۰ سال طول کشید.
با این حال بعد از دو دهه مبارزه سرانجام بابک خرمدین شکست خورد. او به سامرا فرستاده شد و در ۳ صفر ۲۲۳ به قتل رسید. معتصم( خلیفه عباسی) او را سوار بر فیل به معرض نمایش گذاشت و با بیرحمی زیاد او را اعدام کرد. جنازه او بر چوبه دار قرار دادند و تا چند ده روز برنداشتند.
فعالیت آذربایجان سالهای بعد از خرمدینان هم ادامه داشت. در دوران حمله مغول، آذربایجان نقش ویژه تری در آینده ایران ایفا کرد. حکومتهای شیعی بسیاری از این منطقه برخواسته و علیه مهاجمان مغول ایستادند. در نهایت هم حکومت صفویه از نزدیکی این منطقه بلند شد و ایران نوین را شکل داد. با قدرت گیری صفویه و همچنین نزدیکی امپراتوری عثمانی، تبریز و آذربایجان بارها محل تصادم و رویارویی عثمانیان و ایرانیان بود. تبریز از این جنگها آسیب فراوان دید اما نهایتا پیروز از آن بیرون آمد.
در دوره قاجار، نقش تبریز و آذربایجان بیش از پیش تعیین کننده شد. آذربایجان در عصر قاجار، محل نگه داری ولیعهد بود و به همین دلیل به لحاظ سیاسی شاید از جهاتی از تهران هم مهمتر به حساب میآمد. جنگهای روسیه، انقلاب مشروطه و وقایع قیام تبریز در اواخر سلسله قاجاریه همگی از نمونه های حضور تبریز در مرکز فعالیت سیاسی کشور است.
قائله پیشه وری وآغاز اندیشههای جدایی طلبانه در آذربایجان
در ابتدای دوران پهلوی و با ورود نوعی قومیت گرایی بود که برخی اندیشه های جدایی طلبانه در آذربایجان شکل گرفت. بعد از جنگ جهانی دوم برخی کمونیستها از جانب روسیه اندیشه آذربایجان مستقل را پرورانده و حزب دموکرات را به وجود آوردند. جلال الدین پیشه وری بعد از قدرت گیری در تبریز حکومت خودمختار آذربایجان را با نام رسمی حکومت ملی آذربایجان (آذربایجان ملّی حکومتی) به وجود آورد. این قلمرو جدید شامل شهرهای تبریز، ارومیه، اردبیل، زنجان، خوی و اطراف اینها میشد. ماجرای تشکیل و نابودی این حکومت به بحران ایران که یکی از سرآغازهای جنگ سرد بود معروف است. در نهایت با هشدار ایالات متحده آمریکا، ورود ارتش ایران و عقبنشینی نیروهای شوروی این حکومت فروپاشید.
ماجرای پیشه وری باعث شد ضربه سختی بر پیکر آذربایجان وارد شود. آذریها تا مدتها مورد غضب شاه قرار گرفته و از رساندن آذوغه به آنها خودداری شد. یک قحطی بزرگ در تبریز رخ داد و بسیاری از دنیا رفتند. با این حال، بعد از مدت کوتاهی آذربایجان مجددا بر پای خود ایستاد و توانست یک بار دیگر به عنوان یک مرکز مهم و استراتژیک در ایران خود را معرفی کند.
آیا آذریها نژاد ترکی دارند ؟
اگرچه برخی مدعی اند آذربایجانی ها به جز زبان، در نژاد هم با سایر ایرانیان تفاوت دارند اما این عقیده تا حد زیادی اشتباه است. آذربایجانیها با سایر ایرانیان قرابت بسیاری دارند و اگرچه زبانشان ترکی آذری است، ولی ژنتیک ساکنان بومی منطقه تفاوت چندانی با با دیگر نقاط ایران ندارد. بر مبنای یک مقاله منتشر شده در سال 2013 که مقایسهای در مورد ساختار ژنتیکی ۳۵۲۲ ایرانی داشت، با وجود اینکه تنوع ژنتیکی کل ایرانیان بسیار بالا است، اما آذریها از گروه ژنتیکی ایران هستند. آنها قرابت ژنتیکی چندی هم با مردم گرجستان دارند.
منبع: خبر فوری
انتهای پیام/