به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، خیلی از روانشناسها و کارشناسهای حوزههای اجتماعی نیز میتوانند به شما بگویند که جملات زیر را از آدمها زیاد میشنوند:. دوست دارم آدمی باشم که در ذهن همه باقی بمانم. دوست دارم کاریزماتیک باشم. دوست دارم تاثیرگذارتر باشم. دوست دارم قدرتمندتر باشم. دوست دارم جذابتر باشم. دوست دارم موفقتر باشم؛ و البته «دوست دارم آدم جالبتری باشم».
خبر خوب اینکه شما در حال حاضر هم آدم جالبی هستید. مطمئنا شما خصوصیات جذاب و خاصی دارید، شما آرزوهایی در دلتان و ایدههای شگفت انگیزی در سرتان دارید که منحصربفردتان میکند، فقط باید فعالشان کنید، اما یک مسئله وجود دارد: بزرگترین مانع جالبتر بودن، «ترس» است.
ترس باعث میشود نسبت به ویژگیهای جالبمان دچار تردید شویم. ما وقتی در فاز ترس قرار داریم:
نگران این هستیم که دیگران ایدههای ما را چگونه قضاوت میکنند.
به خودمان شک داریم؛ و از این میترسیم که دیگران در مورد ما چه فکر میکنند؛ بنابراین چیزهایی که در ما جالباند را پنهان میکنیم و ایدههایمان را پیش خودمان نگه میداریم، در نتیجه خود واقعیمان را به دیگران نشان نمیدهیم. خلاصه اینکه باید بدانید ترس از «آدمی خسته کننده بودن» و «مورد قبول نبودن» باعث میشود خسته کننده و غیرجالب توجه باشید.
ترس، صدایتان را خفه میکند و نه تنها مانع این میشود که جنبههای جالب شخصیتتان را به کسی نشان ندهید بلکه تمایلتان به انجام کارهای جالب را نیز سرکوب میکند.
اگر از «ناجالب بودن» بترسید، این ترس شما اجازه نمیدهد تجربیات جالب را امتحان کنید، در مورد موضوعات جالب حرف بزنید و با آدمهای جالب نشست و برخاست کنید.
وقتی ترس دست و پایتان را ببندد و نگذارد آدم جالبی باشید شما: به یاد ماندنی نخواهید بود. کاریزماتیک نخواهید بود. تاثیر گذار نخواهید بود. قدرتمند و قوی نخواهید بود. جذاب نخواهید بود؛ و موفق هم نخواهید بود.
هر چه تنبلتر، ناجالبتر!
نکتهی مهمی که باید بدانید این است که جالب بودن و تنبل بودن ارتباطی کاملا معکوس با هم دارند. یعنی: هر چه شما تنبلتر باشید، کمتر آدم جالبی خواهید بود، و برعکس؛ هر چه کنشگراتر و پویاتر باشید، آدم جالبتری هم خواهید بود.
آیا تا به حال با یک فرد تنبل گفتگو کردهاید؟ آدمهای تنبل انگار مالک ایدههای خودشان نیستند یا نفوذی در مکالمات و گفتگوها ندارند. به مکالمههای زیر دقت کنید:
الف: «به چه تفریحی علاقه مندی؟»
ب: «هیچی!»
الف: «چه کتابی میخوانی؟»
ب: «کتاب نمیخوانم!»
الف: «هیچ سوالی از من نداری؟!»
ب: «نه!»
آدمهای ناجالب، تنبل هستند. آنها:
کارهای جالبی نمیکنند.
افکار جالبی ندارند.
انتظار دارند فقط شما حرف بزنید.
دوست دارند آدمهای دوروبرشان آنها را سرگرم کنند.
اما این اصلا خوب نیست. تمام کاری که باید انجام دهید این است که: با تنبلی بجنگید!
حالا چطور با تنبلی بجنگید و آدم جالبی شوید؟
قدم اول: دست از انجام کارهای احمقانه بردارید
هر روز که از سر کار به خانه برمیگردید روی مبل لم میدهید و سریال محبوبتان را تماشا میکنید؟ بعد هم شام میخورید و میخوابید؟ اگر هر روز همان کارهای معمولی را انجام دهید که دیگران انجام میدهند، پس فرصتی برای اینکه آدم جالب و متفاوتی باشید ندارید.
آدمهای تنبل:
هر روز تلویزیون تماشا میکنند.
بارها و بارها در همان رستورانی غذا میخورند که سالها و سالهاست به آن عادت کردهاند.
هر سال در تاریخ مشخصی به مقصد مشخصی سفر میکنند.
بعد از فارغ التحصیل شدن از دانشگاه دیگر کتابی به دست نگرفتهاند و مطالعه نکردهاند.
هر روز ساعتها با شبکههای اجتماعی سرگرماند.
فقط درمورد آب و هوا حرف میزنند.
انتظار دارند فقط دیگران حرف بزنند و کارهای جالب انجام دهند تا آنها حوصلهشان سر نرود.
انگار همه چیز برایشان از قبل مشخص و برنامه ریزی شده و تنظیماتشان نباید بهم بریزد!
اگر میخواهید آدم جالبی باشید باید کارهای جالبی انجام دهید:
به یک رستوران جدید بروید که تا به حال نرفتهاید.
برنامهای برای خودتان تعیین کنید که هر ماه یک فعالیت تفریحی جدید انجام دهید.
به سینما و تئاتر بروید و فیلمها و نمایشهایی را ببینید که به سبکی متفاوت با آنچه همیشه میدیدهاید هستند.
در یک کلاس ورزشی شرکت کنید که تا به حال امتحانش نکردهاید.
کتابی انتخاب کنید که موضوعی متفاوت با آنچه قبلا خواندهاید داشته باشد و با دقت بخوانید.
با خودتان قرار بگذارید که مهارتی جدید یاد بگیرید.
درخواستهای دیگران را تا جایی که ممکن است رد نکنید.
قدم دوم: سوالهای احمقانه نپرسید
برای جالب بودن باید کارهای جالب انجام دهید، اما کارهایی نیز هست که نباید انجام دهید، مثلا یک سری از سوالها احمقانهاند و بیشتر افراد تنبل از آنها استفاده میکنند:
سوالهای خسته کننده میپرسند، مثلا خیلی کلی و با بیتفاوتی میپرسند: «چه خبر؟!»
میپرسند: «حال شما چطور است؟» در حالی که واقعا جویای حال و احوال طرف مقابل نیستند و فقط از سر عادت این جمله را ادا میکنند.
غیر از آب و هوا انگار موضوع دیگری به ذهنشان نمیرسد که درموردش حرف بزنند.
اصلا فایدهی پرسیدن این سوالها چیست؟ بهتر است این سوالها را هم نپرسید! با این سوالهای احمقانه نه چیزی یاد میگیرید و نه کسی را به خود جذب میکنید. سعی کنید در مواجهه با دیگران کمی جالبتر باشید، مثلا:
از طرف مقابلتان در مورد عجیبترین غذایی که خورده است سوال کنید.
از او بپرسید دربارهی مشکلی که برایش پیش آمده چه کمکی از دستتان بر میآید.
از او بپرسید چه فیلمی دیده است که بیشترین تاثیر را رویش گذاشته.
از او در مورد مهارت جدیدی که در حال یاد گرفتن است سوال کنید.
از او در مورد برنامهی جدیدی که در زندگیاش دارد پرس و جو کنید.
لطفا در گفتگوهایتان از حالت اتوپایلت خارج شوید! کمی ابتکار به خرج دهید و سوالها جالب و به جا بپرسید تا با جوابهای بسیار خوبی که دریافت میکنید، شگفت زده شوید.
قدم سوم: با آدمهای جالب نشست و برخاست کنید
آدمهای جالب را پیدا کنید و با آنها معاشرت کنید. اصولا آدمهای جالب با آدمهای جالب ارتباط دارند و حالا شما هم یکی از آنها هستید. آدمهای جالب، اطرافیان خود را تشویق میکنند که آنها نیز کارهای جالب انجام دهند، در مورد سوژههای جالب حرف بزنند و تجربیات جالبی خلق کنند.
قدم چهارم: کنجکاو باشید
یکی از عادتهایی که باعث میشود جالب نباشید این است که نسبت به ایدهها و نظرهای متفاوت، بیعلاقه و بیتفاوت باشید. شما باید مشتاقانه، ایدههای جدید را جستجو کنید تا طرز فکر و احساستان تغییر کند. ذهنتان را باز و پذیرا کنید و اجازه دهید این دنیای پیچیده با تفاسیر متعددش شما را حیرت زده کند.
قدم پنجم: یاد بگیرید چگونه ماجرایی را تعریف کنید
شاید شما پُر از تجربه و خاطره و اطلاعات باشید، اما اگر نتوانید آنها را به دیگران خوب انتقال بدهید پس جالب نیستید. شما باید مهارتِ «تعریف کردن ماجرا» را یاد بگیرید و بلد باشید چگونه یک اطلاعات یا تجربه را فُرم بدهید تا جالب بشود. خوب است بدانید پژوهشها نشان میدهند مردهایی که میتوانند خوب ماجرا تعریف کنند، در نگاه خانمها جذابترند.
قدم ششم: شنونده خوبی باشید و همدلیتان را نشان دهید
شما با توجه نشان دادن به آدمها در عرض دو ماه میتوانید دوستان خوبی پیدا کنید. به حرفهای دیگران خوب گوش دهید و سعی کنید رفتارها و انگیزههایشان را بفهمید. فعالانه گوش دادن یعنی اینکه ذهنتان را ساکت کنید و در لحظه حضور داشته باشید تا احساسات و افکار و نگرانیهای طرف مقابلتان را بشنوید.
اگر خوب به کسی که حرف میزند گوش بدهید، باید بتوانید سوالهای خوبی از او بپرسید و طبق جوابهایی که میدهد، گفتگویی مثبت و جالب را پیش ببرید.
قدم هفتم: زیاد مطالعه کنید
اگر پول و وقت این را دارید که زیاد سفر کنید چه بهتر! اما اگر این امکانات را ندارید میتوانید مطالعه کنید و در مورد تاریخ و فرهنگها و سایر سرزمینها بیشتر بدانید. در مورد موضوعات مختلف مطالعه کنید و اطلاعاتتان را بالاتر ببرید و دیدتان را بازتر کنید.
قدم هشتم: تواضع نشان دهید
هیچ چیزی به اندازهی تواضع و فروتنی دیگران را جذب نمیکند. متواضع بودن بخش مهمی از شیفته کردن دیگران است، زیرا نشان میدهد که به دیگران توجه دارید و برایشان احترام قائلید. تواضع زمانی به دست میآید که ذهن و قلبی باز داشته باشید. آنهایی که فروتنی نشان میدهند، مورد اعتمادند.
قدم نهم: منفی بافها را رها کنید
برای اینکه آدم جالبی باشید، باید نظرات منفی دیگران را نادیده بگیرید و حرفتان را بزنید. واقعیت این است که آدمهای منفی و سمی همیشه وجود دارند و نمیتوانید جلوی آنها را بگیرید. اما میتوانید به آنها توجه نکنید و ارتباط خود را با آنها به حداقل برسانید. اعتماد بنفستان را با وقت گذراندن با کسانی که به شما انرژی میدهند و مشوقتان هستند بالاتر ببرید.
قدم دهم: زندگی را دوست داشته باشید و از آن لذت ببرید
یکی از کلیدهای مهم در برقراری روابط خوب با دیگران و آدم جالب بودن این است که اول در زندگی خودتان و برای خودتان آدم جالبی باشید و زندگی را برای خودتان هیجان انگیز کنید.
آیا کارهایی انجام میدهید که روحتان تغذیه شود؟ آیا به آرامش درونتان اهمیت میدهید؟ مراقب سلامتیتان هستید؟ برای خواستههای قلبیتان تلاش میکنید؟ توانمندیهایتان را رشد میدهید؟ برای خوب کردن حالتان چه میکنید؟
هر چه بیشتر با یک زندگی هدفمند درگیر شوید، بیشتر احساس زنده بودن میکنید و معنا و انگیزهی بیشتری در زندگی پیدا خواهید کرد. کسی که دوست دارید تجربیاتش را با دیگران به اشتراک بگذارد، مشتاق شنیدن تجربیات دیگران نیز هست.
شما هر چه بیشتر به علاقه مندیهای دیگران توجه نشان دهید، آنها نیز بیشتر به شما توجه میکنند و آدم جالبتری خواهید بود. خلاصه اینکه جالب بودن هم درست مانند هر مهارت دیگری نیاز به تمرین و زمان دارد و البته هیچکس نمیتواند در هر زمینهای کامل باشد.
منبع : برترینها
انتهای پیام/