به گزارش خبرنگار گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از اراک ، در خیابان های اراک قدم می زدم که به کتابفروشی طلوع در خیابان شکرایی رسیدم، صاحب کتابفروشی مردی سن دار بود؛ با خودم گفتم شاید نداند من چه کتابی میخواهم برای همین خودم مشغول گشتن در بین قفسه های کتاب شدم.
چند کتاب با موضوعی که مدنظرم بود پیدا کردم، اما نویسنده اش فرد دیگری بود. خسته روی صندلی نشستم و نفسی عمیق کشیدم.
صاحب کتابفروشی متوجه خستگی من شد و به کمکم آمد؛ چند کتاب را نشانم داد، ولی آن کتابی که می خواستم نبودند؛ وقتی سر صحبت را باز کرد متوجه شدم تحصیل کرده است و از کتاب و کتابخوانی سر در میآورد.
او گفت: کتابهای روانشناسی خوب هستند، اما پیشنهاد میکنم قبل از اینکه کتابهای روانشناسی را بخوانی ابتدا تاریخ و ادبیات و فرهنگ خودمان را مطالعه کنی و سپس به سراغ روانشناسی بروی.
کنجکاو شدم بدانم او کیست و به چه علت از من میخواهد کتابهای فرهنگ خودمان را مطالعه کنم برای همین از او خواستم خودش را معرفی کند.
مرد کتابفروش خود را اینگونه معرفی کرد :
علی زیاری ۷۴ ساله هستم و لیسانس تاریخ از دانشگاه تهران دارم؛ دبیر بازنشسته هستم و الان ۱۵ سال است که به شغل شریف کتابفروشی مشغول هستم.
چه چیز شما را جذب کتاب خواندن کرد؟
میگفت از کودکی اطرافم کتاب بود و روزنامه میخواندم. حدودا ۱۴ سال داشتم که معلمانی مانند آقای ناصحی و آتشی با دادن چند کتاب به من باعث آشنایی و سپس علاقه ام به کتاب و کتابخوانی شدند.
از شغلتان راضی هستید؟
جوابم را با سخنی از شکسپیر داد و گفت: به قول شکسپیر کتابفروشی بهشت موعود است؛ من با شادمانی هرروز به کتابها، دانشمندان، شعرا و جامعه شناسان سلام میکنم و روز را با اینها شروع میکنم. بله از شغلم راضی هستم و امیدوارم هر ایرانی یک کتابخانه در خانه اش داشته باشد.
در شرایطی که آمار کتابخوانی در ایران پایین است شما چگونه با این وضع سر میکنید؟
با لبخند پاسخ داد: بله آمار کتابخوانی پائین است، اما کتابفروشی عشق است ؛ حتی وقتی بی کار هستم هم کتاب میخوانم و به مشتریها اطلاعات می دهم و آنها هم اطلاعاتشان را به بنده منتقل میکنند.
او ادامه داد: درست است همه چیز گران شده، ولی باز هم با توجه به اطلاعاتی که از کتاب به دست میآوریم کتاب ارزان است؛ من معتقدم وضع بازار کتاب عالی نیست، ولی بد هم نیست.
در همین حین یک مشتری به همراه همسر و فرزندش به کتابفروشی آمد و پس از سلام و تعارفی گرم که نشان از آشنایی است، چشم بسته سراغ قفسه روانشناسی رفت.
تصمیم گرفتم وصف این کتابفروشی را از زبان او هم بشنوم و از میزان مراجعه با این کتابفروشی پرسیدم.
مشتری گفت: خیلی سال است که از کتابفروشی طلوع کتاب می خرم از زمانی که در خیابان نیسانیان بود مشتری بودم و حالا که به اینجا آمده باز هم مشتری اش هستیم.
مگر این کتابفروشی با کتابفروشیهای دیگر فرق میکند که شما پیگیر هستید و هرجا برود به دنبالش میروید؟
مشتری گفت: من در زمینه روانشناسی مطالعه می کنم و از راهنماییهای آقای زیاری بهره می برم؛ کتابفروشیهای دیگر هم می روم، ولی چون کتابهایی که می خوانم اکثرا ترجمه هستند، این کتابفروشی کتابهایی را پیشنهاد می کند که خوب ترجمه شده اند؛ و این به آن علت است که خود آقای زیاری(صاحب کتابفروشی) اهل کتاب هستند و کتابها را خودشان هم میخوانند و برای همین میتوانند مترجم های خوب را تشخیص دهند و سپس به مشتری معرفی کنند؛ ترجمه خوب باعث میشود کتاب تاثیر بیشتری بر خواننده بگذارد و برای همین من مشتری دائمی این کتابفروشی هستم .
مشتری به عنوان یک معلم و کتابخوان حرفهای میگوید : به نظر من کتاب خواندن کم شده و مردم آن اندازه که فیلم میبینند کتاب نمیخوانند؛ مثلا وقتی به همکارانم کتاب می دهم بعد از یک سال کتاب را نخوانده پس میآورند و من متاسف میشوم.
او تاثیری که کتاب خواندن بر زندگی اش داشته را اینطور بیان میکند: ما ۶ بچه از یک خانواده هستیم، اما دیدگاهی که من در زندگی دارم با خواهران و برادرانم متفاوت است و این تأثیری است که کتاب خواندن بر زندگی شخصی و روابط کاری من گذاشته است.
مشتری ادامه می دهد: چندسال پیش که پدرم را از دست دادم ناراحت بودم؛ اول کتاب قرآن که آرامبخش بود را میخواندم و بعد از قرآن خواندن این کتابها کمک می کرد به غمی که داشتم غلبه کنم؛ هروقت کتاب نمی خوانم احساس می کنم چیزی گم کرده و حس افسردگی دارم.
از او تشکر می کنم و مجدد رو بروی آقای زیاری (صاحب کتابفروشی)می نشینم تا صحبتم را با او ادامه دهم و وضع کتابخوانی در اراک را از نظر او بدانم.
وضع کتابخوانی در اراک چگونه است؟
زیاری وضع کتاب خوانی در اراک را خوب توصیف می کند و میگوید: اراکیها اهل کتاب هستند و بیشتر مشتری های ما دانشجوها و خانم های مسن هستند. حتی در ایام عید اراکی هایی که خارج از ایران زندگی میکنند می آیند کتاب میخرند و میبرند.
او ادامه داد: درست است که قدمت شهر حدودا ۲۵۰ سال است، ولی ریشه دار است ومنطقه ای مانند فراهان و ... انسانهای بزرگی در زمینههای علم و سیاست داشته است.
برای اینکه از وضعیت دقیق میزان مطالعه با خبر شوم به اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان مرکزی رفتم .
حجت الاسلام دانشی مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان مرکزی در گفت و گو با خبرنگار گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از اراک ، آمار کتابخوانی در کل کشور را براساس اعلام رسمی وزیر ارشاد میانگین ۱۳ دقیقه در روز عنوان کرد و گفت: استان مرکزی از نظر سرانه مطالعه جزو ده استان اول کشور است.
او افزود: البته مجموعا سرانه مطالعه ایران به نسبت میانگین جهانی پایینتر بوده و دستگاه های فرهنگی و اجتماعی، دولتی و غیردولتی باید تلاش کنند سرانه مطالعه در کشور ما و استان مرکزی افزایش پیدا کند.
حجت الاسلام دانشی تازهترین کارهایی را که برای توسعه کتابخوانی در استان مرکزی انجام داده را گفت و افزود: برگزاری دهمین نمایشگاه کتاب که چند سالی برگزار نمی شد، اما امسال به نحو خوبی برگزار شد ، این کار افزایش مطالعه را در بر خواهد داشت؛ کار دیگر باشگاه کتابخوانی است که به معلمان و مربیان آموزش داده میشود؛هم چنین جام باشگاه کتابخوانی در استان مرکزی فعال است و تلاش میشود عرصههای مختلف کتاب خوانی رشد کند و همکاری با نهادهای مختلف مانند نهاد کتابخانه ها، اهدای کتاب توسط ارشاد به کانونهای مساجد و آموزشگاهها و مراکز فرهنگی استان همه باعث رشد کتاب و کتابخوانی می شود.
او مطالعه مردم را در دو دسته مطالعات سطحی در اوقات فراغت و مطالعات عمقی عنوان و بیان کرد: مطالعات سطحی در فضای مجازی و مطالعات عمقی به صورت کتاب است.
مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان مرکزی ادامه داد: من معتقد هستم کتب اینترنتی در صورتی که در ساز و کار خودش جریان پیدا کند و در مسیر صحیح قرار بگیرد و حق مالکیت معنوی پدید آورندگان حفظ شود مشکلی برای کتابهای فیزیکی و کتابخانهها به وجود نمیآورد، اما پدیدآورندگان آثار توصیه میکنند کتابهای کاغذی حفظ شوند.
او افزود: جالب است بدانید در کشورهای دیگر هم حفظ کتاب به صورت فیزیکی مورد توجه است و درغرب با اینکه اینترنت پیشرفته تر و توسعه یافته تر دارند، اما همچنان کتاب نقش خودش را دارد و با شمارگان بالا منتشر میشود و مطالعات اوقات فراغت به طور سطحی و اطلاعات روزانه در فضای مجازی صورت میگیرد و با این حال استان مرکزی نقشی در تولید کتب صوتی ندارد و تهران ، قم و مشهد هم چنان بازار بزرگ نشر هستند.
حجت الاسلام دانشی در مجموع فعالیتهای امسال استان مرکزی در حوزه کتابخوانی را رو به رشد دانست، اما گفت: رضایتمندی کامل وقتی است که در استان مرکزی و شهر اراک نمایشگاههای بزرگ در سطح گسترده برگزار شود و در شمار نمایشگاههای موفق کشور باشد؛ ما با استانهای هم جوار مثل تهران، قم و اصفهان فاصلهای نداریم پس باید تلاش کنیم تا در سایر بخشها هم فعالیتهای بیشتری صورت بگیرد و موفقتر باشیم.
او با بیان اینکه استان مرکزی در بخش زیرساختها و سخت افزاری محروم نیست ادامه داد: ما ۸۳ کتابخانه در استان داریم که جزء ۱۰ استان اول کشور هستیم؛ اما مردم منتظر افتتاح کتابخانههای جدید در استان واحداث کتابخانه مرکزی اراک هستند تا زیربنا و تعداد صندلیهای کتابخانهها به عدد بیشتری برسد.
به کتابفروشی طلوع برگشتم تا صحبتم را با آقای زیاری ادامه دهم و نظر او را درباره اپلیکیشنهای کتابخوانی بدانم.
او میگوید: به نظر من اپلیکیشنهای کتابخوانی برای چشم سخت و خسته کننده است و جایگزین کتابفروشیها نمیشود، چون کتاب چیز دیگری است شما وقتی کتاب کاغذی داری تعلق خاطری به آن داری وقتی به خانه می روی و کتابخانه ات را می بینی ذوق میکنی.
برای کتابخوانی از کجا شروع کنم؟
او با آرامش و صبوری گفت: به قول حضرت علی (ع) کسی که از تاریخ خودش اطلاع نداشته باشد از هیچ چیز اطلاع ندارد؛ برای همین توصیه میکنم ابتدا کتابهای تاریخی را برای کتابخوانی انتخاب کنید؛ما ملت ریشه دار و بافرهنگی هستیم از شهر سوخته سیستان گرفته تا سنگ نگارههای تیمره خمین؛
زیاری ادامه داد: بعد از اسلام هم به خاطر هم زیستی مسالمت آمیز ایرانیها با مسلمانان یک رنسانس در فرهنگ ایران به وجود آمد که در ادبیات نمود یافت و با رودکی و عنصری و فرخی شروع شد تا شاه بیتش که شاهنامه فردوسی است و ریشه فرهنگی ما را در اسطورهها نشان میدهد.
پیرمرد کتابفروش ادامه می دهد: شاهنامه فردوسی زندگی بخش است و به نظر من فردوسی بزرگترین شاعر جهان است، چون ما کسی مانند فردوسی نداریم که داستانهای حماسی و اسطوره را طوری بیان میکند که انگار در صحنه حضور داری مثلا وقتی داستان نبرد اسفندیار و رستم را می خوانی انگار صدای پای رخش و چکاچک شمشیر را میشنوی.
که گفتا برو دست رستم ببند؟ نبندد مرا دست، چرخ بلند
انگار در آسمان این صدا پیچیده که ایرانیها آدمهایی هستند که هرگز تسلیم نمیشوند.
او میگوید: اگر کشورهای دیگر فقط یک شاعر شاخص دارند، ولی ایران دهها شاعر هم تراز و حتی بالاتر دارد نه به خاطر اینکه ایرانی هستم و بخواهم از روی حس ناسیونالیستی بگویم بلکه یک فرانسوی کتابی به نام گنجینههای حماسی تاریخ را نوشته و میگوید در بین داستانهای حماسی جهان که در تاریخ اروپا و ایران و جهان است شاهنامه گل سرسبد این کتابها است.
زیاری گفت: روانشناسی علم نوینی است، من در دوران دانشجویی در حضور پروفسور چهرآزی کار می کردم، او اولین متخصص اعصاب و روان و از پیشگامان روانپزشکی در ایران بودند که در دانشگاه های اروپا تحصیل کرده بودند؛
پروفسور می گفت: سلسله اعصاب اجتماعی وقتی خراب میشود مردم به روانشناسی پناه میبرند؛ برای همین من معتقدم نویسندگان کتب روانشناسی زحمت کشیدند؛ روانشناسی مدرن جوابگوی جوامع صنعتی هست، ولی برای ما کتب بهتری هم مثل سعدی، کلیله و دمنه، قابوس نامه، نصیحت الملوک و... وجود دارد؛ بچههای ما در دوران تحصیل اگر این کتابها را بخوانند آداب معاشرت، شادمانه زندگی کردن و بهتر زندگی کردن را یاد میگیرند.شادمانی در فرهنگ ایران است، چون وقتی شاد هستی خردت پرورش پیدا میکند.
شادی وقتی باشد خرد انسان کار می کند در نتیجه بازدهی انسان افزایش پیدا میکند، در شادی آدم ترقی خواه می شود و میل به پیروزی دارد.
زیاری نمونه عینی شادمانه زیستن را با خاطرهای از جنگ تحمیلی ایران و عراق عنوان کرد: در جنگ ۸ ساله با عراق من جبهه بودم وقتی یک خط نغمه شور انگیز و حماسی میخواندند می دیدم چه وجد و حالی در بین سربازان ایجاد می شود و جانانه حمله میکنند؛ شعر حماسی در شاهنامه انرژی منفجر کنندهای است که با دشمنان بشریت، عقل و آگاهی و شادی مبارزه میکند.
ما جوانان، چون زبان این کتابها را متوجه نمیشویم به سمتشان نمیرویم. شما راهکاری دارید؟
او گفت: الان زبان این کتابها ساده شده و راحت متوجه میشوید. تازه وقتی در راه کتاب خواندن قدم بگذارید مشکل حل می شود، چون آگاهی انسان بالا میرود و دریچههای مهربانی و آگاهی در فرد ایجاد می شود؛ خوشبختانه اداره کل ارشاد اسلامی در شهر ما از انجمنهای حافظ، فردوسی، مولوی و سعدی خوب حمایت میکند و اساتید به نامی که پرچم داران و فرهنگداران شهر ما هستند به صورت رایگان و بدون هیچ چشم داشتی کلاس برگزار میکنند؛ وضع ادبیات امروز ما خوب است من الان را با ۵۰ سال پیش مقایسه میکنم که هیچ انجمن ادبی وجود نداشت، اما امروزه در اراک ۶ یا ۷ انجمن ادبی داریم؛ البته ما هم گاهی مراسم رونمایی کتاب نویسندگان اراکی را در کتابفروشی مان داریم و این باعث میشود تعدادی میآیند و بازدید و فروش کتاب در آن روز خوب است.
پیرمرد کتابفروش گفت: بیشتر کتابهایی را که نگاه میاندازم و علاقه دارم، می خوانم تا برای معرفی به مشتری مشکلی نداشته باشم؛ برای همین مشتریهای ثابتی داریم حتی وقتی مکانمان را عوض میکنیم بازهم میآیند و مارا پیدا میکنند به همین خاطر تبادل اندیشه خیلی راحت صورت می گیرد.
او افزود:چون خودم کتاب می خوانم و کتابهایی که به مشتری معرفی می کنم مشتری به راحتی میخرد و پس از خواندن دوباره میآید و میگوید چه کتابی را معرفی می کنید؟ رمزش این است که خودم اهل کتابم و بی کار نمینشینم و مدام کتاب میخوانم.
او بهترین خاطره از سالهایی را که مشغول کتابفروشی و کتاب خواندن است را پیدا کردن بیشترین و بهترین دوستان زندگی اش در کتابفروشی دانست.
در پایان گفت و گو با اشاره به بهانه مشهوری که خیلیها میگویند پرسیدم.
پاسخ شما به جمله وقت کتاب خواندن نداریم چیست؟
پیرمرد کتاب فروش پاسخ داد: این جمله که وقت کتاب خواندن نداریم را من قبول ندارم. اگر کتاب نخوانیم ذهن تنبل می شود. جوان میآید موبایلش را میگیرد جلوی من و میگوید این کتاب را دارید؟ حتی حرف نمی زند این عاقبت خوبی ندارد.
زیاری ادامه داد: در جامعهای که مثل برق رو به جلو می رود نمیتوانیم این آدم را جز انسانهای زنده و پویا بدانیم، زیرا ذهنش مرده است، فعال نیست و نمی تواند از ذهنش کار بکشد و تنبل می شود؛ کتاب خواندن آمادگی میخواهد و باید ذهن را پرورش داد هم چنین تمرین می خواهد و با ممارست و وقت گذاشتن نتیجه میدهد.
حسن ختام این گفت و گو یک بیت شعر است که پیرمرد کتاب فروش آن را بهترین جمله می داند.
روز تنعم و شب عیش و طرب، مرا غیر از شب مطالعه و روز درس نیست
ساعتی که با او هم صحبت شدم در دنیای کتابها غرق شده بودم و در رویایی شاد و بی دغدغه زندگی میکردم و این برایم باورکردنی نبود. برایش آرزوی سلامتی کردم و امیدوارم سایه اش سالیان سال بالای سر فرهنگ این شهر بماند تا بتوانیم از تجربیاتشان استفاده کنیم.
با حال خوب از کتابفروشی بیرون میآیم و در خیابانها و کوچه پس کوچههای شهر قدم می زنم و با خود میگویم شاید در همین حوالی انسانی باشد که از او بی خبر و غافلیم و او در حالی که چشم انتظار کسی است تا پای صحبتها و تجربیاتش بنشیند و بهره ببرد چشم از این دنیا فرو ببندد؛
و چه میراثی بزرگتر از اینکه تفکرات و تجربیاتمان را روی کاغذ بیاوریم تا شاید میراثی برای آیندگان باشد و چه نیکوتر که این نوشتهها حاصل مطالعه و هم صحبتی با بزرگان باشد.
گزارش از فاطمه سادات محمدی
انتهای پیام / م