به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، «افسردگی چهره ندارد» این را نزدیکان کسانی میگویند که قربانی یک اتفاق دردناک شده اند: خودکشی ناشی از افسردگی. بعضیشان میگویند تا چند روز قبل از این اتفاق متوجه هیچ تغییر و ناراحتی در عزیزشان نشدهاند و این اتفاق دردناک ناگهان غافلگیرشان کرده است. آنها به دیگران توصیه میکنند که بیشتر مراقب اطرافیان و عزیزانتان باشند، چون افسردگی چهره ندارد.
اما آیا واقعا راهی برای فهمیدن خطری که اطرافیانمان را تهدید میکند وجود ندارد؟ افسردگی بیماری خاموشی است که هیچ ردی از خودش برجا نمیگذارد؟ چطور میتوان فهمید یکی از نزدیکانمان با افسردگی دست و پنجه نرم میکند و علائم آن چیست؟ این سوالات را از احمد جلیلی، رئیس انجمن روانپزشکان ایران پرسیدیم.
گفتوگو با احمد جلیلی، رئیس انجمن روانپزشکان ایران را در ادامه میخوانید:
اینکه گفته میشود افسردگی چهره ندارد و نزدیکان بعضی افرادی که خودکشی کردهاند تا چند روز قبل از این واقعه آثاری از افسردگی در آنها ندیده اند، چقدر صحیح است؟
معمولا افسردگی روی ظاهر کسانی که مبتلا به این بیماری هستند تاثیر گذار است؛ این حتما به این معنا نیست که همه افراد افسرده نتوانند ظاهر خودشان را کنترل کنند، هرچند که این موضوع تنها از ظاهر افراد قابل تشخیص نیست، اما اکثریت موارد، میتوان از حالات و رفتارشان حدس زد که ممکن است دچار افسردگی باشند.
اینکه ممکن است کسانی که خودکشی میکنند، اطرافیانشان تا قبل از این واقعه چیزی از افسردگی آنها متوجه نشده باشند، ممکن است به این دلیل باشد که خود این افراد مشکلاتشان را بیان نکنند یا دیگران به آنها توجهی به حالات آنها نداشته باشند یا اصلا این موضوع را نشناسند. مثلا فرد بگوید بی حوصلهام، خوابم مختل است و کار کردن برایم دشوار شده و اشتهایم از بین رفته است و دیگران این حالات را حساب مشکلات محیطی و خلق و خوی فرد بگذارند و احتمال بروز یک بیماری روانی را ندهند درحالیکه اینها علائم افسردگی است و ممکن است از چشم دیگران پنهان بماند. افسردگی یکی از بیماریهایی است که بیش از بقیه بیماریها معمولا پنهان مانده و گاهی ممکن است اطرافیان فرد یا خود فرد سالها متوجه اینکه یک بیماری است، نشده و از عوارض آن در رنج و عذاب باشند.
علائم افسردگی چه چیزهایی است یا افراد چگونه میتوانند این بیماری را در نزدیکانشان تشخیص دهند؟
مهمترین و شاخصترین علامت افسردگی خلق افسرده است. اینکه فرد خودش احساس غمگین بودن داشته باشد، هرچند که هر احساس غم لزوما به معنی افسرده بودن نیست. اگر بیماری افسردگی باشد، ممکن است همراه با اختلال خواب، خوراک و انرژی و امیال جنسی کاهش تمرکز خستگی زودرس و کم شدن علاقه به زندگی و علائم جسمی فراوانی بروز کند. اگر این علائم با غم همراه باشد، تنها پزشک است که میتواند تشخیص دهد بیماری افسردگی است یا خیر.
چه میشود افسردگی به خودکشی منجر میشود و چقدر از خودکشیها ناشی از افسردگیهای درمان نشده است؟
طبق آمار، افسردگی عامل اصلی بیشتر خودکشیهاست. عوامل دیگری هم ممکن است وجود داشته باشند، اما درصد آنها بسیار کمتر است. حالا چه افسردگی که در حال درمان و شناخته شده باشد وچه افسردگیهایی که نه خود شخص و نه دیگران آن را شناخته باشند و متوجه آن شده باشند. خودکشی از بدترین و مهمترین عوارض افسردگی است و به همین دلیل شناخت و درمان افسردگی مسئله بسیار مهمی در بهداشت روانی است. به خصوص افسردگیهایی که درمانشان به طور ناگهانی قطع شود.
چطور میتوان افسردگی را درمان کرد؟
راههای درمانی مشخصی برای درمان افسردگی وجود دارد. بیشترین درمان و سادهترین و موثرترین درمان برای افسردگی در حال حاضر، دارو درمانی است؛ یعنی تجویز داروهای ضد افسردگی و ضد اضطراب با مدت زمان و میزانی که پزشک صلاح میبیند، اما متاسفانه مردم از آن پرهیز دارند و علاقهای به اینکه دارو بخورند و با دارو درمان شوند ندارند یا نگران عوارض دارو هستند. هرچند که هر دارو ممکن است عارضهای داشته باشد، اما بروز عارضه در صورت مصرف دارو مسئلهای احتمالی است، اما این موضوع که دارو قرار است ایت بیماری را درمان کند، قطعی است.
همانطور که به طور فرض، بیماران مبتلا به فشار خون باید داروی فشار خون بخورند و ممکن است برای مدت طولانی یا تا پایان عمرشان دارو را مصرف کنند و دائما تحت نظر پزشک باشند، گاهی هم افسردگی به این شکل است. در اغلب موارد درمان افسردگی مرتب و و طولانی است و ممکن است سالها طول بکشد.
به غیر از استفاده از دارو، روشهای روان درمانی و کار درمانی هم وجود و در مورد افسردگیهایی که خیلی شدید هستند و خطر خودکشی در انها وجود دارد یا به درمانهای دیگر جواب نداده اند، درمان با الکتروشوک بسیار موثرتر از بقیه روشها است، اما مردم از این درمان فراری هستند و تصور میکنند مسئله پرعارضهای است؛ درحالیکه از موثرترین و بهترین درمانهایی است که به درمان افسردگی به کار گرفته شده است.
نگرانی مردم درباره عوارض داروها یا الکتروشوک چقدر نگرانی جدی و منطقی است؟
عوارض دارو یک مسئله احتمالی است در حالیکه عوارض افسردگی درمان نشده یک مسئله قطعی و حتمی است. نگرانی جدی وقتی است که یک بیماری جدی خصوصا افسردگی بدون درمان بماند و مزمن شده و درمانش سختتر شود یا نگرانی وقتی است که تعلل خود فرد یا اطرافیان منجر به خودکشی شود. اینها باید دلیل نگرانی باشد؛ دارویی که هیچ عارضهای نداشته باشد، نداریم، اما به خاطر عارضه احتمالی از درمان بیماریها چشم پوشی نمیکنیم. پزشک وقتی دارویی را تجویز میکند از عوارض آن هم آگاه است و به بیمار هم آگاهی میدهد و در صورت بروز جدی عوارض ممکن است دارو را عوض یا قطع کند یا عوارضش را درمان کند.
افسردگی درمان نشده ممکن است چه عوارض دیگری ایجاد کند؟
افسردی میتواند سیمای بالینی همه بیماریهای جسمی را تقلید کند. چون افسردگی درمان نشده فقط بیماری نیست که با احساس غمگین بودن عیان شود. بیماری افسردگی گاهی سالها طول میکشد و هیچکس به علائم روانی آن توجه نمیکند تا اینکه علائم جسمی مثل سردرد یا درد در نقاط مختلف بدن و اختلالات دستگاه گوارش یا مفاصل یا دستگاه ادراری یا تپش قلب، ضربان قلب و درد قفسه سینه و تنگی نفس بروز میکند درحالیکه معاینات پزشکی بیماری فیزیکی را نشان نمیدهند و میگویند که فرد سالم است.
اگر پزشک توجه نکند و سوالاتی برای تشخیص افسردگی از بیمار نپرسد، ممکن است که سالهای طولانی بیمار با شکایات جسمی از این کلینیک به آن کلینیک و از این بیمارستان به آن بیمارستان مراجعه کند و تمام آزمایشات هم نشان بدهند که فرد سالم است در حالیکه این مشکلات حاکی از بیماریهای فیزیکی نیستند و ریشه روانی داشته و نیاز به درمان ضد افسردگی است.
چطور میشود در جامعه از خودکشی و سایر تبعات ناشی از افسردگی جلوگیری کرد؟
آگاه و مطلع کردن مردم جامعه مهمترین مسئله است. دوم اینکه وقتی مردم متوجه شدند و خواستند به درمانگر مراجعه کنند، وجود کلینیک و متخصصین به تعداد کافی و امکانات درمانی و از همه اینها مهمتر، پوشش بیمه مناسب برای درمان در اختیار همه باشد و وقتی یک بیماری در حال ظاهر شدن است هرچه سریعتر اقدام به درمان شود. چون مردم اغلب از اینکه به روانپزشک مراجعه کنند شرم و خجالت داشته و احساس خوبی ندارند. هنوز در فرهنگ ما جا نیفتاده است که افسردگی و بقیه بیماریهای روانی هم مثل بیماریهای جسمی اند. اگر مشکلی در سیستم قلب و عروق یا کلیه شخص وجود دارد و باعث بیماری میشود، یک مسئله بیو شیمیایی هم در مغز باعث میشود تا افسردگی یا اسکیزوفرنی یا دیگر اختلالات روانی بروز کند؛ تا زمانی که مردم این بیماریها را اسباب خجالت و شرم میدانند و با همان راحتی که به متخصص قلب مراجعه میکنند به روانپزشک مراجعه نمیکنند، بیماریها مزمن شده و شخص و خانوادهاش و در نهایت جامعه دچار مشکل خواهند شد.
آموزش و آگاه سازی مهمترین مسئله است و در مرحله بعدی باید امکانات درمانی فراهم باشد. یعنی پزشکان برای درمان افسردگی در دسترس باشند و هزینههای درمان برای مردم قابل پرداخت کردن باشد. پوشش خدماتی بیمه برای هزینهها و مسائل روانپرشکی وجود داشته باشد و موسسات و ادارات برای روزهایی که بیماران به علت بیماریهای روانی نمیتوانند سرکار خود حاضر باشند مساعدت لازم را داشته باشند.
بیماری افسردگی درحال حاضر چهارمین بیماری شایع دنیاست و گفته میشود تا سال ۲۰۲۰ در ردیف دوم قرار خواهد گرفت؛ بنابراین برای چنین بیماری با این درجه اهمیت و وسعت، باید سرمایه گذاری بیشتری شود تا درمان شود و اگر درمان نشود، عوارض این مسئله قطعی است که افسردگیهای درمان نشده یا تشخیص داده نشده یا افسردگیهایی که درمانشان بیموقع و به توصیه اطرافیان و با ترساندن از مصرف داروی اعصاب قطع شده است، بیشترین نقش را در عود کردن افسردگی و اقداماتی که منجر به خودکشی میشود را داشته اند.
منبع: خبرآنلاین
انتهای پیام/