به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، از گذشته تا به حال، مردم قاره آمریکا، به خرافات و مسائل فراطبیعی گرایش و علاقه داشتهاند. جشن مردگان در مکزیک و هالووین تنها دو شاهد عینی و شهرت یافتهتر از این موضوع هستند. شکل گرفتن داستانهای موحش و غیرواقعی از قدیم الایام با فرهنگ آمریکایی درهم آمیخته است.
داستانهای ترسناکِ بیشماری که پیش زمینه باورپذیری خرافات را هرچه بیشتر برای مردم مهیا کرده است؛ البته این نکته را هم فراموش نکنیم که تجربه ترس، به خودی خود در باورپذیری یک خرافه بیش از هر چیز دیگری نقش تعیین کنندهای دارد. به همین دلیل است که فرهنگ آمریکایی مستعد پذیرش خرافات و تاثیرپذیری بیشتری به اینگونه ماجراهاست. در تاریخ مسائل ماوراءالطبیعی، زوج سرشناسی وجود دارند که بخشی از زندگی خود را به تحقیق درباره شیاطین و شکار آنها اختصاص دادهاند. در این پرونده به معرفی این زوج محقق که با عناوین «اد» و «لورن» شناخته میشوند، خواهیم پرداخت. افزون بر این از جنجالیترین پروندههای حل شده توسط اد و لورن و همچنین برجستهترین آثار سینمایی که اقتباسی از پروندههای آنهاست، خواهیم گفت.
خانهای پر از وسایل تسخیر شده!
در تاریخ شناسایی مسائل فراطبیعی هیچ کدام از افراد به اندازه زوج «ادوارد وارن ماینی» و «لورن ریتا وارن» معروف نیستند. اِد و لورن وارن بخشی طولانی از عمر خود را صرف مطالعه و تحقیق درباره ارواح و شیاطین کردهاند. این زوج در اواسط دهه ۶۰ اعلام کردند که میتوانند پرده از مسائلی بردارند که علم قادر به روشن کردن آنها نیست. پروندههای حل شده به وسیله آنها در رسانههای مختلف بازتاب فراوان مییافت و به شهرت میرسید. از همین رو مردم بیش از پیش پیگیر امور ماوراءالطبیعه و پروندههای اسرارآمیز این زوج میشدند. با این حال «ادوارد وارن ماینی» و همسرش تخصص تایید شدهای در این زمینه نداشتند و تمام آموختههای خود را به صورت خودآموز فرا گرفته بودند. ادوارد یکی از سربازان جنگجهانی دوم و بازنشسته نیروی دریایی آمریکا بود. این زن و شوهر ادعا کردند که دارای توانایی ماورایی هستند و همچنین با کمک قدرت روحی بالای خود، توانایی برقراری ارتباط با ارواح را دارند و به نوعی «مدیوم» به حساب میآیند. «مدیوم» به زبان ساده موجود یا فردی است که نقش رابط ارواح را ایفا میکند تا آنان بتوانند با انسان رابطه برقرار کنند. این زوج طی تمام سالهای فعالیت خود، اجسام تسخیر شده را در اتاقی از منزل خود جمعآوری کردهاند. امروزه خانه اد و لورن به همراه همه وسایل تسخیر شده موجود در آن، تبدیل به موزه شده است.
روایتهایی که هیچوقت تایید نشدند
نکات قابل توجه و تاملی پیرامون زندگی و پروندههای حل شده توسط این زوج وجود دارد. نکاتی که میتواند تمامی ماجراهای روایت شده آنان را زیر سوال ببرد. اد و لورن هر دو به عنوان نویسنده فعالیت داشته و در دوران زندگی خود ۶ کتاب با ماجراهای درگیری خود با شیاطین را به رشته تحریر درآوردهاند. بخش زیادی از درآمد آنها هم به نگارش همین آثار برمی گشت یعنی پرونده بیشتر، کتاب بیشتر ودرآمد بالاتر! افزون بر این موارد بسیار دیگری وجود دارد که به راحتی میتوان به وسیله آنها وجود چنین اتفاقاتی را رد کرد. به عنوان نمونه در بسیاری از پروندههای حل شده، روح یا شیطان دیده نشده است و تنها با جابهجایی اجسام، صداهای نامشخص و بوهای نامطبوع رو به رو هستیم که هر کدام میتوانند دلایل منطقی خود را داشته باشند. مثلا خرابی یا قدیمی بودن لوله کشی یا برق خانهها در ایجاد چنین مواردی، نقش بزرگی دارند. افزون بر این، هیچ کدام از این دو نفر در زمینه روان شناسی، تخصص خاصی نداشتهاند. این موضوع نشاندهنده آن است که اگر یک مراجعه کننده دچار بیماری روانی بوده است؛ آنها توان تشخیص این مسئله را نداشتهاند. برخی از محققان با بررسی پروندههای حل شده توسط اد و لورن، ماجراهای طرح شده توسط آنان را اختراعی و کذب خواندهاند. افزون بر این در بسیاری از پروندهها اعضای خانوادهها درگیر مشکلات جدی اعتیاد و مصرف الکل بودهاند. برخی موارد هم کلاهبرداری یا آزار و اذیت همسایهها اعلام شده است.
با وجود این قصد ما از بررسی این پرونده، ثابت کردن راست یا دروغ بودن این ماجراها نیست و تنها به مرور جذابترین روایتهای آنان خواهیم پرداخت.
مخوفترین پروندههای وارن ها!
در بین دهها پرونده رمزگشایی شده، ۴ پرونده وجود دارد که از دیگر موارد معروفتر و البته هراسانگیزتر است
پرونده اول عروسک آنابل، عضو موزه وَحشت اد و لورن!
در بین اشیای به تسخیر درآمده، بدون شک عروسک آنابل معروفترین عضو موزه وَحشت اد و لورن است. عروسکی که بعد از قرار گرفتن در جعبه شیشهای و انتقال به موزه با هشدارهایی همراه بود. اول از همه این که نباید بیش از اندازه در شناختن این عروسک وسواس به خرج دهید و به شنیدهها قانع باشید. دوم این که نباید به صورت مستقیم در چشمان این عروسک نگاه کنید و نکته سومی که باید رعایت شود این است که هرگز نباید در شیشه جعبه عروسک را باز کنید. داستان واقعی آنابل آن چیزی نیست که در فیلمها روایت شده است. عروسک واقعی آنابل یک عروسک پارچهای ساده است که هیچ یک از خشونتهای اغراق شده در فیلم را ندارد. در سال ۱۹۷۰، دختری ۲۸ ساله به نام «دونا»، این عروسک را از مادرش هدیه گرفت. «دونا» که دانشجوی پرستاری بود، به همراه چند نفر از دوستانش در یک واحد آپارتمانی ساکن بود. آنها پس از مدتی متوجه شدند که عروسک بدون اینکه کسی حرکتش داده باشد، جابهجا شده، از اتاقی به اتاق دیگر رفته یا روی پاهای پارچهای خود ایستاده است! گاهی تکه برگههایی از جنس پوست در خانه پیدا میشد که با دستخطی کودکانه رویش نوشته شد بود: «به ما کمک کن». دختران که ترسیده بودند با یک مدیوم ارتباط برقرار کردند. مدیوم به آنها گفت که قبلا در این خانه، خانوادهای زندگی میکردهاند که دختر کوچکشان فوت کرده است. احتمالا آنابل توسط روح همان دختر به تسخیر درآمده است. آنها که تصور میکردند آن روح برای آنها خطری ایجاد نخواهد کرد، عروسک را نگه داشتند تا این که یک روز اوضاع رو به وخامت گذاشت و ادعا شدیکی از دخترها توسط عروسک مورد حمله قرار گرفت. اد و لورن این عروسک را به موزه انتقال دادند و اعلام کردند، آنابل توسط یک نیروی شر تسخیر شده است.
چه فیلمی بر اساس این ماجرا ساخته شد؟
مجموعه فیلمهای ترسناک آنابل بر پایه همین ماجرا اقتباس، داستان پردازی و تولید شده است.
پرونده دوم شیطانهای دردسرساز در خانه «اسمورال»!
در بین سالهای ۱۹۷۴ تا ۱۹۸۹ زوج جک و جانت اسمورال به همراه فرزندانشان به خانه جدید خود در پنسیلوانیا نقل مکان کردند. هنوز زمان زیادی از اقامت آنها در خانه جدید نگذشته بود که متوجه اتفاقات دلهرهآور و غیرمنتظرهای شدند. از اقصی نقاط خانه صداهای بلند، عجیب و متعددی به گوش میرسید. گاهی بوی بد و ناشناختهای در خانه میپیچید. سگ آنها بدون هیچ نیروی قابل رویتی به سمت دیوار پرتاب میشد و دخترشان توسط شخصی نامرئی از بالای پلهها به پایین هل داده شده بود. خانواده اسمورال که زندگی خود را گرفتار عذابی تمام نشدنی دیدند، برای گرفتن کمک با وارنها ارتباط گرفتند. آنها ادعا کردند که در خانه شان یک دیو سکونت دارد. جَک در زمان تحقیقات اِد و لورن اعتراف کرد که بارها توسط شیاطین مورد آزار قرار گرفته است. اِد میگوید: زِمان تحقیق در خانه اسمورالها متوجه توده تاریکی شدیم که با ورود به اتاقها دما را پایین میآورد. آن توده حتی روی آینهها برای ما پیغام میگذاشت: «بروید بیرون». خانواده اِسمورال در سال ۱۹۸۷ آن خانه را ترک کردند. وارنها پس از اتمام تحقیقات وجود چهار شیطان را در آن خانه تایید کردند. آنها برای بیرون کردن شیاطین در خانه موزیک مذهبی پخش میکردند. این کار تا سال ۱۹۸۸ با همکاری اسقف واتیکان ادامه یافت. پرونده شیاطین خانه اسمورال تا سالیان سال در مطبوعات به چاپ میرسید و مردم ماجرای این پرونده را دنبال میکردند.
پرونده سوم زندگی با وحشت در خانه اجدادی!
سومین پرونده مهم به ماجراهای خانواده پِرون برمیگردد. در سال ۱۹۷۱ خانواده پِرون به خانهای روستایی با ۱۴ اتاق در «برون آیلند» نقل مکان کردند. خانهای که در ظاهر نشان نمیداد چه ترس و وحشتی را در خود اندوخته است. راجر و کارولین پِرون به همراه پنج دختر خود به خانه مجللی قدم گذاشته بودند که هشت نسل از یک خانواده در آن زندگی کرده و بیشترشان در همان خانه از دنیا رفته بودند. مرگهایی که همگی به طور طبیعی اتفاق نیفتاده بود. چند نفر از اعضای این خانواده با سم یا طناب دار خودکشی کرده بودند، همچنین یکی از بچهها به دست کارگر خانه به قتل رسیده بود. اولین بار کارولین پرون متوجه روح زنی شد که او را مورد خطاب قرار داد و تکرار میکرد: «من شما را با مرگ و تاریکی از خانهام بیرون خواهم راند». این اتفاقات هولناک با جا به جا شدن وسایل خانه و اصوات عجیب و غریب همراه بود. در اتاقها شمعهایی روشن ظاهر و روح آن زن گاه و بیگاه در اطراف خانه مشاهده میشد. افزون بر این، شبها صدای پسر بچهای به گوش میرسید که صدا میزند: «ماااامااا، ماااامااا»؛ این پسر بچه به دختر کوچک خانواده گفته بود: «جسد هشت سرباز در دیوارهای این خانه مدفون شده است». این زوج در سال ۱۹۷۱ اعلام کردند که در خانه آنها روح جادوگری زندگی میکند. وارنها پس از شروع تحقیقات و بررسی مدارک خانوادههایی که قبلا در آن خانه زندگی کرده بودند، اعلام کردند این روح متعلق به زنی است که دچار بیماری روانی بوده و حتی چهار نوزاد خود را به قتل رسانده است. این زن که «بتشیبا شرمن» نام داشته است از حضور این خانواده راضی نیست و جسم زن صاحب خانه را تسخیر کرده است. وارنها اعلام کردند قبلا در این خانه، خانوادههای دیگری هم زندگی کردهاند، اما از آنجایی که پِرونها از روستاییان محلی نیستند، این روح نسبت به آنها حس منفیتری دارد. از سوی دیگر خانواده پرون گرایشی به اعتقادات دینی نداشتهاند به همین علت روح شیطانی بتشیبا به راحتی توانسته است در زندگی آنها ایجاد مزاحمت کند.
چه فیلمی بر اساس این ماجرا ساخته شد؟
فیلم احضار محصول سال ۲۰۱۳ بر اساس داستان خانه تسخیر شده پرون ساخته شد.
پرونده چهارم ساخت ۱۶ فیلم از خانه آمیتی ویل!
یکی از مشهورترین پروندههای وارن، خانه بزرگ و نفرین شده آمیتی ویل است. ماجرای این خانه قدیمی و اسرارآمیز که در ۳۰ مایلی نیویورک واقع شده است، از یک شب شوم در سال ۱۹۷۴ آغاز شد. یکی از پسران خانواده دفو، به نام رونالد پنج خواهر و برادر خودش را به همراه مادر و پدرش به ضرب گلوله از پای درآورد. پس از کشتار خانواده دفو، خانواده لوتز، آمیتی ویل را خریداری کردند. مالکان جدید که درباره ساکنان نگون بخت قبلی مطالبی را شنیده بودند، یک کشیش را برای تقدیس به خانه آوردند. در هنگام تقدیس خانه صدایی به گوش کشیش رسیده که آن را نشنیده گرفته و به خانواده لوتز چیزی نگفته بود. صدایی که میگفت: «برو بیرون». با این حال خانواده لوتز نتوانستند بیشتر از یک ماه و نیم در این خانه دوام بیاورند چرا که اتفاقات عجیب دست از سر زندگی آنها برنمیداشت. پیدا شدن ناگهانی سر و کله انبوهی از مگسها؛ بیدار شدن بیدلیل افراد خانواده درست در ساعتی که خانواده دفو کشته شده بودند، ۳:۱۵ بامداد؛ دوست شدن دختر کوچک لوتزها با دخترکی که بقیه قادر به دیدن او نبودند؛ شنیده شدن صدای پا و باز و بسته شدن خود به خودی درها و پنجره ها؛ روشن و خاموش شدن رادیو، دیده شدن چشمان سرخ رنگ از پشت پنجره، معلق شدن اشیا در فضای خانه. حتی این خانواده ادعا کرده بودند گاهی هنگام نگاه کردن به یکدیگر شخص دیگری را مشاهده میکنند. با این حال تمام این روایت ترسناک توسط شاهدان عینی، تحیقات و شواهد پزشکی قانونی رد شده است. همچنین دو نویسنده کتاب «توطئه ترسناک آمیتی ویل»، «روکسان کپلان» و «استفان کپلان» پرونده آمیتی ویل را کلاهبرداری و اختراعی توصیف کردهاند.
چه فیلمی بر اساس این ماجرا ساخته شد؟
جالب است بدانید از سال ۱۹۷۹ تاکنون بیش از ۱۶ اثر سینمایی با محوریت خانه اسرارآمیز و نفرین شده آمیتی ویل ساخته شده است که معروفترین آنها «وحشت در آمیتی ویل» با بازی «رایان رینولدز» و جدیدترین آنها «آمیتی ویل؛ بیداری»، محصول سال ۲۰۱۷ است.
منبع:خراسان
انتهای پیام/
مورد دوم برای اینکه نگران نباشیم اینه که اگر روح اینهمه قدرت داره که میتونه دیگران را اذیت کنه و بزنه ، چرا مظلومها که مقتول شدند ، همان روز نمیفتن بجون قاتلشون پدرشون دربیارن؟ همچنین بفرض که روح چنین توانایی وقدرتی داشته باشد و اجازه هم داشته باشد، باز اگر کمی عقل داشته باشه ، کاری نمیکنه چون اگرکسی را بتروسونه وباعث مرگش بشه ، روح اون ادم خودش هم دارای همان قدرت است و میتواند از خجالتش دربیاد.
روح در دنیای ما دخالت ازاردهنده ندارد .چون هرکس یکبار باید این دنیا را زندگی کند و به مرحله ی بالاتر رشد خودش برسه و هربار بهتر وبهتر بشه . انوقت محاله کسی که سختی های دنیا و عواقب خوب و بد هرکاری که در این دنیا کنی هم میدونن بعدش چه مکافاتی داره .انوقت محاله کسی که از این دنیارفته و تجربه کرده و حدواندازه و قابلیتهای خودش را سنجیده ، والان وضعیت بهتری داره بخواد بیاد بخاطر مال دنیا و گناه قاتلش و طلب و.... با ادمهای این دنیا سروکله بزنه که باعث اسیب وترس دیگران و افزودن بر مجازات خطای خودش شود.
کسی انجا پیر و بچه و زن و مرد و مریض نیست. اینجا خطایی کنی،میشه با کاری خوب جبران کرد ولی انجا اوضاع هرکس چنان رضایتبخش است که کمتر کسی میتونه به این اسانیها رشد کند وبه مراحل بالاتر برسه.البته غیرممکن نیست اما کاری که اینجا بایک نیت وچنددقیقه وقت میشه کرد و ثواب بزرگی کسب کرد ، انجا شاید بخاطر یک ترک واجب کوچولو ،اگه بخوای جبران کنی،باید میلیاردها سال همان واجب را ادا کنی تا حل بشه. انجا هم جای جبران بعضی کارها هست اما زمان و مدتش بسیار زیادارست و نمی ارزه .پس بهتره هرکارخوبی که بتونی،همینجا بکنی چون انجا کارای مخصوص اون دنیا هم هست و ادم هم تنبله.
یه بچه ۱۲سالم از این مسائل خوشم میاد
اگر واقعا سیاستمداران آمریکایی برای مردم خودشون فرشته بودند، 85 هزار نفر تا این لحظه به خاطر کرونا و نبود وسایل بهداشتی کافی نمی مردن.
اگه واقعا فرشته بودن تو این همه سال به جای غارت و حمله به کشورای دیگه کشور و فرهنگ خودشونو آباد می کردن تا توآمار اعتیاد،بیشترین زندانی نسبت به جمعیت، بیشترین قتل با اسلحه گرمو... اول دنیا نباشن.
اینهمه کارتن خواب و بی خانمانو نمی بینی تو آمریکا؟؟؟
این ماهواره ها چه کار می کنه با تفکرات و نظرات بعضیا خدا میدونه!!!