به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، این روزها تب باربی شدن در بین زنان و دختران به طرز قابل ملاحظهای رواج یافته است. این نوع نگرش ریشهای عمیق در باور ذهنی افراد دارد. افرادی که حس درونیشان حقارت، زشتی، نقص و... بوده و اعتماد به نفسشان کم است خود را زشت و حقیر پنداشته و در نظر دیگران خود را کم و دارای نقص میدانند. با اینکه این نقایص زاییده ذهن این افراد بوده و منطبق با واقعیت نیست، اما چنان در فرد نهادینه میشود که او را دچار درماندگی آموخته شده کرده و هر تلاشی میکند تا قضاوت و نظر دیگران را نسبت به خود عوض کند. این تفکر متأسفانه در بین زنان و دختران جامعه ما شیوع بیشتری داشته و ریشه در کودکی فرد دارد.
مادرانی که با دخترانشان رفتار مناسب و صمیمانهای ندارند و بددهنی و انتقاد و سرزنشگری جزء لاینفک تربیت کودکشان است حاصلی جز احساس شرم و حقارت برای کودکشان ندارد و در بزرگسالی باعث بروز رفتارهای ناهنجار اجتماعی و عاطفی میشود.
آنچه در این میان به صورت مشهود خودنمایی میکند رفتارهای افراطی است که این دختران در جهت گرفتن تأیید و نظر دیگران انجام میدهند. تب باربی شدن نوعی واکنش است به احساسهای ناخوشایندی که پایه آن خجالت و شرمی است که در ناخودآگاه فرد شکل گرفته است و برای فرار از فشارهای درونی خود را زیبا میکند تا تأیید دیگران را به دنبال داشته باشد.
این افراد با تغییرات ظاهری در صورت و اندام خود، میکوشند دوستداشتنی شوند و همین موضوع احساس امنیت خاصی را در آنها ایجاد میکند. احساس عدم امنیت، حسی است که از کودکی همراه این افراد است و در مرکز توجه بودن تلاشی دائمی است برای مخفی کردن این احساس.
باربیها غالباً افرادی کمحرف و منزوی بوده، اما در ظاهر روابطی گرم و صمیمانه را پایهریزی میکنند چراکه درون سرزنشگر و منتقدشان چنان عرصه را بر آنها سخت میکند که چارهای جز فرار از درونیاتشان ندارند و معمولاً جذب افراد باهوش و موفق و جذاب میشوند، چون حس به درد نخور بودنشان را کمرنگ میکند.
روابط عاطفیشان چنان است که افراد پایینتر از خود را بیشتر میپسندند و جذبشان میشوند، چون حس راحتی بیشتری دارند و بهتر میتوانند خود واقعیشان را هویدا کنند و بینقاب زندگی کنند. تب باربی شدن گرچه در ظاهر امری خوشایند و زیباست، اما در درون چنان فرسایش به همراه دارد که بخش اعظم روان فرد را مختل میکند. رفتارهای آسیبزای این افراد و اغواگریهایی که در پس روابطشان قابل مشاهده است میتواند زنگ خطری باشد برای روابط حاکم بر جامعه.
خانوادهها باید بدانند که پرورش و تربیت کودک چنان ریزهکاریهایی را میطلبد که با نظاره دقیق در نوع نگرش و تفکرات غالب بر جوانان میتوان به اهمیت آنها پی برد. بیثباتی در رفتارهای والدین با کودک و فضای سرد ارتباطی حاکم بر خانواده، سرکوب کردن نیازهای کودک و انتقادهای بیش از حد و سختگیریها باعث میشود کودک بر ناتواناییهایش بیش از توانمندیهایش تمرکز کند و بکوشد درمانی بیابد تا دردهایش التیام یابد و، اما این زخمها بهبود نخواهد یافت و هر روز نمایشی جدید از فرد دیده میشود تا این سناریوی غمانگیز را در صحنه زندگیاش به بازی بنشیند.
باید با توجه و پذیرش بدون قید و شرط فرزندان، ابتدا حس خودارزشمندی و عزت نفس را در آنها پرورش دهیم و سپس نقاط مثبتشان را. رشد صحیح شخصیتی کودک باعث میشود در بزرگسالی خود را همانطور که هست بپذیرد و برای ارتقا و کمال بکوشد. پرورش فرزندان سالم جامعهای سالم با افکار و عقاید سالم را به همراه دارد و سلامت و بهداشت روانی سبب میشود آسیبهای اجتماعی نیز کاهش یابند.
باربیهایی که دچار این تب شدهاند از اعتماد به نفس کمی برخوردارند و تلاش میکنند که با زور آن را به دست آورند، تا جایی که گاه خود را به دست تیغهای برّان جراحی نیز میسپارند، چون ترس از دست دادن یا ترس تأیید افراد دور و برشان را دارند. به همین علت نیز مضطرب و نگران، تنها ظاهرشان را ملاک خواستنی بودن خود قرار میدهند. به طرزی نامنصفانه خود را در قیاس با دیگران قرار میدهند و صدای والدین را مبنی بر کمارزشی خود همیشه به همراه دارند. هرگز حس حقارت و حسادتشان فروکش نمیکند و در واقع آنها با تغییر شکل و ظاهر خود درصدد تقاضای محبت هستند و میخواهند از عشق و توجه و دوست داشتن اطرافیان نسبت به خود مطمئن شوند.
تب باربی شدن نتیجه تربیت ناصحیحی است که در روند رشد کودکان رعایت آن مد نظر قرار نگرفته و اضطراب حاصل از آن را در زیباسازیهای افراطی و تصنعی میتوان دید و نکته اسفناک این است که زنان و دختران قربانیان اصلی این تفکر هستند. گرچه این روزها این تب در بین پسران و مردان نیز دیده میشود و تلاطمی عجیب خصوصاً در نسل جوان برای زیبا شدن راه افتاده است. زیبایی که حاصل اندیشه نازیبایی است که از روی احساسی به نام نقص و شرم برمیخیزد.
افرادی که در کودکی مدام مورد مقایسه و ارزیابی واقع شدهاند و غرورشان نادیده گرفته شده و احترامشان حفظ نشده، از خود تصویر ناقص و ناصحیحی دارند و بنا به عیبجوییهایی که از آنها شده همواره به دیده شک و تردید به خود مینگرند چراکه فکر میکنند ارزش وجودیشان آنقدر نیست که بتوان روی آن حساب کرد. این افراد معمولاً ته رنگ زندگیشان بویی از یأس و ناامیدی و افسردگی میدهد و به صورت وسواسگونه و افراطی سعی دارند بر بیارزشهای درونیشان به صورت بیرونی سرپوش بگذارند.
باربیها غالباً افرادی عصبانی، خشمگین و پرخاشگرند و روابطشان بر مبنای صمیمیت واقعی شکل نمیگیرد چراکه پایه روابط تأیید و توجهی است که این افراد انتظارش را دارند. تمایلات خاص و غیر قابل پذیرشی در رابطههای این افراد مشاهده میشود و معمولاً در روابط اجتماعیشان دچار سرخوردگی هستند. به همین دلیل با زیباسازیهای ظاهری جبران این نقایص را به صورت مفرط انجام میدهند. این افراد همیشه حالتهای اضطرابی شدید را در خود احساس میکنند و نگرانند که در نظر دیگران زیبا به نظر نیایند. مرکز ثقلشان بیرونی است و نخ احساساتشان در دست همگان، و هر کسی با هر نظر و عقیده میتواند حالتهای درونی و احساسشان را دگرگون سازد.
ناشادی مزمن و مبهمی در تمام لحظاتشان قابل رؤیت است و هر گاه دیگران نگاهی از سر تأیید و توجه به آنها میکنند دنیایشان برای مدتی کوتاه تغییر میکند و حس خوشایندی را تجربه میکنند، اما باز هم حس رشد یافته شرم بالا میزند و آوای والدین در وجودشان طنین میاندازد که تو نماینده افکار والدین هستی و همین درد دوباره را در فرد تکرار میکند. به امید آنکه والدین زیباییهای رفتاری و اخلاقی کودکانشان را به آنها یادآور شوند و بدون هیچ قیدی آنها را دوست بدارند تا اندیشههایی زیبا به جامعه تحویل دهند.
منبع: روزنامه جوان
انتهای پیام/