به گزارش خبرنگار گروه استانهای باشگاه خبرنگاران جوان از زنجان، صحبت از شب های سرد و برفی است، شبهایی که این روزها قد میکشند تا به یلدا برسند.
ساعت حوالی ۵ عصر بود، آفتاب کم کم غروب میکرد و هوا تاریک تر، ناخوداگاه از پنجره اتاق سرکی به بیرون کشیدم.
دانههای برف به آرامی بر زمین مینشست، عقربههای ساعت که میچرخیدند بارش برف هم بیشتر و بیشتر میشد.
تصمیم گرفتم در این هوای برفی شال و کلاه کرده و از این فرصت استفاده بکنم.
مسیرمان گاوازنگ زنجان شد، همان جایی که در سرما و گرما، تابستان و زمستان جایی برای دورهمی و تفریح خانوادگی و دوستانه مهیا است.
بلالهای شیری روی آتش روشن، چای و قهوه داغ کافهها، کباب بال همه به راه بود.
در همان ورودم به گاوازنگ امیرحسین ۶ ساله که دستکش به دست به تنهایی در گوشهای آدم برفی درست میکرد نظرم را جلب کرد.
خوشحالی و شادمانی در چهرهی این کودک به خوبی نمایان بود.
پدر امیرحسین در گفتگو با خبرنگار گروه استانهای باشگاه خبرنگاران جوان از زنجان، با اشاره به این که دقایقی میشود بارش برف این نعمت الهی آغاز شده گفت: به اتفاق خانواده فرصت را غنیمت شمردیم و به اینجا آمده ایم.
او افزود: بارشهای پاییزی و زمستانی نه تنها کشاورزان را خوشحال میکند بلکه باعث شادمانی دیگر مردم هم میشود.
کمی آن سوتر خانوادهای را دیدم که مشغول برف بازی بودند، خانوادههایی که از همین شبهای طولانی برای با هم بودن زمان میخرند.
مادر خانواده در گفتگو با خبرنگار گروه استانهای باشگاه خبرنگاران جوان از زنجان، از روزهایی برایم گفت که خیلی هم از آن نگذشته، از دورهمیهایی که شاید برای خیلیها اکنون خاطره شده است.
او افزود: هنگامی که سنمان کم بود و برف میبارید با چه شعفی در حیاط خانه هایمان برف بازی میکردیم و شبهای برفی را با شب نشینی هایمان به صبح میرساندیم.
این شهروند زنجانی ادامه داد: اکنون هم در شبهای طولانی پاییز به بزرگترها سر میزنیم و یا مثل الان برای تفریح و گردش به اینجا میآییم.
روی چرخ دستی کار میکند، جوانی که هر روز بساط لبوهای داغش رابر پا میکند تا نان حلالی بر سر سفره خانواده اش ببرد، خدا را شکر در این شبهای سرد بازار کارش هم گرم است.
از آقایی که برای خرید باقالی داغ در کنار این چرخ دستی ایستاده بود از حال و هوای این شب برفی پرسیدم که گفت: هوا عالی است و باقالی داغ در این هوا عجب لذتی دارد.
او افزود: شبها و روزهایی که برف میبارد به همراه دوستانم به هوای همین خوراکیهای داغ و خوشمزه به اینجا میآییم.
او گفت: این سالها که بارشها نسبت به سالهای گذشته کمتر شده است باید از همین فرصتهای اندک هم برای دورهم بودن استفاده کرد.
و دیگری به بهانهی هم پایی با بچهها.
پدری که با پسران دوقلویش هم بازی شده در گفتگو با خبرنگار گروه استانهای باشگاه خبرنگاران جوان از زنجان، میگوید: اکنون خانهها بیشتر آپارتمانی شده و دیگر از خانههای حیاط دار خبری نیست.
ساختمانها و برجهایی که فرصت با هم بودن و خوشیها را از آدمها گرفته.
این پدر جوان در ادامه افزود: برای تجدید خاطرات کودکیمان هم که شده امشب دست پسرانم را گرفتم و به اینجا آمده ایم تا به یاد روزهای کودکی ام اکنون هم بازی فرزندانم باشم.
این صحنه، صحنهی دیدنی بود که این پدر و فرزندانش ترسیم کرده بودند، بازیهای کودکانهای که برای بزرگترها هم تجدید خاطرهای از جنس لذت و طعم سردی طبیعت است.
چتر به دست بود و مشغول تماشای دانههای برف.
کمی نزدیکتر که رفتم مرا به یک چای داغ دعوت کرد.
کانکسی که داخلش پر بود از خوراکی و در بیرون آن هم بساط چایی اش هم به راه بود.
میگفت چند سالی است که به اتفاق دوستش در اینجا مشغول کار شده، در گرمای تابستان با شربتهای تگری و خنک و در زمستان هایش هم با چای داغ از مردمی که به اینجا میآیند پذیرایی میکند.
از او پرسیدم که کار کردن در این هوای سرد سخت نیست که در جوابم گفت: هوا عالی است و حیف است که در این هوا خانه نشین شوی.
زیر لب هم با خنده گفت که هوا دو نفره است و به سمت مشتریهای جدیدی که آمده بودند رفت.
دانههای برفی که این روزها برای خاطره سازی میبارد، و آدم برفیهایی که فردا مبهوت صبح میشود، اینها همه از مصادیق زیبای آفرینش است.
یاد روزهایی افتادم که در شبهای طولانی و سرد تنها دورهم بودن گرما بخش روابط خانوادگی و دوستانه میشد.
کرسیهای گرمی که در خانه بزرگترها برپا بود و میهمانان یکی پس از دیگری میآمدند و دور این کرسی جمع میشدند.
در آن شبها نه خبری از موبایل و فضای مجازی بود و نه سردی روابط، همه در کنار هم دلشان خوش بود.
گردو، نخود، کشمش، سنجد، لبو، چای و از همه مهمتر روی خوش میزبان همه فراهم بود تا شبی خاطره انگیز و به یادماندنی در اذهان میهمانان ثبت و ضبط شود.
شور و نشاط کسب و کار، و گره زدن آن به دورهمیهای خانوادگی حال و هوای خوبی به این روزهای ایرانیان میبخشد تا جایی که شب نشینیها را بیش از پیش لذت بخشتر میکند.
این روزها و این شبها به دور از هرگونه فضای مجازی، کافیست فقط فضای حقیقی را دریابیم و فرصت طلایی باهم بودن در قالب همین شب نشینیهای ولو کوچک را از دست ندهیم.
در راه بازگشت به عظمت بی کران الهی میاندیشیدم، برکات آسمانی که جان و دل زمینیان را زنده میکند.
وقتی دی در میزند، در شبهای زنجان با سپیدی به روی صبح گشوده میشود، آنجاست که آدم برفیها در شهر من قد میکشند.
انتهای پیام /ک
گزارش از کبری اسلامی