به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، نداشتن نظم در زندگی باعث احساس درماندگی و هرج و مرج میشود. پس باید ابتدا از خود شروع کنیم. باید با خودمان شفاف و روراست بوده و به اولویتبندی برسیم و از کارهایمان بازخورد بگیریم. با نوشتن موقعیتها و اشتباهات روزمره از تکرار زمانهای تلفشدهمان جلوگیری کنیم تا به همه برنامههای لازم در زندگی، از صبحانه خوردن گرفته تا خواب کافی و انجام تمام امور لازم و ضروری رسیدگی کنیم
زمان یکی از مهمترین، ارزشمندترین و اصولیترین بخشهای زندگی ما انسانهاست. این مقوله باعث ایجاد تصمیمگیری، انگیزه، تعهد، رضایتمندی، احساس خوشایند یا برعکس، احساس نارضایتی و ناخوشایندی در فرد میشود. این ما هستیم که میتوانیم با تصمیمی درست و انتخاب گزینه هدفمند به این رضایتمندی برسیم یا ناراضی از موقعیت و شرایط خودمان با احساسی ناخوشایند بمانیم.
گروهی ریشه زمان را به ایران باستان ربط میدهند که از واژه زروان گرفته شده است. در هر صورت تمام واژهها و تعاریف نسبت داده شده به زمان نشاندهنده ضرورت و نیاز انسانهاست که به زندگی آنها شکل و معنا میدهد و نبودن این معنی یعنی نیستی و زوال. آنچه ما باید بدانیم این است که چقدر در طول زندگی خود وقت و زمان در اختیار داریم.
زمانی که ما در شبانهروز نیاز و در اختیار داریم ۸۶ هزارو ۴۰۰ ثانیه است و جالب این است که متأسفانه گاهی آن را در ذهن به پول تشبیه میکنیم. فقط با این تفاوت که پول قابل اندوختن و پسانداز است، اما زمان اگر درست استفاده نشود، باعث غم، اندوه و حسرت در فرد میشود. یعنی ۸۶ هزارو ۴۰۰ ثانیهای که باید توأم با موفقیت و رضایت در زندگی باشد، تبدیل به حسرت میشود!
استفاده درست از ثانیهها
مدیریت زمان یعنی اینکه ما بتوانیم از لحظه به لحظه و تکتک ثانیههای زندگیمان درست، منطقی و بجا استفاده کنیم و این ما انسانها هستیم که میتوانیم با استفاده درست یا غلط و نابجا از زمان، خود را به اهدافمان برسانیم یا از آن دور کنیم. یعنی اینکه اگر ما نتوانیم در یک شرایط و موقعیت خاص و با توجه به اولویتبندیهایمان هدفمند حرکت کنیم، این دور ماندن و انجام ندادن باعث بدی حالمان میشود. مثل اینکه شما در یک موقعیت قرار بگیرید که اولویتتان انجام یک کار مهم باشد، اما نتوانید با گفتن کلمه «نه» به این هدف برسید و در مسیر حرکت از آن غافل بمانید.
مدیریت غلط زمان و اهمالکاری
اگر ما نتوانیم مهارتی کسب کنیم و به همین روال و بدون آگاهی ادامه بدهیم، زمانی متوجه اشتباه خود میشویم که خیلی دیر است. از آن بدتر اینکه بخواهیم به همین منوال حرکت کنیم و این باعث به وجود آمدن رفتار و عادت ناپسند در ما میشود که در علم روانشناسی از آن به عنوان اهمالکاری یاد میشود. این عادت میتواند ارتباط بسیار مستقیم با اهمالکاری داشته باشد. چرا؟ چون وقتی ما به جای رسیدن به کارهای مهم با اولویتهای بالا که نقشی بسیار اساسی در زندگیمان دارد، به اموری که در آن لحظه فقط برایمان لذتبخش و خوشایند است، برسیم و از کار اصلی دور شویم، این امر قطعاً باعث کم شدن کارایی ما میشود و مانع رسیدن به خواستههای اصلیمان است.
حرکت با زمان و رسیدن از جزء به کل
با تمام این تفاسیر باید هرچه سریعتر به این نتیجه رسید که چگونه میتوان با زمان حرکت کرده و با مدیریت آن به بهترین و بیشترین اهدافمان برسیم؛ اهدافی که در زندگی ما بسیار با اهمیت هستند و ما باید یاد بگیریم کارهای نه چندان فوری و غیرضروری را از هم تفکیک کنیم تا آسیب کمتری متحمل شویم. برای اینکه بتوانیم به ضرورتهای مهم زندگی راحتتر برسیم بهتر است آنها را خرد کنیم. یعنی اینکه بعضی مواقع انجام کارهای بزرگ برایمان سخت و دشوار است. از اینکه فکر کنیم میتوانیم یا نه، این ممکن است ما را از مسیر اصلی منحرف کند.
در نتیجه کارهای بزرگ را تقسیم کرده و آرام آرام از جزءها به کل میرسیم. به عنوان مثال برای رسیدن به هدفمان که شنا کردن است و این کار را بلد نیستیم، وقتی وارد دریا و آب میشویم، هراس و ترس از غرق شدن و نتوانستن ما را از ورود به آن به اجتناب میکشاند و مانع از لذت و تصمیم ما میشود؛ چراکه با اضطراب و استرس هرگز به موفقیت نخواهیم رسید و اگر این به دفعات تکرار شود، نتیجهاش چیزی جز پوچی و ابطال نخواهد بود. در اینجا مدیریت مطرح میشود. اینکه ابتدا باید فنون و تکنیک شنا را بیاموزیم و برای آن زمانی را در نظر بگیریم.
در این صورت با خیال راحت و صرف زمان کمتر به هدف و لذت آنی خود خواهیم رسید. پس به طور کلی رسیدن از جزء به کل میتواند به نوعی در زمان ما کمک شایانی باشد و این باعث میشود که بتوانیم زمان خود را به میزان لازم اندازهگیری کنیم و بعد به موارد اصلی نیازهایمان که نیاز به تمرکز و کارایی دارند با توجه به اولویتها و تقسیم آنها از کوچک به بزرگ و با کمترین حد زمانی به آنها برسیم. این گونه است که ما میتوانیم در مدیریت زمان و نظم و انضباط شخصیمان موفق باشیم.
یادمان باشد تقسیم کارها یعنی انجام کارهایی که نیاز به تمرکز و دقت بالایی ندارند و در یک زمان خاص میشود همه آنها را با هم انجام داد. مثلاً وقتی که در حال نگاه کردن به فیلمی یا گوش کردن به موسیقی و... هستیم، میتوانیم همزمان لوازم داخل کشوهای کمددیواریمان را مرتب کنیم. یا وقتی در حال آشپزی هستیم، میتوانیم در همان لحظه تلویزیون تماشا کنیم.
به اشتراک گذاشتن کارها
ما میتوانیم یکسری از کارهای خودمان را با توجه به شناخت از تواناییها و تمایل افرادی که با ما در تعامل هستند، به آنها بسپاریم. البته در صورت تمایل طرف مقابل. مثل واگذاری کار در منزل به فرزندمان. با این کار چندین اتفاق میافتد؛ در درجه اول نه تنها به او کمک کردهایم تا مستقل عمل کند بلکه مسئولیتپذیری را در او به طور غیرمستقیم تقویت کردهایم. با این کار ما، فرزندمان میآموزد که چطور در شرایط بروز مشکلات بهترین گزینه و راهحل را پیدا کند. با سپردن کارهایمان به این قبیل افراد ایمان داشته باشیم که این کار باعث صرفهجویی در هدررفت زمانمان میشود.
این کار استرس و اضطراب به وجود آمده را کاهش میدهد و باعث نظم و ترتیب بهتری در کارها شده و حتی در یادگیری نیز تأثیر بسزایی دارد. بیشک به اشتراک گذاشتن کارها قدرت پذیرش مسئولیت را در فرزندانمان افزایش میدهد و باعث ایجاد تصمیمگیری در رشد و تحولشان میشود؛ چراکه وقتی بیاموزیم چگونه با موضوعی کنار بیاییم و مهارت لازم را در تصمیمگیریهایمان با انجام کارهای کوچک پیش ببریم، همین تحول و مهارت باعث به وجود آمدن اعتماد به نفس بالا در زمینه اقدام و عمل در آنها خواهد شد.
نظم و آرامش زندگی با مدیریت زمان
نداشتن نظم در زندگی باعث احساس درماندگی و هرج و مرج میشود. پس باید ابتدا از خود شروع کنیم. باید با خودمان شفاف و رو راست بوده و به اولویتبندی برسیم و از کارهایمان بازخورد بگیریم. با نوشتن موقعیتها و اشتباهات روزمر ه از تکرار زمانهای تلفشدهمان جلوگیری کنیم تا به همه برنامههای لازم در زندگی، از صبحانه خوردن گرفته تا خواب کافی و انجام تمام امور لازم و ضروری رسیدگی کنیم. با نظم و مدیریت زمان قطعاً از استرس جلوگیری میکنیم و این مسئله باعث ایجاد انگیزه و تعهد در ما و دیگران شده و آرامش، امنیت و تعادل بیشتر در زندگی را برایمان به ارمغان میآورد.
منبع: روزنامه جوان
انتهای پیام/