به گزارش خبرنگار گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از کرمان، سه شنبه این هفته،گلزار شهدای شهر کرمان میزبان سردار سلیمانی و همرزمانش است.

قاسم سلیمانی که عمری در کوه ها و دشت ها به دنبال شهادت می گشت به آغوش همرزمان دفاع مقدس خود بازمی گردد.

سردارانی چون عبدالمهدی مغفوری، برادران یزدانی، علی شفیعی و محمدحسین یوسف الهی (حسین پسر غلام حسین) علی آقاماهانی و ۴ هزار ۸۱۲ شهید لشکر ۴۱ ثارالله کرمان همه با دسته گل‌های رنگی آماده اند تا فرمانده را بار دیگر در آغوش بگیرند.

و سال‌های انتظار به پایان برسد و بگویند فرمانده خوش آمدی، اما در جمع شادی شهدای لشکر ۴۱ ثارالله مردم هم استانی شما، جاماندگان از شهادت و رفقای شما حالشان خوب نیست، چون آن‌ها در این دنیا فرمانده خود را از دست داده اند.

می‌دانم سردار بزرگ تو خوشحالی تو شهادت را زیباتر از هرچیزی در این دنیا درآغوش گرفتی، اما دل خسته ما تاب این جدایی را ندارد.

خوشبحال شهدای لشکر ۴۱ ثارالله که برای همیشه پیش آن‌ها رفتی دشمنان لیاقت این افتخار را نصیبت کردند شاید صدای گام‌های تو از دیروز نشنیده اند، اما بدان از دیروز اسم تو وعشق به تو سردار بزرگ در قلب‌های ما همیشه ماندگار شد، می دانم با خون شما تمام ریشه‌های کوچک و بزرگ انقلاب آبیاری می‌شود، می دانم عزت و بزرگی شهادت شما ضامن اسلام است، و می دانم امسال در ایام فاطمیه در بیت الزهرا نظاره گر ما هستی و نگاه زیبایت را از ما بر نمی‌داری پس برایمان دعا کن سردار.

کرمانی‌ها صاحب خانه می‌آید

فرزند خلفی است، خلق و خوی کرمانی‌ها را دارد، میهمان نواز است و میهمان زیاد دارد. او از رسیدن به آرزویش شاد است انصاف نیست، از میهمانان سردارمان بد پذیرایی کنیم. سردار عزیز! نگران نباش با بغض و اشک هایمان جارو کرده ایم شهر و دیار را.

دیگر کرمان، مامن همه میهمانانت می‌شود، بعد فراغت بغض در گلو نهاده؛ نمی‌دانیم خواسته تو را جامه عمل بپوشانیم  یا به انتقام از دشمنانت فکر کنیم.

نمی‌دانیم  عزا را برپا کنیم یا  شادی را ... شادی رسیدن به آرزوی تو را ... سردار دلهایمان بی تاب آمدن هست، اما به چه قیمتی؟! هر زمان که می‌آمدی ما از حضورت شاد بودیم اما این بار فقط بغض است وغم و سردرگریبانی.

سروده ای در رثای سردار دلها

ای سردار بی نظیر و جانباز                                 کردی به حریم عشق پرواز

رفتی زما سوا گذشتی                                            و زغیر بجز خدا گذشتی 

فارغ شدی از حیات و از بند                                 ای بر تو درود از خداوند 

هر کس تورو شناخت آری                                      اشکش زدیده گشت جاری

 همسر حزین تو هر روز                                          بفشاند زدیده اشک جانسوز

انتهای پیام/س