به گزارش خبرنگار دفاعی امنیتی گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان، بهت، بغض و غم واژه هایی که این روزها با اعماق وجودمان حس میکنیم، درک این واژه ها از جمعه سیزدهمین روز دیماه شروع شد که خبری همه را متعجب کرد. خبر، کوتاه، تلخ و باورنکردنی بود؛ سردار سرلشکر پاسدار حاج قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در پی حمله بالگردهای آمریکایی به فرودگاه بغداد به شهادت رسید، در این حمله، ابومهدی المهندس معاون حشدالشعبی نیز به همراه حاج قاسم بود.
وقتی خبر شهادت سردار سپهبد پاسدار قاسم سلیمانی در رسانههای داخلی و خارجی پخش شد، هیچ کس باور نمیکرد که سردار جبهه مقاومت توسط نیروهای تروریست آمریکایی هدف قرار گرفته باشد و به فیض شهادت نائل آمده باشد، اما خبر واقعی بود.
خبر کوتاه بود، اما پذیرش آن مشکل؛ برای آامریکایی ها مسرت بخش، اما برای ما سخت و سنگین و شاید هم قابل پیشبینی، سردار قاسم سلیمانی و شهادت با هم عجین شده بودند؛ دو واژه مانوس و نزدیک به هم. چقدر نام شهید به نام سردار می نشست؛ اما نه اینقدر زود و تا این حد شوک آور. در همان ساعت های نخست، واکنش های متعددی از طرف مردم در مورد شهادت سپهبد قاسم سلیمانی منتشر شد یکی از واکنش ها انتشار عکسی دسته جمعی از فرمانده هان سپاه بود که همه حاضران در آن به شهادت رسیده بودند جز حاج قاسم؛ جمعی بهشتی که حالا با شهادت سردار دلها کامل شده بود.
به گذشته که نگاه کنیم خواهیم فهمید سلیمانی ها کم نبودند. علمی که از کربلا برافراشته شده همچنان در دستان فرزندان مکتب عاشوراست و بی علمدار نمانده است. سال های قبل باکریها ، همتها، باقریها، خرازیها و متوسلیانها علمدار بودند و امروز سلیمانیها، همدانیها و مغنیهها.
بعد از پایان جنگ تحمیلی با اینکه برخی تصور می کردند که راه شهادت بسته شده، اما این راه برای مجاهدانی چون شهید احمد کاظمی، شهید حسن طهرانی مقدم و شهید نورعلی شوشتری، صیاد شیرازی، همدانی و سلیمانی بسته نبود و این شهدا به خوبی در عمل نشان دادند که راه شهادت همیشه باز است، زیرا همگی بعد از هشت سال دفاع مقدس به شهادت رسیدند.
علمداران انقلابی ما هر کدام نقش منحصر به فردی در این مسیر داشتند؛ و قصه های متفاوتی را رقم زده اند که هرکدام به اندازه یک تاریخ اهمیت دارد.
شهید علی صیاد شیرازی روز ۲۱ فروردینماه ۱۳۷۸ توسط منافقین کوردل جلوی درب منزلش به شهادت رسید. می گویند، وقتی شهید صیاد شیرازی مجلس عزاداری سید الشهدا (ع) برگزار می کرده، ذکر تسبیحش «الله اکبر» بوده است. نام صیاد شیرازی بیش از هر افسر ارتش ایران در سرویسهای امنیتی و جاسوسی رژیم صدام دیده میشد که اطلاعات آن عمدتاً از سوی منافقین و مزدوران صدام در کردستان ایران تهیه و تنظیم شده بود.
دو روز پس از شهادت شهید صیاد شیرازی، در حالی که صدام به تازگی از تکریت و کاخ پیچ در پیچش بازگشته بود از «حمود» منشی خود خواست مراتب تشکرش را از منافقین به دلیل ترور این افسر ایرانی به آنها ابلاغ و به قصی پسر جنایتکار و فاسدش نیز دستور داد به سران منافقین پاداش دهد. صدام به حمود گفته بود کاش این ترور در سالهای اول جنگ رخ میداد.
سردار شهید نورعلی شوشتری که سالهای متمادی منصب خادمی افتخاری بارگاه ملکوتی امام رضا را نیز عهده داشت بارها در جمع همرزمانش گفته بود: آرزو دارم در میدان جنگ باشم و به شهادت برسم و جسم ناقابلم در راه خدا تکه تکه شود که خداوند نیز همین گونه شهید شدن را برای شهید شوشتری رقم زد.
در اکثر عملیاتها با مسئولیتهای مختلف به ویژه فرماندهی محورهای عملیاتی حضوری فعال داشت که هفت بار جراحت شدید و تحمل رنج و درد ناشی از آن ماحصل این حضور فعال و مخلصانه بود و بدینترتیب افتخار جانبازی را، چون برگ زرین دیگری برای کتاب زندگی سراسر مجاهدت او به ارمغان آورد.
با وقوع عملیات مرصاد وی به توصیه مقام معظم رهبری مسئولیت این عملیات غرور آفرین را بر عهده گرفت و به نقل از شهید صیاد شیرازی فرماندهی خوبی از خود به نمایش گذاشت.
سردار شوشتری جانشین فرمانده نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و فرمانده قرارگاه قدس بود که صبح روز یک شنبه ۲۶ مهر ۱۳۸۸ وقتی در تدارک برگزاری همایش وحدت سران طوایف در استان سیستان و بلوچستان بود، در اقدامِ تروریستی گروهک عبدالمالک ریگی به فیض شهادت رسید.
شهادت پدر موشکی ایران نه فقط کرج و تهران، بلکه تمام دنیا را لرزاند. هر رسانهای از ظن خود این خبر را منتشر کرد. نکته جالب این بود که نبوغ و تخصص این شهید بزرگوار از دید تمامی رسانهها حتی آن ور آبیها و معاندان پوشیده نماند. در اتفاقی دردناک طهرانی مقدم وقتی برای انجام آزمایش موشکی به پادگان امیرالمومنین (ع) ملارد رفته بود، بر اثر انفجار زاغه مهمات به جمع یاران شهیدش پیوست.
سردار سرتیپ پاسدار امیرعلی حاجیزاده فرمانده نیروی هوافضای سپاه پاسداران در مورد شهید طهرانیمقدم می گوید: حسن در رعایت اخلاق سرآمد بود و این برخورد خوش با اطرافیان به گونه ای بود که هرکس با حسن آشنا می شد فکر می کرد بهترین و صمیمی ترین دوست اوست. اینقدر با دیگران صمیمی می شد که همه او را با نام کوچک صدا می کردند و این روحیه را از همان سالهای ابتدایی دفاع مقدس داشت.
باید توجه داشته باشیم که این رفتار خاکی و صمیمانه از طرف کسی بود که اگر بخواهیم به لحاظ موقعیت جایگاهی و فرماندهی، رده او را بدانیم باید بگویم حسن در سطح فرماندهان طراز اول جنگ مثل شهیدان خرازی، همت، باقری و کاظمی بود.
شهید کاظمی در اواسط سال ۸۴ از سوی فرمانده کل سپاه پاسداران، به فرماندهی نیروی زمین این ارگان منصوب شد. پیش از آن کاظمی خدمات فراوانی را در دوران هشت سال دفاع مقدس انجام داده بود. در عملیات «بیتالمقدس» و آزادی خرمشهر لشکری که فرمانده آن شهید کاظمی بود؛ در مرحله نخست عملیات و در مرحله آخر آن، توانست نقش فوقالعادهای ایفا کند. شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی میگفت که در همه عملیاتها تا پایان جنگ، شهید کاظمی بدون استثنا نقش فعال و موفقی داشت؛ وی از افراد مؤثر در آزادسازی خرمشهر بود و این شهر تا ابد، مرهون رشادت کاظمی است.
کاظمی همیشه سودای شهادت داشت به طوری که حتی شب قبل از شهادتش هم از اهمیت جهاد و شهادت میگفت. احمد کاظمی زمانی که عازم منطقه شمال غرب شد، با سقوط هواپیما به شهادت رسید.
اما آخرین شهیدی که شاید شهادتش قلوب همه مجاهدان اسلامی را در همه جای دنیا متاثر کرد؛ کسی بود که از فرماندهی لشکر ۴۱ ثارالله سپاه کرمان به فرماندهی جبهه مقاومت در سالهای اخیر رسید. پس از شکستهایی که دشمن از حاج قاسم خورد طرح و نقشه ترور این فرمانده بلند پایه ایران و منطقه را کشیدند، در ابتدا ولیعهد دیوانه سعودی با طرح زامل و نادر قصد داشت تا فرماندهان ایرانی از جمله سردار سلیمانی را ترور کند و پس از آن هم نوبت به اوباما، اسرائیل و پنتاگون رسید، اما طرح همه آنها شکست خورد، دشمنان حتی طرح ترور در کرمان زادگاه سرلشکر سلیمانی را داشتند که به گفته حجت الاسلام حسین طائب رئیس سازمان اطلاعات سپاه پاسداران این طرح هم شکست خورد.
سپهبد سلیمانی که سالها قبل رهبر معظم انقلاب تعبیر شهید زنده را برایش به کار برده بودند؛ از همان زمانی که با حسین یوسف الهی رفاقت داشت، در آرزوی شهادت بود تا در سحرگاه ۱۳ دی ماه ۹۸ به دست شقیترین افراد شهید شد و به مهمانی یاران شهیدش مخصوصا احمد کاظمی که بسیار بی تاب فراقش بود شتافت.
وقتی علمداران اوایل پیروزی انقلاب به شهادت رسیدند، امام خمینی (ره) امیدوارتر و مسممتر از همیشه خطاب به دشمن گفتند: «بکشید ما را ملت ما بیدارتر میشوند.» رهبر کبیر انقلاب شاید این روزها را میدیده که هزاران جوان نسل سومی در میانه آتش جنگ نظامی، روانی و فرهنگی علم را به دست گرفته اند و از پس شهادت هزاران مومن انقلابی، شهیدان و علمداران آِینده متولد شدند.
کاش آنهایی که دوران شهدای اوایل انقلاب را دوران قحط الرجال میدانستند، این روزها را میدیدند که چقدر مردم برای از دست دادن سردار بزرگشان ناراحتند. روزهایی که دیگر کسی دغدغه روی زمین ماندن علم را ندارد. همه میدانند این راه ادامه دارد؛ راهی که رجایی شروع کرد، به باکری و همت سپرد و امروز جوانان انقلابی آن را می پیمانند.
اما پس از همه آنها در این سالها قاسم سلیمانی به عنوان محافظ و علمدار خیمه انقلاب اسلامی در بلاد مسلمین و دفاع از حرم مطرح در این مسیر قرار گرفت. قطعا با شهادت او در این مسیر خللی ایجاد نخواهد شد و هزاران سلیمانی در میانه این بلوا و آتش ظهور و بروز خواهند کرد و این مسیر تا رسیدن به مقصود نهایی ادامه خواهد داشت و ادامه دار بودن این مسیر در این جمله از وصیت نامه امام راحل آمده که فرمودند: با رفتن یک خدمتگذار در سیل خروشان ملت خللی ایجاد نمیشود. پس با رفتن سربازی از مکتب اسلام انقلابی خمینی هم خللی ایجاد نشده و علمداران این مکتب آماده اند تا جاهای خالی را با قدرت پرکنند، زیرا مکتب فقط روی یک نام بنا نمیشود، بلکه روی یک عقیده رشد می کند و به اعتلا میرسد.
انتهای پیام/
خون سپهبد شهید سلیمانی هم عین رشته تسبیح یا ملات بین اجرها و سنگهای یک ساختمان مجددا ساختمان عظیم انقلاب را دوباره بازسازی کامل و نوسازی مطلوب نمودو پایداری انرا برای سالهای طولانی تضمین نمود.