به گزارش خبرنگار حوزه ادبیات گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان، قادر طراوت پور از شاعران کشورمان قصیده ای برای شهید سپهبد قاسم سلیمانی سروده است که در ادامه می خوانید:
میدمد صبح و میوزد موعود
آسمان غرق طالعی مسعود
از زمین نور سرخ میتابد
بر شهیدان آفتاب درود
کیست این قهرمان که از دل خاک
روشنایی به آسمان افزود
تیرهای بلند فریادش
قلّهها را یکی یکی پیمود
پهلوانی که در جوانمردی
پوریای ولی مریدش بود
عارفی از سلاله بهجت
باز شد چشم باطنش به شهود
ذوالفقاریتر از دو ابرویش
هیچ شاعر حماسهای نسرود
آسمان در هوای بدرقه اش
به زمین داده است «اذن ورود»
که شهادت چو قلّهای سبز است
میکنند اهل دل ز قلّه صعود
هیچ کس این چنین که من گفتم
«عشق» را در چکامهها نستود
کس به اندازه سلیمانی
باب فتح الفتوح را نگشود
کس به اندازه سلیمانی
بر کمالات این وطن نفزود
خَم به ابروی او نمیآورد
طعنه تلخ عدّهای معدود
او سیاووش نسل ما بوده
نفس امّاره را در آتش سود
چه کسی گفت او شهید شده؟
رفته تا عرش و بازگردد زود
خواب دیدم دوباره برگشته است
در لباسی به رنگ سبز کبود
صورتش عین ماه پُرخنده
بدنش پاره پاره- خاک آلود
میدرخشد میان چشمانش
جنگلی سبز و آفتاب اندود
خواب دیدم نشست با کشتی
بر بلندای کوه «بینالود»
زیر پایش زمین به خود لرزید
از تماشایش آسمان خشنود.
چون که از عرشه پا به خاک نهاد
لحظهای نور شد، سپس فرمود:
در زمین تا گل شقایق هست
زنده باد آفتاب ...، صحرا...، رود ...
تا نگاهم به چهره اش افتاد
ناگهان یافت زخم من بهبود
داد زد: زنده باد ابراهیم!
مرگ بر ظلم! مرگ بر نمرود!
هیچکس، چون خودم نمیگیرد
انتقام مرا از آل سعود
خون سُرخم به نام ذوالقرنین
قوم یاجوج را کند نابود
خون سُرخم همیشه میتابد
مثل شمشیر آفتاب، عمود
در زمین موج موج میآید
«جبهههای مقاومت» به وجود
خون سُرخم شبیه صاعقهای
برسر کاخهای عاد و ثمود ...
خون سُرخم فرود میآید.
چون ابابیل بر سپاه یهود
من به زودی قیام خواهم کرد
میدمد صبح و میوزد موعود
انتهای پیام/