به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، سمانه سالاری مدیرعامل خانه مطبوعات خراسانجنوبی در یادداشتی نوشت:
زندگی در پهنای تراژدی حق و باطل، سیاه و سفید، سبک و سنگین پیش میرود، برای سؤالات بشری که هر روز بیش از پیش دسترسی به تکنولوژی دارد جوابی کمرنگتر و متزلزلتر ارائه میکند، اگرچه در این میان ذات حقطلبی انسان هیچگاه دست از تلاش برای رسیدن به پاسخ برنداشته، اما گاهاً مسئله روشن است و با یک نگاه و پژوهش ساده، پاسخی قابل قبول و منطقی در پیش رو است، تاریخ سیاسی هیچگاه جمعه ۱۳ دیماه ۹۸ را فراموش نخواهد کرد وقتی یک انسان مرزهای اهمیت را میدرد و از هر سازمان و ساختمانی مهمتر جلوه میکند.
وقتی حمله به عراق و افغانستان و دوقلوهای ۱۱ سپتامبر بازی سیاسی احمقانه قدرتها میشود و حذف یک انسان معمای جدیدی برای انسان معاصر روی کره خاکی رقم میزند.
چطور بهاصطلاح ابرقدرتها از یک نام میترسد؟ چطور کشورهایی که داعیه صلح دارند و حرف از تمدن و گفتگو میزنند در کمال قساوت دست به کشتن یک انسان میزنند؟ مگر قدرت و امکانات پیشرفتهترین سلاحهای نظامی برای دفاع و به قول خودشان پیشرفتهترین ارتش جهان ارث پدرشان نیست؟ پس چرا حمله به کشورها، دیگر راهگشا نیست و باید یک شخص را کشت؟
سردار حاج قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس ایران کیست و چه کرده که رئیس جمهور کشوری، چون آمریکا که در عرصه نظامی و سیاسی در فضای بینالملل خود را شکستناپذیر میداند، اینگونه دستپاچه باید فرمان ترور و حذف را صادر کند؟ بعد دولتمردان، هنرمندان و مردم کشور آمریکا منتقد رفتار او باشند.
بهرغم همه علقهها و حس ناسیونالیستی به کشورم ایران درگیریهای بین جوانان و مردم در رابطه با شخصیت سردار سلیمانی برایم علامت سؤال بزرگی بود که ناخودآگاه به دنبال آن رفتم و در صفحه شخصی اینستاگرام خود استوری برای تسلیت یک فرمانده ارشد نظامی کشورم کسی که فکر میکنم فعالیتهای سالهای آخر عمرش حذف داعش بوده، گذاشتم بازخوردهای عجیبی از سمت بعضی از دنبال کنندههای صفحه خودم دیدم که هرچند کم، اما این تناقضها مرا آزار میداد.
با جستوجویی در زندگی سردار قاسم سلیمانی به دنبال پاسخ به سؤالاتم بودم در بین این تلاشها، توجهم به یکی از سخنرانیهای سردار جلب شد که به جمعی میگفت وقتی از دنیا برود بهرسم مسلمانان اقرار بهخوبی او خواهند کرد یا نه! اینکه آرزوی شهادت جزء جدانشدنی سخنرانیهای رسمی و غیررسمی او بود.
به دوران جوانی او رسیدم، کار کردن در هتل در سالهای قبل از انقلاب و ترک کار به دلیل نارضایتی از اوضاع کارگران آنجا، کار در روابط عمومی سازمان آب و بعد از انقلاب و جنگ تحمیلی بهعنوان فرمانده قرارگاه شرق کشور.
جالب این است که نقطه عطف و قابل تأمل جایی بود که سردار سال ۱۳۷۰ در خراسانجنوبی و در منطقه درح حضور داشته است، سردار سلیمانی به دعوت فرمانده بسیج منطقه درح به آنجا میرود و تنها دستنوشتهای از توصیههای او به یادگار میماند. (+)
دستنوشتهای که با فعالیتهای او در سال ۹۸ هیچ تفاوتی ندارد بهطوری که انگار از همان روز اول مسیر و هدفش مشخص بوده و لحظهای از هدف دور نشده است، علیرغم سنگینی مسؤولیتی که روزبهروز به گردن وی بوده همچنان سرباز قاسم سلیمانی باقیمانده است.
سالهایی که دولتمردان و قدرتمندان سیاسی در عمارتهای میلیاردی زندگی میکنند، سردار قبر و محل دفن خود را در زادگاهش بین پدر و مادر انتخاب میکند و به گفته اهالی آن منطقه هرگاه به آنجا میرفته ساعتی را بالای قبر خالی خود میگذرانده است، وقتی بزرگان سیاسی، اقتصادی و مسؤول در کشور در شیکترین طراحیها برای اتاق و محل کار خود دست و پنجه نرم میکنند، قدم زدن روی خاکریز نشان شجاعت نیست؟
وقتی شاهد لابی و اختلاس در بخشهایی از کشور هستیم، یک نفر خط مقدم جنگ تحمیلی در زندگی شخصیاش تمام نشده و هر روز مرد اول خط است وظیفهشناسی و صداقت در کار نیست؟
وقتی وصیت میکند ساده دفن شوم روی سنگ قبرم بنویسید سرباز قاسم سلیمانی نهایت جاهطلبی نیست؟ جاهطلبی نزد حق و پروردگار.
منبع: فارس
انتهای پیام/