محمدجواد جعفری می‌گوید: در ایران باستان تدفین‌ها به روش‌های مختلف انجام می‌شد که عموما با تفکرات و آیین‌هایی که داشتند ارتباط داشت.

دورانِ اتهام‌زنی‌ جاسوسی به باستان‌شناسان پایان یافته/ کشف گورهایی با محتوای کله و پاچه برای مردگان/ انواع مرده‌گذاری در ایران باستانبه گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، محمدجواد جعفری (باستان‌شناس) متولد ۱۳۶۰ بجنورد است و از کودکی و دوره تحصیل به تاریخ علاقه‌مند بود.

واقعیت‌های تاریخ برایش جذاب بود و شاید همین امر سبب شد تا در سال ۱۳۷۹ با وجود کسب رتبه ۱۵۰ دانشگاه سراسری و امکان انتخاب رشته‌های مختلف برای تحصیل، رشته باستان‌شناسی را انتخاب کند و تا مقطع دکتری این رشته را ادامه دهد. البته همان موقع هم دقیق نمی‌دانست باستان‌شناسی چیست اما با پرس و جو متوجه شد باستان‌شناسی فقط تاریخ نیست بلکه مهندسی تاریخ است.

او معتقد است: باستان‌شناسی نه تنها رشته‌ای‌ست که هیجان را در دل خود دارد بلکه به حفظ هویت و معرفی هرچه بیشتر ایران کمک می‌کند. می‌توان از طریق باستان‌شناسی تاریخ را شکافت. درعین حال باستان‌شناسان جاسوس نیستند و نباید نگاه قرن ۱۸ و ۱۹ به این حوزه وجود داشته باشد.

جعفری از جمله باستان‌شناسان جوانی است که تجربه سرپرستی هیات‌های مختلف کاوش را در کارنامه خود ثبت کرده و درعین حال به عنوان سرپرست کاوش گروه ایرانی در کنار هیات‌های باستان‌شناسان خارجی به کاوش در محوطه‌های باستانی پرداخته است. در ادامه گفتگوی ما را با این باستان‌شناس می‌خوانید.

شاید بتوان گفت شناسایی و بررسی گورستان فراهخامنشی کوه رحمت (مهر) از جمله نخستین فعالیت‌های شما در آغاز راه باستان‌شناسی بود. این بررسی‌ها چگونه آغاز و در نهایت به چه نتایجی منتهی شد؟

در سال ۱۳۸۳ که پایان نامه کارشناسی ارشد را آغاز کردم به عضویت گروه باستان‌شناسی تخت جمشید درآمدم و بررسی گورستان فراهخامنشی کوه رحمت (مهر) را به عنوان موضوع پایان نامه انتخاب کردم.

کوه مهر یک کوه مقدس در دوره هخامنشیان به حساب می‌آید و مردم آن دوره معقتد بودند، ایزد مهر از سپاهیان و جنگجویان حفاظت می‌کند و شاید به دلیل تقدس کوه مهر است که تخت جمشید را پای این کوه ساخته‌اند.

در تمام دوره هخامنشیان که بیش از۲۰۰ سال حکومت کردند و تمام دوره اشکانی و ساسانی، شهر پارسه و سپس شهر استخر در دامنه کوه مهر قرار داشت؛ مردمان این شهرها از کوه مهر برای مرده‌گذاری خود استفاده می‌‌کردند. تمام گستره بخش شمالی کوه مهر، گورستان است که متاسفانه از دهه شصت مورد هجوم حفاران غیرمجاز قرار گرفت و کاملا تخریب شده است و امروزه تنها ساختار ویرانه قبور قابل مطالعه است.

برای آنکه وضعیت این گورستان را بیشتر بشناسیم طی ۳ سال به بررسی و پیمایش این گورستان پرداختم تا بتوانیم این گورستان را به گستره پرونده ثبت جهانی تخت جمشید اضافه کنیم. ضمن آنکه شهر پارسه و شهر استخر در دوره هخامنشی و ساسانیان،‌ مرکز مذهبی این دو امپراتوری بودند. پادشاهان هخامنشی در تخت جمشید و پادشاهان ساسانی در معبد آناهیتا شهر استخر تاج‌گذاری می‌کردند.

تحولات اجتماعی و مذهبی که طی ۹۰۰ سال در این منطقه به وقوع پیوست، منجر به ایجاد ۸ نوع مختلف ساختار گور در کوه مهر شد که گور حفره سنگی رایج‌ترین شکل آن بود. به این معنا که سنگ را می‌شکافتند و جسد را در آن قرار می‌دادند، یا از شکاف‌های طبیعی کوه‌ها و صخره‌ها استفاده می‌کردند. گورهای توده سنگی، صخره‌ای و استودان‌ها‌ از دیگر گورهای رایج در این کوه بود.

قاچاقچیان عتیقه با توهم یافتن گنج تمامی این گورستان را تخریب کردند در حالی که تنها یافته باستان‌شناسی این قبور ظروف سفالی بوده است. این ظروف هدایای متوفی بودند که گاها حاوی خوراک (گوشت و غلات) هم بودند.

همجواری دره بلاغی با دشت پاسارگاد و قرارگیری آن در مسیر رودخانه پُلوار و اهمیت این امر که مسیر اصلی ارتباطی شمال و جنوب فارس بود، از جمله عواملی محسوب می‌شود که این دره را از نظر وجود محوطه‌های باستانی قابل توجه کرد. از تجربیاتتان در تنگ بلاغی بگویید.

تنگ بلاغی یکی از دره‌های زیبای همجوار دشت پاسارگاد بود که تعداد زیادی محوطه‌های باستانی از پیش از تاریخ تا دوران ساسانی در آن وجود دارد. متاسفانه سوءتدبیر در برنامه‌های عمرانی باعث شد تا امروز این دره زیبا تبدیل به یک سد خاکی بزرگ بدون یک قطره آب و پوشش گیاهی شود.

طی سال‌های ۸۳ تا ۸۵ کاوش‌های باستان‌شناسی متعددی توسط باستان‌شناسان ایرانی و خارجی در تنگ بلاغی انجام شد تا پس از آن آبگیری سد سیوند آغاز شود. یکی از این کاوش‌ها که من درآن عضویت داشتم، توسط یک گروه ایرانی-فرانسوی انجام شد که به دنبال پیدا کردن یک کاخ هخامنشی بود. نتایج این مطالعات حاکی از آن بود که تنگه بلاغی شکارگاهی مربوط به دوره هخامنشیان بوده که بعد از فروپاشی پادشاهی هخامنشی تخریب شده و در دوره‌های بعدی استقرارهای دائمی و موقت انسانی در ان شکل گرفته است.

از این رو علاوه بر کاوش کاخ هخامنشی درصدد کاوش یک گورستان که در نزدیکی سایت قرار داشت، برآمدیم. این گورستان مربوط به اوایل دوره ساسانی بود و تمام تدفین‌ها در دامنه کوه انجام شده بود چراکه بنظر می‌رسد زرتشتی بودند و اعتقاد داشتند نباید با دفن مردگان در خاک، آن را آلوده کرد.

شکل تدفین چمباتمه‌ای بود که داخل چاله، تدفین‌ انجام شده بود و پوشش آن، با سنگ‌های بزرگ بسته شده بود. مرده‌گذاری در خاک غیرحاصلخیز انجام شده بود. ساختار گورها ساده و با پوشش سنگی بود.

گورستان لما از جمله محوطه‌های باستانی است که به صورت اتفاقی و آن هم به واسطه احداث جاده اصفهان-یاسوج کشف شد و شما در سال ۱۳۸۷ برای کاوش به این گورستان رفتید. درواقع یک کاوش نجات‌بخشی به حساب می‌آمد. از آنچه در این کاوش‌ها بدست آوردید برایمان بگویید.

گورستان لما متعلق به اواخر عصر مفرغ و اوایل دوره آهن است که در جنوب غرب کشور، به ایلام میانه و ایلام نو معروف است. این محوطه مربوط به مردمان کوچ‌روست که مناطق سردسیری آنها لما و بویراحمد و مناطق گرمسیر آنها سمت گچساران و بوشهر بود. سه فصل این گورستان کاوش شد که یک فصل آن توسط من انجام شد. در این کاوش‌ها، گورستانی وسیع با تدفین‌های سنگی و خرسنگی بدست آمد.

روش‌های تدفین مانند سایر گورستان‌های زاگرس بود که دارای ساختار سنگی کوچک و بزرگی است که تدفین‌های مجدد در آنها انجام شده. ساختار گور، درِ ورودی داشت که برای گذاشتن مردگان، چندین بار باز و بسته شده بود. داخل تمام گورها اشیای سفالی و غیرسفالی به همراه جسد گذاشته می‌شد که نشان از اعتقاد آنها به زندگی بعد از مرگ دارد.

یکی از کشفیات این گورها این است که بخش‌هایی از اعضای جانورانی مانند بز و گوسفند در داخل و دهانه ورودی گور بدست آمد.

شاید گذاشتن کله و پاچه و بخش‌هایی از اعضای جانوران در داخل گور به دلیل اعتقاد آنها به زندگی بعد از مرگ و همراه بردن غذا و مواد خوراکی در سایر بخش‌ها نیز تکرار شده باشد اما چرا در ورودی دهانه گورها هم قربانی می‌گذاشتند؟

هنوز دلیل این امر را متوجه نشده‌ایم. اینها پدیده‌ای تدفینی هستند و این هدایا به مردگان اهدا می‌شدند و احتمالا معتقد بودند که مردگان به آن نیاز دارند. شاید معتقد بودند که مردگان برای خروج یا ورود از در ورودی نیز به این هدایا نیاز دارند. بیشتر گورها این هدایا را داشتند.

درعین حال در گورستان لما شاهد آن بودیم که برخی از گورها، ده‌ها بار مورد استفاده قرار گرفته بودند. حتی در یک گور ۲۳ جمجمه پیدا کردیم که نشان می‌داد ۲۳ بار تدفین انجام شده بود. احتمال می‌دهیم این گور متعلق به یک خانواده بوده. شاید اتفاقی افتاده باشد که سبب مرگ همه آنها شده یا آنکه طی سال‌ها با مرگ هریک از آنها،‌ متوفا به آن گور برده شده. نتایج کاوش حاکی از آن بود که گورستان لما حدود ۷۰۰ سال به صورت متوالی استفاده می‌شد. از دوران ایلام میانه تا ایلام نو، این گورستان مورد استفاده اقوام کوچ‌رو بود. (۷۰۰ تا۱۵۰۰ پیش از میلاد)

با توجه به آنکه گورستان لما چندین قرن مورد استفاده اقوام کوچ‌رو بود آیا دلیل خاصی برای انتخاب و جایابی این گورستان بدست آمده است؟ آیا موقعیت مکانی آن با تفکرات و آیین و اعتقادات مردمان ایلام همخوانی داشت؟

هر کدام از اقوام کوچ‌رو دارای قلمرو مشخصی هستند و گورستان لما از جمله مناطق حاصلخیز دنا به حساب می‌آید. با توجه به شناختی که از زندگی مردمان کوچرو امروزی داریم اینکه یک منطقه قرن‌ها محل کوچ ییلاق و یا قشلاق یک قوم کوچرو باشد، دور از ذهن نیست.

از اشیای باستانی که در قبرهای گورستان لما بدست آوردید برایمان بگویید. این اشیا چه چیزهایی برای گفتن به ما دارند؟

اشیای زیادی بدست آوردیم اما شاخص‌ترین آ‌ن، مُهر استوانه‌ای گلی بود که نقش یک انسان و یک شتر مرغ در آن وجود داشت. همچنین کتیبه‌‌ای که روی آن با خط میخی اکدی نوشته شده بود؛ البته بر اثر فرسایش تا حدودی از بین رفته و تصورمان آن است که نام یک شخص روی آن نوشته شده است.

اشیا مفرغی و آهنی عموما ابزارهای جنگی و انواع سفال از جمله اشیاء تدفینی بودند. بیشتر زیورآلات مفرغی بودند احتمال می‌دهیم اشیایی که در گورها بدست آمده همان اشیایی هستند که شخص در طول زندگی از آنها استفاده می‌کرد.

گورستان تاج امیر یکی دیگر از محوطه‌های باستانی است که تجربه کاوش در آن را در کارنامه فعالیت‌های خود ثبت کرده‌اید. این محوطه بر دامنه جنوبی رشته کوه دنا و در شرق یاسوج در استان کهگیلویه و بویراحمد جای دارد. از آنجا که این محوطه باستانی به دنبال پی‌ریزی ساختمان کتابخانه دانشگاه علوم پزشکی یاسوج در سال ۱۳۸۸ شناسایی شد، با ادامه ساخت و سازهای گسترده دانشگاه علوم پزشکی یاسوج در دهه ۸۰ خورشیدی شاهد تخریب بخش‌هایی از این گورستان بودیم. گفته می‌شود، پراکندگی گورهای تخریب شده در گستره‌ای بیش از هفت هکتار است و آنچه امروزه از گورستان باقی مانده کمتر از سه هکتار است. از آنچه طی کاوش در گورستان تاج امیر تجربه کردید برایمان بگویید.

موقعیت فعالیت ما در آن منطقه مناسب نبود چراکه دانشگاه علوم پزشکی یاسوج همکاری‌های لازم را با ما نداشت. این دانشگاه بدون توجه به آنکه یک محوطه مهم باستانی در مجموعه خود دارد، ساخت و سازهایی انجام داد که با وجود تلاش‌های ما برای متقاعد کردن مسئولان دانشگاه برای جلوگیری از ادامه ساخت و سازها، کار خود را ادامه دادند. این درحالی است که می‌توانستند از مواد باستان‌شناسی و نمونه‌های استخوان‌های انسانی کشف شده برای مطالعات دانشجویان پزشکی استفاده کند. اما همکاری‌های لازم انجام نشد و کار ما در تاج امیر به یک فصل کاوش آن هم در سال ۱۳۹۱ محدود شد.

در تاج امیر با گورستانی مربوط به دوره ایلام میانه یعنی ۳۵۰۰ سال قبل روبه رو بودیم و نشان از مردمانی داشت که با فرهنگ ایلامی‌ها و مردمان فارس ارتباط داشتند. از آنجا که آن منطقه سرد و کوهستانی است، این مردمان کوچ‌رو بودند. مناطق یاسوج و دامنه دنا، سرحدات کوچ مردمانی است که از جنوب به شمال کوچ می‌کردند.

مواد و سفال‌های بدست آمده در گورستان تاج امیر با مواد باستان‌شناسی پیدا شده در گورستان‌هایی مانند "لَما" و "دهدومن" قابل مقایسه است. ساختار گورها نیز سنگی است و بیشتر آنها دارای در ورودی است و چند تدفینه هستند. می‌توان گفت، وقتی شخصی می‌مرد، بعد از گذشت مدتی اگر کسی از خانواده او فوت می‌کرد، او را در همان گور می‌گذاشتند به این صورت که استخوان‌ها و جسد متلاشی شده شخص قبلی را کنار می‌زدند و متوفای جدید را در گور قرار می‌دادند.

البته در زمانی که آنجا کاوش داشتیم، گاها می‌شنیدم که در دوران معاصر هم این کار را انجام شده است. به طور مثال، در گور پدر، پسر را می‌گذاشتند یا در گور شوهر، زن را می‌گذاشتند. این امر ریشه در همان تدفین‌های گذشتگان دارد.

آیا فلسفه خاصی در پس گورهای چند تدفینه قرار دارد؟ مردمان گذشته بر اساس چه تفکری درصدد انجام تدفین‌های چند باره در گورها برمی‌آمدند؟

شاید عشق و علاقه خانوادگی و احترام را بتوان‌ یکی از دلایل این امر دانست. البته یکی از تدفین‌هایی که پیدا کردیم، داخل خمره بود که چنین تدفینی برایمان جالب بود چراکه بیشتر تدفین‌ها ساختار سنگی داشتند. هرچند تدفین داخل خمره در آن دوران رایج بود اما در گورستان‌های یاسوج، این مورد خاص به شمار می‌آمد. البته تدفینی آشفته بود و نتوانستیم تشخیص دهیم که مربوط به کودک یا فرد بزرگسال بود. هنوز هم دلیل چرایی تفاوت این تدفین با سایر تدفین‌های تاج امیر را نمی‌دانیم.

در گورستان تاج امیر چه اشیایی بدست آوردید و این یافته‌های باستان‌شناسی بیانگر چه چیزهایی بودند؟

در گورهایی که زنان دفن شده بودند زیورآلاتی مانند حلقه‌ها، گوشواره‌های مفرغی و انگشترهای نقره بدست آوردیم و در گورهای مردان، ابزارآلات جنگی مانند خنجر، دشنه و پیکان وجود داشت. سفال نیز در همه گورها بدست آمد.

نکته مهم درخصوص تاج امیر آن است که تراکم گورها بسیار زیاد است و گورها نزدیک به هم قرار دارند که نشان از جمعیت زیاد مردم در آن منطقه دارد. البته بخش‌های بسیار زیادی از این گورستان، بر اثر ساخت و سازهای دانشکده علوم پزشکی یاسوج، تخریب شده است و چیز زیادی از آن باقی نمانده. درحالی که تاج امیر می‌تواند تبدیل به سایت موزه باستان‌شناسی شود و مورد استفاده دانشجویان علوم پزشکی آن دانشگاه قرار گیرد.

تپه دَوَلان ازجمله کاوش‌های نجات‌بخشی است که در سال‌ ۱۳۹۶ انجام دادید. از یافته‌های آن کاوش برایمان بگویید.

تپه دَوَلان در واقع، یک دژ نظامی هخامنشی-اشکانی بود که در شمال شرقی‌ترین نقطه مرزی ایران ایران و ترکمنستان قرار دارد. در این کاوش بخش‌هایی از سه اتاق و یک راهرو از زیر خاک بیرون آمد و تعداد زیادی قطعات خمره یافت شد که برای نگهداری آذوقه استفاده می‌شدند و همچنین اجاق‌های پخت و پز. از آنجا که این دژ در نوک یک کوه قرار داشت، فرسایش و عوامل جوی بخش‌های زیادی از ساختمان دژ را تخریب کرده بود.

ممکن است این سازه زیر آب برود از این رو کاوش نجات‌بخشی در آن انجام دادیم؛ البته تاکنون که این اتفاق نیافتاده و اگر زیر آب نرود این احتمال وجود دارد که بتوانیم آنرا حفاظت کنیم. آثار بدست آمده از کشفیات باستان‌شناسی به موزه بجنورد منتقل شد چراکه آن منطقه موزه‌ای برای نگهداری این اشیا نداشت.

طی سال‌های اخیر شاهد انجام تعداد زیادی از کاوش‌های نجات‌بخشی در نقاط مختلف کشور بودیم. به نظر شما چرا حوزه باستان‌شناسی ما تا این اندازه درگیر انجام کاوش‌های نجات‌بخشی است؟

انجام فعالیت‌های عمرانی در کشور اجتناب‌ناپذیر است اما اینکه این روند منجر به توسعه پایدار و یا توسعه مقطعی گردد بستگی به میزان تدبیر مدیران و برنامه‌ریزان کشور دارد. توجه به مسایل فرهنگی و تاریخی و توسعه پایدار بر اساس اصول هویت ملی در شرایط کنونی یکی از نیازهای ضروری کشور است  

در کاوش‌های نجات‌بخشی که انجام می‌شود، چند درصد محوطه‌های باستانی و تاریخی را می‌توان کاوش کرد و به قولی نجات داد؟

عموما فرصت زیادی برای انجام کاوش در چنین محوطه‌هایی نداریم و معمولا گفته می‌شود در عرض دو تا سه سال باید کاوش‌های نجات‌بخشی انجام شود. در چنین شرایطی بسته به وسعت محوطه، نهایتا ۳۰ درصد محوطه را می‌توان کاوش کرد و معمولا ۷۰ درصد آن زیر آب می‌رود یا تخریب می‌شود.

حدود دو دهه است که کاوش انجام می‌دهید و مناطق مختلف کشور را برای کشف یافته‌های جدید از گذشتگان کاویده‌اید. خاص‌ترین اکتشافی که در حوزه باستان‌شناسی داشتید چیست؟

کشف مهر استوانه‌ای کتیبه‌دار گورستان لما و کشف پایه ستون هخامنشی در محوطه تاریخی ریوی خاص‌ترین اکتشافاتی بود که داشتم.

با هیات‌های خارجی متعددی در حوزه باستان‌شناسی کار کردید، از تجربه فعالیت مشترک با باستان‌شناسان خارجی برایمان بگویید. این تجربه چه فواید و چه چالش‌هایی را برای باستان‌شناسان ایرانی به همراه دارد؟ حضور باستان‌شناسان خارجی در ایران و انجام کاوش‌های مشترک تا چه اندازه توانسته به معرفی حوزه باستان‌شناسی ایران در عرصه بین‌الملل کمک کند؟

در عصر حاضر، علم مختص یک کشور و دو کشور یا یک ملت و چند ملت نیست بلکه تبدیل به امری جهانی شده و همه کشورها دوست دارند مطالعات علمی انجام دهند. مطالعات علمی که بین دو یا چند کشور انجام شود قطعا نتایج بهتری دربرخواهد داشت. از جمله این مطالعات باستان‌شناسی است. البته خارجی‌ها زودتر از ما باستان‌شناسی را شروع کردند و ما اطلاعات چندانی از باستان‌شناسی نداشتیم. می‌توان گفت،‌ آنها بیشتر از ما به گذشته ما شناخت دارند. از این رو نیاز است تا ما بیشتر روی حوزه باستان‌شناسی وقت و هزینه بگذاریم چراکه سرمایه‌های باستان‌شناسی ما بیشتر از آنهاست و همین موضوع می‌تواند پایه‌ای برای توسعه صنعت گردشگری و ارتقای اقتصاد و هویت کشور باشد.

البته در کشور ما گاهی نگاه قرون ۱۸ و ۱۹ بر روی حضور باستان‌شناسان خارجی وجود دارد و آنها را مانند جاسوسان می‌نگرند. این نگاه درست نیست چراکه ابزارهای جاسوسی امروزه تغییر کرده و باستان‌شناسی، امروزه علمی است که باعث تعاملات فرهنگی و رونق صنعت توریسم شده است. هیجانات و نیازهای علمی است که سبب می‌شود تا کشورهای جهان سوم را برای کاوش انتخاب کنند. ضمن آنکه فقط در ایران نیست که کاوش‌های مشترک انجام می‌شود بلکه در سایر کشورها مانند آمریکا و اروپا هم این کار انجام می‌شود.

شروع کاوش‌های باستان‌شناسی در ایران با حضور باستان‌شناسان خارجی بود آنها به لحاظ فنی از ما جلوتر هستند و ابزارهای پیشرفته‌تری دارند اما ما تجربه و شناخت بیشتری نسبت به مردم و پدیده‌های باستان‌شناسی خودمان داریم. می‌توان گفت فن و دانش آنها به کمک تجربه و آگاهی ما سبب نتایج خوبی در حوزه باستان‌شناسی شده.

اکنون در ایران باستان‌شناسان و جوانان خوب و آینده‌داری داریم که حمایت دولتی ندارند. جامعه باستان‌شناسی یک جامعه ناشناخته است که با تلاش‌های خودش پیش می‌رود.

منبع: ایلنا

انتهای پیام/

برچسب ها: باستان شناس ، جاسوسی
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.