به گزارش خبرنگار گروه استانهای باشگاه خبرنگاران جوان از اردبیل؛ این روزها روزهای فراموش نشدنی در تاریخ ایران اسلامی است، روزهای پیروزی انقلاب اسلامی که ندای حقطلبی هرساله در آن طنینانداز میشود، انقلابی که مبتنی بر باور و ایمان و برگرفته از انقلاب سرخ عاشوراست.
۱۲ بهمن ۵۷ مقارن با بازگشت امام راحل به آغوش وطن را، باید به نوعی سرآغاز عزت و اوج حماسه و غرورآفرینی ملت ایران دانست، بازگشتی باشکوه که مهر و شادی را به هم پیوند زده، انقلابی عظیم آفریده و تاریخی از موضع اقتدار شد.
روزی که به تعبیر ملت ایران پایانی بر تمام وسوسههای دلتنگی، اختناق و سیهروزیها، و چراغ راهی برای ادامه مسیر عزت و تکامل شد و "ایامالله" نام گرفت، امروز با نهایت غرور و شکوه در میان ملتها و فرهنگها یاد میشود.
با شدت تحمیل فشار از سوی رژیم پهلوی بر مردم ایران و تمایل ملت برای حاکمیت آرامش در کشور با حکومت اسلامی، بعد از پادشاهی ۵۰ ساله پهلوی بالاخره مردم بیداد و انزجار خود را از سیاهکاریهای شاه وقت اعلام کرده و تظاهرات پی در پی به راه انداختند.
با گسترش قیام مردم ایران و فرار شاه از کشور در آن زمان، شاپور بختیار تنها بازمانده رژیم و سردمدار غربی و تنها حامی پهلوی بود که با اوج گرفتن تظاهرات و سر دادن شعار "استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی" این شخصیت لشکر پهلوی نیز به خوبی دریافت که جایی در دل مردم ندارد.
مردم کشور خواستار بازگشت امام خمینی (ره) به کشور بودند در حالی که امام شرط بازگشت خود را خروج شاه از ایران مطرح کرده بود، با تلاش ملت و فشارآوری بر دولت پهلوی نهایتا محمدرضاشاه ۲۶ دی ماه سال ۵۷ به اجبار از کشور خارج شد و امام (ره) تصمیم به بازگشت گرفتند.
رهبر انقلاب اسلامی از ۱۳ آبان ۴۲ تا ۱۲ بهمنماه ۵۷ در تبعید به سر میبرد، که بالافاصله پس از خروج شاه از ایران امام راحل در پیامی خطاب به ملت ایران و رسانههای جهانی اعلام کرد: " خروج شاه از ایران، اولین مرحله پایان یافتن سلطه جنایت بار ۵۰ ساله رژیم پهلوی میباشد که به دنبال مبارزات قهرمانانه ملت ایران صورت گرفته است. من این پیروزی را به ملت تبریک میگویم. " و همین یک جمله کوتاه نوید پیروزی را به ملت ایران داد.
رژیم پهلوی که آمدن امام خمینی(ره) به ایران را پایانی بر طومار ننگین خود میدانست و با مشاهده تظاهرات ضدپهلوی مردم در داخل مواجه بود، شروع به مانعتراشی و مقابله با آمدن امام کرد.
شاپور بختیار، نخستوزیر وقت با تایید محمدرضا پهلوی نقشههای شومی را در سر میپروراند تا به هر طریقی که هست مانع از ورود امام به ایران شود، که نقشه انفجار هواپیمای حامل امام، یا بستن فرودگاه و راه ورود هواپیما به ایران و نهایتا دستگیری ایشان مطرح بود که هیچ کدام از این نقشههای پلید به سرانجام نرسید.
امام خمینی (ره) که تصمیم بر بازگشت در تاریخ ۶ بهمن ماه داشت، اما به دلیل دستور نخست وزیر به سازمان هواپیمایی کشور این سازمان اعلام کرد که به علت برودت هوا و نبود دید کافی همه پروازهای ورود به کشور لغو شده است.
ولی این اقدام دولت پهلوی نیز بیجواب نماند و مردم کشور با به راه انداختن تظاهرات ضدپهلوی و تحصن، خواستار بازگشایی فرودگاهها شدند که نهایتا در تاریخ ۹ بهمن ۵۷ دولت بختیار شکست را به ناچار پذیرفته و دستور بازگشایی فرودگاههای کشور را داد.
نهایتا شامگاه ۱۱ بهمن ماه، هواپیمای امام فرودگاه فرانسه را به مقصد ایران ترک گفت و در حین پرواز مهمانداران هواپیما از مشاهده حس آرامش امام متعجب بوده و یکی از خبرنگاران در حالی که سعی در برانگیختن احساس امام خمینی داشت از ایشان سوال کرد: "چه احساسی دارید؟ " و امام در پاسخ تنها یک کلمه گفت: "هیچ! "، چرا که این شخصیت عظیم انقلابی هرگز پیروزی حق علیه باطل را اقدامی شخصی نمیدانست که بخواهد برای این اقدام ابراز خوشحالی کند.
با ورود امام به کشور و استقبال باشکوه مردم از این شخصیت و چهره محبوب مردمی، حیرت جهانیان برانگیخته شد و رسانهها این استقبال را باشکوه و عظیم و تاریخیترین حضور جمعی مردم دانسته و آن را بینظیر خواندند.
در نهایت با تلاش مردم کشور بعد از ایستادگی و مقاومت در برابر رژیم زورگوی پهلوی و همچنین اقتدار بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی و رهبری بیبدیل این شخصیت، انقلاب اسلامی ایران در تاریخ ۲۲ بهمن ماه ۵۷ پیروزی خود را پس از سختیها و دشواریهای چندین و چند ساله به طور قطعی مسجل کرد.
پس از پیروزی انقلاب، نیروهای دولتی که تنها پشتوانه رژیم پهلوی بودند، نیز به انقلاب اسلامی پیوسته و همصدا با مردم این پیروزی را جشن گرفته و آوازه پیروزی حق علیه باطل را به گوش جهانیان رساندند.
مردم کشور از اینکه پس از سالها تحمل سختی و مقاومت با آغوش گشودن به سوی رهبر انقلابی خود، به پیروزی دست یافته بودند، احساس شور و شعف داشتند و همواره پس از گذشته سالها و دههها از آن اتفاق تاریخی هنوز هم فاصله ۱۲ تا ۲۲ بهمن ماه؛ که "دهه فجر" نامیده شده هر سال برای ملت ما یادآور خاطرات شیرین پیروزی است.
زین العابدین سعادتی، یکی از حاضران در مراسم استقبال امام خمینی (ره) در ۱۲ بهمن ماه ۱۳۵۷ میگوید: روزی که قرار بود امام وارد ایران شود همه ما با دوستان بسیج شدیم تا در مراسم استقبال شرکت کنیم، که عدهای از مردم در آن زمان به فرودگاه مهرآباد رفته، بخشی از جمعیت در مسیر فرودگاه تا بهشتزهرا مستقر شده و اینکه نفرات زیادی هم در گلزار شهدای بهشت زهرا حاضر شده بودند و همه منتظر لحظه ورود امام و انتشار این خبر خوشایند بودیم.
او ادامه میدهد: بالاخره بعد از انتظار زیاد صبح روز ۱۲ بهمن ماه امام وارد ایران شد و در بین شکوه جمعیت عاشقان آن حضرت، قدم بر خاک وطن نهاد که ازدحام جمعیت بقدری زیاد بود، که همه از حضور میلیونی مردم ایران در مراسم استقبال شگفتزده شده بودند.
این شخصیت که خود یکی از طلبههای دوران انقلاب بوده اظهار میکند: در زمان ورود امام به گلزار شهدا ما در بهشت زهرا مستقر شده و به دلیل ازدحام جمعیت بر زمین نشسته بودیم، به خوبی خاطرم هست که وقتی بالگرد حامل امام در محوطه گلزار شهدا به زمین نشست، همه ابتدا با ظن اینکه مقامات دولتی داخل آن هستند به یکباره و با خشم قیام کرده و به پا خاسته و به طرف بالگرد هجوم آوردند که نهایتا با مشخص شدن اینکه امام (ره) داخل بالگرد است، همه با بدرقه امام تا میان مردم دست و کف میزدند.
سعادتی با اشاره به اینکه از شدت شادی و خیل عظیم جمعیت، مردم اجازه ورود امام به جایگاه سخنرانی را نمیدادند، میگوید: آن روز آقایان مطهری و محلاتی پیش از امام سخنرانی کردند تا مردم را به آرامش دعوت کرده و زمینه را برای حضور امام در جایگاه سخنرانی فراهم سازند، که نهایتا با برقراری آرامش امام وارد جایگاه شده و سخنرانی تاریخی خود را در قطعه گلزار شهدای بهشت زهرای تهران ایراد کردند.
او ادامه میدهد: یکی از صحنههای جالب توجهی که از آن روز در خاطرم مانده این است که وقتی امام فرمودند؛ این مردم به من اعتماد دارند و من به پشتوانه این مردم دولت تعیین میکنم، در این هنگام یک لحظه حاضران در بهشت زهرا با صدای بلند کف زدند که یکباره این دست زدن تبدیل به تکبیر شد و مردم چند صد هزاری حاضر در آن موقعیت خودخواسته و بدون رهبری شخصیتی از جایگاه شروع به تکبیر گفتن، کردند.
این چهره انقلابی میگوید: شعارهای زیادی در زمان انقلاب از سوی مردم سر داده میشد، و شعرهای بسیاری برای ورود امام به وطن سروده و تدارک دیده شده بود، اما روزی که امام در بهشت زهرا سخنرانی میکرد مردم در میان کلام این شاه بیت را مدام با صدای رسا و بلند تکرار میکردند؛ "جمهوری اسلامی آری، حکومت خودکامان هرگز".
زینالعابدین سعادتی با اشاره به فعالیت مردم و طلبهها در زمان غیاب امام در وطن میگوید: در گذشته مدرسه فیضیه قم در دو ساختمان و بنای مجزا بود که بنای دیگر یا مدرسه دارالشفا جنب مدرسه فیضیه بود که طلاب زیادی در حجرههای این مدرسه مستقر و مشغول به تحصیل بودند.
او در تشریح یک اتفاق در سالهای قبل از پیروزی انقلاب و اوضاع مدارس علمیه در آن زمان یادآور میشود: ۱۵ خرداد سال ۵۴ ما با دوستان طلبه به یاد شهدای قیام خونین خرداد ۴۲ مراسمی را در مدرسه برای گرامیداشت شهدا ترتیب دادیم که در میان مراسم ما به یک باره متوجه پرتاب سنگ از بیرون به داخل مدرسه شدیم، در آن روزها ماموران دولت در همه جا حضور داشتند و مانع از تجمع طلبهها یا مردم عادی میشدند، اما آن شب خشم ماموران ساواک خیلی تند بود.
این روحانی ادامه میدهد: ما کوتاه نیامده و شروع به پرتاب همان سنگها از داخل به محوطه بیرون مدرسه شدیم، اما چون محصور بودیم سنگهای پرتابی ما به مقصد نمیرسید، خلاصه آن شب ماموران ساواک با ماشین آتش نشانی از پنجره به داخل حجرهها آب رها کرده، سنگ پرتاب میکردند و طلبههایی که از مدرسه خارج میشدند را با لگد و باتوم کتک میزدند و دستگیر میکردند.
او میگوید: طلبهها آن شب با یک شعار خشم ماموران دولت را برمیانگیختند و میگفتند "هم این یزید، هم آن یزید، امان از دست یزید"، اما نکتهای که بسیار جالب توجه بود این است که ما برای نخستین بار در آن شب "گاز اشکآور" را تجربه کردیم.
سعادتی در پاسخ به سوال ما که ترس از شکست هرگز مانع ایستادگی مردم نشد تصریح میکند: ما در اوج جوانی اصلا ترس و رعب نداشتیم و ایمان قوی مانع هراس ما از دشمن میشد، چرا که همه به این موضوع اقرار و یقین داشتند که روزی رژیم پهلوی سقوط کرده و خورشید آزادی در کشور طلوع میکند.
این شخصیت انقلابی ادامه میدهد: آن شب (۱۵ خرداد ۵۴) با تنگ شدن عرصه و شدت تنشها ما مجبور به فرار از مدرسه شدیم و به مدت سه شبانهروز در موقعیت بیرون از شهر اسکان یافتیم که نهایتا به ما خبر دادند که دو روز پس از آن تظاهرات (۱۷ خرداد) مدرسه فیضیه توسط گارد جاویدان فتح و بسته شده است.
به گفته سعادتی اوایل حضور مردم عادی در این تظاهرات کمرنگ بوده، اما بعد از اوج تنشها مردم هم همپای طلبهها و روحانیون شروع به مقابله با ماموران ساواک کرده و عده زیادی از طلبهها و نفراتی از مردم عادی دستگیر، شکنجه و نهایتا رهاسازی میشدند.
این روحانی انقلاب اسلامی را عزت مردمی و الهی، امام خمینی(ره) را کسی که مردم را به آزادی رساند و ولایت فقیه را اصلی که همه عزت ایران در آن نهفته است، عنوان میکند.
جمالی، یکی دیگر از طلبههای دوران انقلاب و دهه ۵۰ در مرور خاطرات آن دوران میگوید: با گذشت هر روز مردم کشور خواستار لغو حکومت پهلوی و استقرار و حاکمیت حکومت اسلامی شدند که نهایتا در روز ۲۶ دیماه ۵۷ با فرار شاه ستمگر روزنهای به سوی آینده کشور گشوده شد که نوید پیروزی را به ملت ایران داد.
او با یادآوری اینکه همه ملت ایران خواستار عزل شاه و بازگشت امام بر سر حکومت و برقراری عدل بودند، بیان میکند: بعد از فرار شاه یک جشن همگانی در کشور برگزار شد و هرکس در حد توان خود شادی می کرد.
این شخصیت انقلابی میگوید: شکنجههای ساواک در سالهای پیش از بازگشت امام برای مردم هرگز پایان کار نبود، چرا که ما در آن ایام شاهد بودیم که از دوستان ما چند تنی را دستگیر کرده، به شدت شکنجه داده و سپس رها میکردند که در یکی از روزها که ما در مدرسه حجتیه قم مشغول صرف ناهار بودیم، ماموران ساواک به مدرسه هجوم آورده و عدهای از ما را دستگیر کردند.
او یادآور میشود: در دوران حکومت شاه آگاهسازی مردم از اقدامات پلید رژیم ستمگر پهلوی و پخش عکس امام یا اعلامیهها از کارها و فعالیتهای متداول طلبهها بود که بعد از تدارک تظاهرات، سخنرانی برای طلبهها یا مردم عادی شروع به پخش اعلامیهها و عکس امام راحل میکردیم، که بسیاری از مردم به همین علت دستگیر شده و بعد از تحمل چند ماه یا چند سال شکنجه و سختی اسارت نهایتا با قدوم امام خمینی (ره) آزاد شدند.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی و پشت سر نهادن سختیهای هشت سال دفاع مقدس، خورشید عمر بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی در تاریخ ۱۴ خرداد ۶۸ غروب کرد و مجلس خبرگان رهبری با برگزاری جلسه فوری، سید علی خامنهای را به عنوان رهبر مردم ایران برگزیدند، که بیشک امام خمینی(ره) نیز ایشان را برازندهترین فرد جایگاه رهبریت ملت ایران میدانستند.
رهبر معظم انقلاب اسلامی در فرصتهای مختلف و در سخنرانیهای خود انقلاب را ضرورتی برای اسلام دانسته و آن را سنت الهی برای حفظ دین و احکام الهی میخواند.
ایشان انقلاب را رویدادی تاریخی دانسته میگوید: اساسا انقلاب، هر انقلابى در جغرافیاى انسانى مثل زلزله و آتشفشان در جغرافیاى طبیعى است. زلزله و آتشفشان از لحاظ اصل بروز ناشى از تکاثف انرژىهاى مختلف طبیعى است. انقلاب هم در جغرافیاى انسانى، ناشى از انباشته شدن انرژىهاى انسانى و انفجار این انرژىهاست.
رهبر عظیم ولایت اظهار میکند: انقلاب اسلامى مردم ایران این پیام را به دنیا عرضه کرد که بسیج کنندهترین ایدئولوژىها اسلام است و اسلام مکتبى است که نه تنها توانایى سازماندهى یک مبارزه عظیم را دارد، بلکه در دوران پیچیده عصر ماشینى با همه معارضهها و تضادهایى که سیاستهاى جهانى دارد، قادر به حل مشکلات جامعه و اداره آن بوده و بقا و ماندگارىاش را تضمین مىکند.
همچنین به دنبال پیروزی انقلاب اسلامی و نهضت امام خمینی(ره) بسیاری از رهبران جهان و اندیمشندان و نویسندگان غربی به بینقص بودن نهضت خمینی و نقش انقلاب در پیشبرد آرمانهای جهان اسلامی اقرار کردند.
با سیر تمام اتفاقات تلخ و شیرین دوران انقلاب تنها یک پیام را فرامیگیریم و آن این است که در طول تاریخ، مردم و مسلمانان با پیروی از مکتب یگانه و عاشورایی امام حسین (ع) و با پیروی از دستورات الهی هرگز استبداد را نپذیرفته و هرچیزی که مانع رشد و تعالی فرهنگ دینی آنها شود از سر راه برداشتهاند.
شاید برای نسلهای بعدی انقلاب درک خفگان روزهای پیش از طلوع خورشید ایمان، بسیار سخت باشد، اما باید ادراک کرد که روزهایی در تاریخ ایران اسلامی به ثبت رسیده که جدال حق و باطل در آنها محرز بوده و نهایتا این ایام با ایستادگی مردم و حفظ غرور ملی، با خلق حماسهای بینظیر به موسم بهار و آزادی ختم شده است.
گزارش از نوشین سلامت
انتهای پیام/س