خاطره‌ای از معاون عملیاتی و جانشین فرماندهی نیروی هوایی در دوره پهلوی در باه شاه مخلوع را از نظر می‌گذرانید.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان،  سپهبد «شاپور آذربرزین»، معاون عملیاتی و جانشین فرماندهی نیروی هوایی در دوره پهلوی، در خاطراتش  می‌گوید: «مرحله سوم [فعالیت مستشاران نظامی آمریکایی در ایران]، دوران جدیدی بود که نزدیک به انقلاب بود، یعنی از ۱۳۴۲ بود تا انقلاب. اگر این دوره را مطالعه کنیم، خوب می‌بینیم که تمام این‌ها عوض شدند، یعنی مستشار دیگر به صورت مستشار نبود، ما هم دیگر احتیاج نداشتیم. چندین بار گفته بودیم که آقا دیگر مستشار نمی‌خواهیم. این‌ها افسران اطلاعاتی می‌آوردند ... یعنی نقش مستشار‌ها دیگر عوض شده بود ... مستشار‌هایی هم که آن‌ها آورده بودند، مثل سیکورد (رئیس هیئت مستشاری آمریکا)، این‌ها در داد و ستد خیلی وقیحانه عمل می‌کردند. فکر هم می‌کردند که دیر می‌شود و دیگر باید کارهایشان را بکنند. اگر نمونه‌ای از کار‌های این‌ها را بگویم تعجب می‌کنید.

این کار‌ها به گوش شاه مملکت هم می‌رسید، ولی کوچک‌ترین عکس العملی نشان نمی‌داد ... سیکورد، قرارداد موشک هاگ را آورد دفتر من. ربیعی (فرمانده وقت نیروی هوایی) هم نبود. گفت این قرارداد باید امضا بشود. گفت اگر امضا نشود، پنجاه درصد می‌آید روی قیمت. گفت کمپانی گفته اگر امروز این را امضا نکنی، پنجاه درصد می‌رود روی قیمت. گفتم: صددرصد هم برود روی قیمت، مادامی که مطالعه نشود، امضایش نمی‌کنیم. نه من امضا می‌کنم و نه هیچ کس دیگر. گفت اگر امضا نمی‌کنی، من بروم آن اتاق امضا بگیرم.

خیلی وقیح بود این افسر! من هم خیلی با خشونت بلند شدم، در را باز کردم و [به سیکورد]گفتم برو بیرون، حتی هلش هم دادم، پرتش کردم از اتاقم بیرون و گفتم دیگر هم این جا نیایی. بعد رفتند و به ربیعی گفتند و ربیعی رفت به شاه شکایت کرد. من می‌دانستم که همه این اتفاق‌ها می‌افتد ... شاه گفت که جریان لگد زدن به رئیس مستشاری چی بوده؟ گفتم لگد نبود، ولی خب توهین کرد من هم از اتاق بیرونش کردم.

گفت: چه جوری بیرونش کردی؟ گفتم هلش دادم! بعد آن بررسی‌ها در مورد قرارداد پیشنهادی را گذاشتم جلوی شاه و گفتم کارش این بوده، این‌ها مفاد قرارداد اولیه را برداشته‌اند در یکی دیگر گذاشته‌اند و این آمده ۲۵ میلیون دلار بگیرد و برود. شاه به من گفت: برو به سالیوان (سفیر آمریکا در تهران) بگو این چه مسخره بازی است؟ این جمله آشنایی بود برای من، تا به او چیزی می‌گفتیم، می‌گفت: برو به سالیوان بگو، یعنی دیگر ولش کن! چون می‌دانست من نمی‌روم با سالیوان حرف بزنم. این را درست کرده بود تا بگذارد ما امضا کنیم و ۲۵ میلیون دلار بی خودی بگیرند.»

منبع: روزنامه خراسان

انتهای پیام/

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.