به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، اوایل دی امسال مردجوانی باحضور در شعبه پنجم بازپرسی دادسرای ناحیه ۳۴ تهران ازسه پلیس قلابی مسلح به اتهام تهدید به قتل و سرقت پولهایش شکایت کرد. با دستور بازپرس علی ایردموسی تحقیقات پلیس پایتخت برای دستگیری آنها آغاز شد.
شاکی در جریان تحقیقات پلیسی گفت: «طراح دکوراسیون خانه و ادارهها هستم. آن شب کارم که پایان گرفت، سوار خودروی خود شده و به سمت خانه بهراه افتادم. حوالی پل ستارخان دختری را به عنوان مسافر سوار کردم و به سمت شهرآرا در حرکت بودم که خودروی پژو ۲۰۶ نوک مدادی با شیشههای دودی و چراغ گردان مقابلم توقف کرد. سه پسر جوان که سرنشین آن بودند پیاده شدند و سمتم آمدند. یکی از آنها سلاح کمری همراه داشت. آنها درباره حضور دختر جوان در خودرویم سوالهایی پرسیدند که گفتم مسافر است. باورشان نشد و حتی به زور میخواستند آن دختر را ربوده و با خود ببرند که مانع شدم.»
وی افزود: «مامور مسلح و همدستانش مرا کتک زدند و از خودرو پیادهام کردند، یکی از آنها سلاح را روی سرم گذاشت و تهدید کرد اگر مقاومت و از دستش فرار کنم با شلیک گلوله مرا به قتل میرساند که بهناچار سکوت کردم. میگفتندکه باید پول کلان به آنها بدهم تا رهایم کنند. گفتم مرا نکشید مبلغی پول در کارت بانکیام است، آن را بردارید. بعد دو نفر کنار خودرویم ماندند و نفری که مسلح بود کلاه سرش گذاشت و مرا مقابل خودپرداز برد. موجودی حسابم را به چند حساب منتقل کرد و بعد با همدستانش فرار کردند.»
تحقیقات پلیسی برای دستگیری ماموران قلابی سارق مسلح ادامه داشت تا اینکه معلوم شد کارتهایی که پول سرقتی به آن واریز شده متعلق به افراد مجهولالهویه بوده و از این طریق ردی از متهمان فراری به دست نیامد. جستوجوها برای یافتن خودروی آنها ادامه داشت تا اینکه چند روز پیش سرانجام ماموران خودروی پلیسهای قلابی که هویت مالک آن خانم میانسالی بود رایافتند. این زن احضار شد و در تحقیقات گفت که خودرو را در اختیار دو پسر جوانش داده که مغازه بوتیک در حوالی کوی نصر تهران دارند.
همین سرنخ کافی بود که دو پسر جوان که برادر بودند شناسایی و بازداشت شوند. آنها در تحقیقات منکر جرایمشان شدند، اما زمانی که در جلسه بازپرسی در شعبه پنجم بازپرسی دادسرای ناحیه ۳۴ تهران با شاکی مواجهه حضوری شدند، به جرایمشان اعتراف کردند و گفتند؛ دختری که همراه شاکی بود، ۲۰میلیون تومان از ما سرقت کرده بود و ما به دنبال او بودیم. وقتی خودروی شاکی را متوقف کردیم او از دختر جوان حمایت کرد به همین خاطر از او سرقت کردیم. با اعتراف این دو برادر، دوست مکانیکشان که با آنها همدستی کرده بود هم بازداشت و به جرم خود اعتراف کرد. متهمان در بازداشت بهسر میبرند و تحقیقات از آنها ادامه دارد.
از عشق بازیگری تا سرقت مسلحانه
سهیل پسر جوانی است که بازیگری خوانده و سرکرده این باند است، همراه برادرش و دوستش روی صندلی نشسته و دستبندهای فولادی دستانشان را به هم گره زده است. باورش نمیشود که نقشه به سبک فیلمهای پلیسی و عشق به بازیگریاش او و همدستانش را این چنین گرفتار کرده است.
درس خواندی؟
لیسانس بازیگری و کارگردانی دارم. شیفته بازیگریام. اکثر همکلاسیهایم بازیگران و کارگردانهای مطرحی شدهاند، اما من نقشهای کمی را ایفا کردم. در پشت صحنه فیلمهای متری شیش و نیم و ابد و یک روز که کارگردانش از همکلاسیهای دوران دانشجوییام بود، فعالیت زیادی داشتم. در کنار کار بازیگری، یک بوتیک هم با برادرم راهاندازی کردیم.
گفتی به خاطر سرقت اموالت، پلیس قلابی شدی؟
دو ماه پیش در زیر پل ستارخان دختری جوان را به عنوان مسافر سوار کردم، با هم حرف زده و دوست شدیم و شماره تلفنم را گرفت. در میانه راه خواست که برایش نوشیدنی بخرم و آن موقع فراموش کردم وسایلی از جمله طلا، دلار، سکه، دستبند و ساعت که ۲۰ میلیون تومان ارزش داشت و میخواستم به گاوصندوق مغازه ببرم را با خودم بردارم.
وقتی با نوشیدنیها بازگشتم آن دختر نبود و با سرقت اموالم فرار کرده بود و در این دو ماه در جستوجوی او بودم و از ترس آبرویم شکایت نکردم. ۲۰ روز پیش هنگام جابهجایی وسایل انباری یک سلاح کلت اسباببازی پیدا کرده و تصمیم گرفتم اگر آن دختر سارق را یافتم با این سلاح تهدیدش کنم تا اموال سرقتی را پس دهد.
چطور او را پیدا کردی؟
آن شب من، برادرم و دوست مکانیکم سوارخودروشدیم و دوباره برای یافتن دختر سارق در خیابانها به جستوجو پرداختیم تا به سبک فیلمهای پلیسی هالیوودی خودمان را پلیس جا بزنیم و بادیدنش او را با تهدید سلاح بترسانیم. وقتی او را دیدم به سمتش رفتم که سوار خودرویی شد. به تعقیب آن خودرو پرداخته و سد راهش شدیم. فکر میکردیم همدست هستند. راننده اجازه نداد دختر جوان را با خود ببریم. در حال صحبت با او بودیم که دختر جوان از ماشین بیرون پرید و فرار کرد. ما هم برای جبران خسارت خود، راننده را مقابل عابربانک برده و حسابش را خالی کردیم.
حرف آخر؟
پشیمانم و ایکاش عشق بازیگریام باعث نمیشد که دست به پلیسبازی قلابی بزنم و این طور خود، برادرم و دوستم را گرفتار کنم.
منبع: روزنامه جام جم
انتهای پیام/
اصل ماجرا را بگو تا حالا چند نفر را تیغ زدی اینجوری