داستان ضرب المثل انگشت انگشت مَبُر تا خیک خیک نریزی پیام ضرب المثل اجتناب از کسب مال حرام میباشد. زیرا مال حرام برکت ندارد.
کاربرد آن نیز در جایی هست که شخصی با مال حرام درصدد جمع کردن مال و اموال هست که برای دقت دادن او به نتیجه کارش از این ضربالمثل بهرهگیری میشود.
داستان ضرب المثل:
درمورد ریشه این مانند آوردهاند: مرد پولداری از راه فروش نفت، ثروت کلان اندوخته بود و به خاطر حرصی که در گردآوری مال داشت همواره به غلام خود یاد میداد که موقع خریدن نفت، هر دو انگشت سبّابه را دور پیمانه گذارد تا اندکی چندان گرفته شود و برعکس در وقت فروختن آن، دو انگشت را درون پیمانه نهد تا اندکی کم داده شود.
غلام، وی را از کیفر این خیانت و نتایج شوم آن برحذر میداشت و میگفت: ارباب، مال حرام به کسی وفا نکند. اما آن مرد سخن وی را نشنیده میگرفت و در جواب میگفت: تو را به این فضولیها چه کار؟ تو دستور مرا به کار بند. زمانی دراز بدین منوال گذشت تا آنکه روزی آن مرد شنید که نفت در هشدرخان بهای فراوان دارد.
حرص، وی را بر آن داشت که سفر دریا کند و مقدار زیادی نفت به آن ناحیه ببرد. به دنبال این تصمیم، هزار خیک خرید و به بالای کشتی برد. چون به میان دریا رسیدند، ناگاه باد عظیمی برخاست و کشتی سخت به تلاطم درآمد. ناخدا فرمان داد بارها را به دریا اندازند و کشتی را سبک کنند تا مسافران از خطر غرق شدن برهند. آن مرد از ترس، خیکهای نفت را یک به یک به دریا انداخت. در این هنگام غلام فرصت یافت و برای متنّبه ساختن ارباب خود به خنده دار و تمسخر به وی گفت: ارباب، انگشت انگشت مَبُر تا خیک خیک نریزی.
منبع: تالاب
انتهای پیام/