به گزارش گروه بینالملل باشگاه خبرنگاران جوان، حدود یک هفته از آنچه پس از برگزاری انتخابات ماه آوریل سال ۲۰۱۹ رژیم صهیونیستی، یک کابوس تلقی میشد، گذشته است. روز دوم ماه مارس سال ۲۰۲۰، این رژیم شاهد برگزاری انتخابات سوم در عرض کمتر از یکسال بود تا بتواند پایانی برای این بن بست سیاسی مستمر بیابد، اما با وجود موفقیت بلوک راستگرای نتانیاهو در کسب ۵۸ کرسی (یعنی سه کرسی بیشتر نسبت به انتخابات ماه سپتامبر)، از آنجا که تشکیل کابینه منوط به کسب ۶۱ کرسی پارلمان است، احتمال تداوم این بن بست و حتی برگزاری انتخابات چهارم نیز وجود دارد.
صرف نظر از این احتمال، در صورت تحقق دو سناریو که ظاهرا از همه محتمل ترند، سرانجام کابینه تشکیل خواهد شد: نخست، نتانیاهو بتواند نظر سه نفر از اعضای جناح رقیب یعنی بلوک چپ- میانهرو به ریاست بنی گانتز را به سمت خود جلب کند. دوم، آویگدور لیبرمن، رئیس حزب اسرائیل خانه ما و وزیر جنگ سابق که همچنان مهره شاه ساز عرصه سیاسی این رژیم محسوب میشود، شرط خود را مبنی بر مشارکت نکردن در کابینهای که عربها در آن حاضر باشند، کنار گذاشته و به گانتز بپیوندد. دو سناریوی دیگر یعنی پیوستن لیبرمن یا یکی از احزاب بلوک گانتز به نتانیاهو یا تشکیل کابینه وحدت، در حال حاضر، بعید به نظر میرسند.
اختلافات شدید میان احزاب و دشواری ائتلاف
پس از فروپاشی کابینه اسرائیل در روزهای پایانی سال ۲۰۱۸، انتخابات زودهنگام در ماه مه سال ۲۰۱۹ میلادی برگزار شد و شکست بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر رژیم صهیونیستی در تشکیل ائتلاف، کار را به برگزاری انتخابات دوم در ماه سپتامبر ۲۰۱۹ کشاند. پس از این انتخابات، رووین ریولین، رئیس رژیم صهیونیستی، ضمن معرفی نتانیاهو بهعنوان مأمور تشکیل کابینه گفت که در صورت عدم موفقیت وی، گانتس نیز چنین فرصتی خواهد داشت، اما هشدار داد که «مردم دیگر توقع تحمیل یک انتخابات دیگر را ندارد.» نتانیاهو و پس از آن گانتز از تشکیل کابینه و نیز حصول توافق برای تشکیل کابینه وحدت ناکام ماندند و این وظیفه را به ریولین تحمیل کردند تا اسرائیل بار دیگر روانه انتخابات شود.
مسئله اینجاست که تعداد کرسیهای بلوک راستگرای نتانیاهو، متشکل از احزاب لیکود با ۳۶ کرسی، «شاس» با ۹ کرسی، «یهودیت تورات متحد» با ۷ کرسی و «یامینا» با ۶ کرسی، به عدد ۵۸ میرسد و تعداد کرسیهای بلوک چپ- میانهرو گانتز، متشکل از احزاب آبی و سفید با ۳۳ کرسی، «کارگر-گشر- میرتص» با ۷ کرسی، به همراه مشارکت احتمالی «فهرست مشترک» عرب با ۱۵ کرسی به عدد ۵۷ میرسد؛ بنابراین هر دو برای تشکیل ائتلاف، نیازمند ۷ کرسی حزب «اسرائیل خانه ما» به ریاست آویگدور لیبرمن هستند. لیبرمن نیز قبلا اعلام کرده بود نه حاضر است به نتانیاهو بپیوندد و با احزاب مذهبی همکاری کند و نه حاضر است به ائتلافی با حضور عربها تن دهد. با این حال، وی در جدیدترین اظهار نظر خود شروطی را برای پیوستن به کابینه گانتز مطرح کرده است که غالبا مبتنی بر مشی او برای عدم دخالت مذهبیها در سیاست رژیم صهیونیستی است.
گانتز در واکنش به این شروط در صفحه توئیتر خود این شروط را پذیرفت و خواستار حرکت رو به جلو به منظور تشکیل کابینه آتی با مشارکت لیبرمن شد. از سوی دیگر، «زوی هاوسر» و «یوعاز هندل»، دو نماینده منتخب حزب آبی و سفید اعلام کردهاند از تشکیل کابینهای که عربها در آن حضور داشته باشند، حمایت نخواهند کرد. اگر این سرباز زدن، جدی و به معنای حمایت از نتانیاهو باشد، وی تنها به یک نماینده دیگر از جناح مقابل نیاز خواهد داشت.
فارغ از دلایل بنبست سیاسی موجود، تداوم آن، نگرانیهایی را در میان مقامات و تحلیلگران اسرائیلی در باب پیامدها و تأثیرات آن ایجاد کرده است که طیف متنوعی از پیامدهای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و امنیتی را در بر میگیرد. بر این اساس، تداوم وضعیت کنونی، علاوه بر هزینههای فوقالعاده زیاد آن برای اقتصاد اسرائیل، تصمیمات کلان در مورد بودجه امنیتی، نظام سلامت و کل بودجه را به حالت تعلیق در میآورد. به علاوه، در نحوه مواجهه این رژیم با چالشهای امنیتی از شمال و جنوب، اختلال ایجاد میکند. ورای تمام این پیامدها، شکافهای شدید موجود در اسرائیل را عمیقتر میکند و احساس سرخوردگی و بیتفاوتی را به دنبال خواهد داشت.
با این حال، تا تعیین تکلیف نخست وزیر جدید و نیز پروندههای فساد نتانیاهو، وی همچنان نخست وزیر اسرائیل است و دستور کار خود را چنانچه بارها اعلام کرده است مبتنی بر الحاق دره اردن، مقابله با ایران، تقویت روابط با ایالات متحده، تقویت اقتصاد و اسرائیل و رفاه شهروندان آن و نیز بهبود روابط با کشورهای عربی پیش خواهد برد. به نظر نمیرسد روی کار آمدن گانتز نیز تغییری در این وضعیت حاصل کند. وی به کرات حمایت خود را از نتانیاهو در زمینه مقابله با برنامه هستهای ایران و سیاستهای منطقهای آن ابراز کرده است.
به نظر نمیرسد نتایج انتخابات اسرائیل تاثیر چندانی بر منازعه اسرائیل- فلسطین و جدیدترین طرح ارائه شده یعنی معامله قرن داشته باشد. نتانیاهو در مقام نخست وزیر و بنی گانتز در مقام رقیب او هر دو پیش از رونمایی معامله قرن به کاخ سفید دعوت شدند و هر دو به شدت از این طرح استقبال کردند و آن را «تاریخی» خواندند. دلیل آن هم روشن است: معامله قرن هیچ شباهتی به یک طرح صلح ندارد. هر طرح صلحی نیازمند سازش بر سر مسائل و نیز کسب امتیازاتی از سوی طرفین است، اما نگاهی اجمالی به طرح ترامپ نشان میدهد که گویی طرف اسرائیلی آن را به رشته تحریر درآورده است. جان کلام این طرح که از سطر سطر این سند و نیز نقشهای که از جغرافیای آتی اسرائیل و فلسطین در این طرح منتشر شده، قابل برداشت است و فقط رسماً به آن اشاره نشده این است که رؤیای کشور مستقل فلسطینی بر مبنای مرزهای ۱۹۶۷ باید به گور سپرده شود. امتیازات قابل توجهی که در این طرح به اسرائیل داده شده است، جای تردیدی برای طرف اسرائیلی نسبت به پذیرش آن باقی نمیگذارد. خواه این طرف بنی گانتز باشد خواه بنیامین نتانیاهو. از سوی دیگر کشورهای عربی پنهان و آشکار در پی بهبود روابط خود با رژیم صهیونیستی هستند و طبیعی است که مسئله فلسطین از کمترین اهمیت در نزد آنها برخوردار باشد. بنابراین، صرفنظر از اینکه مذاکراتی حول محور این طرح آغاز شود یا خیر یا در نهایت این طرح امکان اجرایی شدن داشته باشد یا خیر، روند پیشروی اسرائیل در مناطق اشغالی و تثبیت یهودیسازی فلسطین اشغالی ادامه خواهد یافت.
واقعیت این است که آزادی فلسطین و احقاق حقوق مسلم فلسطینیان با موانع بزرگی مواجه است. در حال حاضر در عرصه سیاست بینالملل، هیچ روندی که نشانی از تحقق آرمانهای فلسطینیان داشته باشد به چشم نمیخورد و روی کارآمدن هر کس در اسرائیل تفاوت چندانی برای آنها نخواهد داشت.
سیاست اسرائیل مدتهاست پرده رنگارنگی از احزابی است که بر اساس خط مشیهای ایدئولوژیک، قومی و مذهبی منشعب شدهاند و انعکاسی از جامعه چند پاره و مجمعالجزایری آن هستند. گرچه نتانیاهو در عرصه سیاست اسرائیل، توان ائتلافسازی بالایی از خود نشان داده است، اما حواشی وی بسیار زیاد شده است. تعقیب قضایی در پروندههای فساد، حملات ادواری حماس و جهاد اسلامی از جنوب، تهدید حزبالله از شمال و آنچه وی تهدید ایران از جانب سوریه میخواند، همچنان ادامه دارد. در واقع، وی گرفتار بنبستی شده است که ریشه آن را باید در جامعه و احزاب چند پاره اسرائیل و البته عطش پایانناپذیر شخص او برای کسب قدرت تمام عیار جستوجو کرد. این نتانیاهو بود که اسرائیل را به سمت انتخابات دوم و سوم سوق داد تا رقم خوردن حوادثی جدید نظیر ترور ابوالعطاء، فرمانده ارشد جهاد اسلامی، ترور شهید قاسم سلیمانی و معامله قرن بتواند بار دیگر ورق را به سمت وی بازگرداند. با این حال، نکته قابل توجه آن است که تقریبا در تمام سناریوهای قابل تصور، کابینه تشکیل شده همچون بسیاری از کابینههای تشکیل شده در طول تاریخ اسرائیل، کابینه لرزانی خواهد بود. از یک سو، اگر نتانیاهو بتواند سه نفر از اعضای بلوک چپ- میانه رو را تبدیل به «خائنان» کند یا بتواند لیبرمن را با خود همراه کند، باز هم کابینهای شکننده و سرشاز از تشتت آرا خواهد داشت که هر لحظه احتمال فروپاشی آن خواهد رفت. از سوی دیگر، اگر گانتز بتواند لیبرمن را راضی به حضور در ائتلافی با مشارکت عربها کند، این کابینه، به ویژه اگر وزیری از فهرست مشترک عرب داشته باشد، بسیار بیشتر از کابینهای که نتانیاهو قادر به تشکیل آن است، ضعیف و محکوم به فروپاشی خواهد بود، زیرا اختلافات لیبرمن با عربها بسیار جدی است و این رضایت تاکتیکی او، در برهههای حساس تبدیل به پاشنه آشیل ائتلاف گانتزس خواهد شد.
در نهایت، گزینه برگزاری انتخابات چهارم همچنان محتمل است، اما بر خلاف دور قبل، درصد تحقق بیشتری از دو سناریوی اصلی ندارد. به عبارت دیگر، سناریوی تشکیل کابینه توسط نتانیاهو با اعضای خائن بلوک چپ- میانه رو، سناریوی تشکیل کابینه توسط گانتز با عربها و لیبرمن و سناریوی برگزاری انتخابات چهارم تقریبا به یک اندازه احتمال تحقق دارند مگر اینکه رژیم صهیونیستی دست به تغییر قوانین پایه خود در مورد انتخابات و اکثریت لازم برای تشکیل کابینه بزند.
انتهای پیام/