هر وقت کسی از روی نابلدی به کاری دست بزند و باعث خرابی و نابودی آن کارشود، مثل فوق را درباره اش می‌گویند.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، بیطاری بود که کارش بیشتر معالجه چشم خر بود. هرگاه خری مبتلا به چشم درد می‌شد و از چشمش آب می‌ریخت، او را پیش بیطار می‌بردند. او هم بلافاصله میلی در چشم خر می‌کشید و به صاحبش وعده خوب شدنش را می‌داد و از این راه مبلغ هنگفتی می‌گرفت. نتیجه چی بود؟ خر بیچاره را کور کردن.

یک روز یک آدم بیچاره که از درد چشم رنج می‌برد، آوازه شهرت بیطار را از فرسنگ‌ها راه دور شنید به راه افتاد تا خود را به محکمه او برساند. چشم بیطار که به مریض افتاد طمع براو غالب شد که پول زیادی از طرف بگیرد. مرد را به داخل محکمه تاریک خود برد و به خیال اینکه چشم آدم هم حکم چشم خر را دارد همان میلی را که در چشم خر‌ها می‌کشید توی چشم آن مرد بیچاره هم کشید، که ناگهان مرد از درد شروع به ناله کرد: «آی به دادم برسید، کور شدم!» و گریان و نالان چشمش را گرفت و به طرف آبادی خود به راه افتاد در بین راه چند نفر به او رسیدند پرسیدند: «کجا بودی؟ پیش چه حکیمی رفته ای؟» وقتی آن مرد بدبخت نام و نشونی حکیم را داد فهمیدند حکیم از خدا بی خبر همان میلی را که در چشم خر‌ها می‌کشید توی چشم این بابا هم کشیده و باعث کوری اوشده. گفتند: «بابا، مگر او را نمی‌شناختی؟ یارو بیطاری از خر کور یاد گرفته.»

منبع: خبرگزاری صدا و سیما

انتهای پیام/

 

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.