به گزارش گروه بینالملل باشگاه خبرنگاران جوان، روزنامه الاخبار چاپ لبنان در یادداشتی نوشت: سلمان بن عبدالعزیز، پادشاه عربستان، در بسیاری از رسانههای فردی معلول، تسلیمشده، فاقد صلاحیت و قدرت تصمیمگیری نشان داده میشود، در همین حال در بسیاری از تدابیر بحثبرانگیز عربستان در پنج سال گذشته، محمد بن سلمان، فرزند و ولیعهد پادشاه، مسئول نشان داده و از او تمجید یا انتقاد میشود.
در این مطلب آمده است: محمد بن سلمان به خاطر آنکه پسر پادشاه یا ولیعهد است، به طور خودکار اختیاراتی ندارد، بلکه حمایتهای بیدریغ پادشاه از پسرش است که به وی این قدرت را داده است و مانند ستونی است که خیمه سست محمد بن سلمان روی آن تکیه دارد. در واقع پدر برای تثبیت جایگاه پسر لوس خود در این موقعیت بالا، خالصانه تلاش کرد. این پادشاه بود که به خواست و برآورد خودش، محمد بن سلمان را که پسر بزرگ خانواده نبود، به دیگر پسران ترجیح و در واقع برای مدیریت امور کشور به او چکی سفید داد تا جایگاه او را به عنوان حاکم آینده کشور پس از پدرش تثبیت کند.
بن سلمان، به عنوان وزیر دفاع و مسئول سیاست خارجی و اقتصاد کشور، نبردهای ناامید کنندهای را پشت سر گذاشت: در یمن، در مسئله محاصره و تحریم قطر، ربودن نخست وزیر لبنان و سقوط ارزش سهام شرکت آرامکو. به نظر میرسد تبعات و پیامدهای برخی از این شکستها، برای طرح پرسشهای حیاتی از بن سلمان کافی باشد، اما به لطف پشتیبانی همه جانبه پدرش، که به وی مشروعیت اشتباه کردن داد، این اتفاق هرگز روی نداد و از بن سلمان سوالی پرسیده نشد.
ممکن است چیزی که بسیاری آن را جنایت بدانند، برای پادشاه عربستان اینگونه نباشد. از این رو میتوان گفت بازداشتهای مشهور هتل ریتز کارلتون (نوامبر ۲۰۱۷) که دامن شاهزادگان، وزرا و برخی از بازرگانان بزرگ سعودی را گرفت، قطعا اشتباهی سهوی نبوده است، بلکه اقدام شاهانه و برنامهریزی شده بود که هدف از آن شکستن مراکز قدرتی بود که طرح انحصار قدرت و تصمیم سازی در عربستان بوسیله خانواده سلمان را تهدید میکرد. اما اشتباه پدر این است که پیش از آنکه پسرش با تجربه و پخته شود و آموزشهایی برای آماده شدن برای هدایت کشور ببیند، وی را وارد میدان مدیریت کشور کرد.
بن سلمان این فرصت را نداشت تا در دیوانسالاری یا بوروکراسی درباره سعودی کار کند، بر خلاف همتایان سابقش یعنی محمد بن نایف و متعب بن عبدالله که بودن در دربار، فرصت یادگیری از اشتباهات و تجربه اندوزی و شکل دهی کادر مورد اعتماد و نزدیک خود را به آنان داد. پادشاه که دوران طولانی را در بوروکراسی سعودی پشت سر گذاشت (در سال ۱۹۵۵ به عنوان امیر ریاض انتخاب شد و مدت زیادی منتظر ماند تا در نهایت در ژانویه سال ۲۰۱۵ و پس از مرگز برادرانش نایف و سلطان، به پادشاهی رسید)، فرصت را برای بازسازی ساختار قدرت و متمرکز کردن آن حول خود و پسرش مناسب دید.
سلمان بن عبدالعزیز به خوبی میداند پس از مرگش و رسیدن بن نایف –یا هر فرد دیگری– به تخت پادشاهی به منزل تغییر موازنه قدرت و از بین رفتن رویای تسلط خانواده سلمان بر قدرت خواهد بود. از این رو، علت کنار گذاشتن بن نایف از سمت ولایت عهدی در تابستان سال ۲۰۱۷، این بود که پادشاه نمیتوانست مطمئن باشد که بن نایف، بن سلمان را در سمت ولایت عهدی خود نگه دارد.
همچنین با مطرح شدن فرضیه کودتا که برخی رسانهها در توجیه بازداشت دو شاهزاده سرشنانس، یعنی احمد بن عبدالعزیز و محمد بن نایف مطرح میکنند، به نظر میرسد نشانههایی از جاهطلبی نزد بن نایف و برخی دیگر از نوادگان بنیانگذار پادشاهی سعودی که رویای ایفای نقشی تاثیرگذار را در زندگی سیاسی در سر میپرورانند، وجود دارد. از این رو به نظر میرسد تلاشهای پادشاه در چارچوب زمینهسازی برای رسیدن پسرش به تخت پادشاهی، با وجود خسارتها و زیانهای آشکار احتمالی این اقدام، در جریان است. همچنین جای هیچ شکی نیست که دودستگیها در خانواده حاکم، باعث نگرانی پادشاه و ولیعهد است، اما این، دودستگی در خانواده سلمان است که تهدید آشکاری به حساب میآید و نقش پدر در تنظیم ضرب آهنگ خانواده در اینجا مشخص میشود، جایی که پدر به فرزندانش که برای یکه تازی در قدرت لهله میزنند میگوید: اگر به اختلاف بیفتید، پسرعموهایتان شما را خواهند خورد!
الاخبار در ادامه نوشت: ماندن پدر، منفعتی حیاتی برای خانواده سلمان و محمدی است که هنوز راه درازی برای محکم کردن ریشههای حکمرانی خود دارد. بر خلاف شایعات بیاساسی که از تمایل بن سلمان برای کنار زدن پدرش صحبت میکند، کنار رفتن زودهنگام پادشاه پیش از تضعیف دیگر مراکز قدرت در عربستان، چالشهای ولیعهد را که فاقد مشروعیت تاریخی است و اعضای سرشناسی از شورای بیعت، بیعت با وی را نپذیرفتهاند، بیشتر خواهد کرد.
نزاعها در داخل کاخها، امری عادی است و خاندان آل سعود، روزی از این نزاعهای جناحی در امان نبوده است، اما به نظر میرسد این بار ملک سلمان نیازمند تلاشی مضاعف برای شکستن دیگر بالهای حکومت است؛ زیرا وی در نظر ندارد توازنی با آنها ایجاد کند، بلکه قصد حذف آنها و ایجاد عرف جدیدی با ارث بردن عمودی قدرت و قانع کردن فرزندانش برای وحدت و پذیرش پادشاهی محمد دارد.
پیش از این برادران بودند که جای یکدیگر را در پادشاهی عربستان میگرفتند، اما این مسئله رو به انقضا است، زیرا شاه سلمان آخرین فرزند تاثیرگذار عبدالعزیز است و به نظر میرسد نظام ارث بردن افقی قدرت که در طول هفت دهه گذشته حاکم بوده، رو به زوال باشد؛ بنابراین میتوان گفت عربستان با مشکلی واقعگرایانه در انتقال قدرت روبرو باشد که از روی کار آمدن بن سلمان فراتر میرود، اگرچه رفتارهای وی، تبعات این معضل را دو چندان کرده است.
نزاع و مناقشه موجود در خاندان حاکم سعودی را تنها میتوان در چارچوب قبیلهای طبقه بندی کرد، چارچوبی که فاقد هرگونه عرف نهادی برای جابجایی قدرت است. اکنون و در این برهه حساس که پادشاه میخواهد نفوذ و تسلط را از خانواده عبدالعزیز به خانواده سلمان و شیوه انتقال قدرت را از افقی بین برادران به عمودی از نسل بن سلمان انتقال دهد، سناریوهای مختلف، حاکی از آن است که اوضاع از کنترل خارج شده است، در حالی که نکته قابل توجه این است که به نظر میرسد خاندان آل سعود، تسلیم پادشاه تحمیل شده به آن نشده است.
در انتهای این مطلب آمده است: حال آیا پادشاه این خطرات را از بین خواهد برد؟ به نظر میرسد جواب درست این باشد که وی این کار را خواهد کرد، زیرا در کنار مسائلی گوناگون، خطر اصلی که به عربستان مربوط است، خاموش شدن مراکز قدرتی است که پیش از این، نوعی توازن را ایجاد کرده بودند. اما در پنج سال گذشته، پادشاه به سمت تثبیت یکهتازی خود گرایش پیدا کرد؛ مسئلهای که باعث ایجاد ناکامیهایی شد.
انتهای پیام/
درعربستان کسی ارخودش اختیارندارد.
این سازمان سیا هست که تعیین میکندکی بایددرچه جایگاهی باشد.
کی بایدزندانی شود؟کی آزادشود؟
فعلامنافع آمریکادراین است که یک قاتل بی رحم ولیعهدباشدوهروقت مقدرشدآنراعوض میکنند.
مرگ بر ال سعود
اللهم اشغل طالمین بالظالمین
اللهم عجل لولیک الفرج
بسه
بنابراین حرف شما غیر منطقی است