بعضی‌ها عید را ویترین جیب پر از پولشان می‌دانند تا سر و وضع زندگی‌شان را به رخ دیگران بکشند. هر چه آجیل‌ها پر‌مغزتر کلاسشان بیشتر. یا اگر روی میز پذیرایی‌شان تعداد خوراکی‌ها بیشتر و گران‌تر بود، کلاسشان بالاتر است.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان،نوروز یک تحول بزرگ است. تحولی که هر سیصد و شصت و پنج روز یک‌بار رخ می‌دهد و همه چیز بوی تازگی و طراوت به خود می‌گیرد. کاش امسال کمی پیش از تحویل سال متحول شویم و کمی هم برای روز‌های سخت پس‌انداز کنیم. آنقدر که اگر تعطیلات تمام شد کفگیر به ته دیگ نخورده باشد و ما را تا سر ماه به سلامت عبور دهد. با این توصیه کوتاه برویم سراغ مطلبمان که درباره خرید‌های نوروزی است.

خرید خوردنی‌های عید

قدیم‌ها مثل الان فراوانی نبود. مثل الان نبود که توی هر فصلی میوه‌های فصل دیگر هم پیدا بشود. یا مثلاً یک روزی ترشی درست کردن خاص آخر‌های تابستان و اوایل پاییز بود. همه سرگرم ترشی انداختن بودند، ولی حالا این کدبانوگری‌ها خیلی در انحصار زمان و مکان خاصی نیست، زیرا هم کلم چهار فصل است و هم دیگر مایحتاج ترشی. یادم می‌آید روز‌های آخر اسفند کامیون‌های بزرگی مملو از سیب و پرتقال به شهر می‌آمد و مردم برای خرید میوه عید توی صف می‌ایستادند. هنوز یک هفته تا سال تحویل مانده بود و قرار بود تا سیزده بدر میوه‌ها سرزنده بمانند. مادر آن‌ها را توی یک قابلمه روحی توی انبار می‌گذاشت تا یخ نزند و خراب نشود. پای آبرویشان در میان بود. یکی دیگر از اقدامات مادرانه اسفند آماده و پر‌کردن مایحتاج فریزر بود برای سیزده روز مهمانی و دورهمی. توی کوچه‌ها بوی قرمه‌سبزی می‌پیچید و یکی دیگر لوبیا خرد می‌کرد. صف قصابی شلوغ بود. گوشت و مرغ هم روزگاری غذای اعیانی محسوب و توی فریزر خانه‌ها برای مهمان‌های خاص تدارک دیده می‌شد. خرید عید یکی از بزرگ‌ترین دغدغه خانواده‌ها بود. هنوزم هست. برای شهرستانی‌ها بیشتر!

ایام عید اکثر شهرستانی‌ها مهمان دارند و بین یک تا ۱۳ روز را میزبانی می‌کنند. بسیاری از افراد دور از خانواده‌هایشان کار یا زندگی می‌کنند. تعطیلات عید بی‌بهانه آن‌ها را گرد‌هم جمع می‌کند. بنابر‌این عید برای آن‌ها رنگ و بوی دیگری دارد و جنس خریدهایشان فرق می‌کند. مادر‌ها در تدارک چند بسته کرفس هستند. گردوی خرد شده برای دو وعده فسنجان تدارک می‌بینند و حالا مواد‌اولیه غذا‌های محلی هم که جای خودش را دارد. بعضی‌ها خیلی روی دورهمی‌ها حساب می‌کنند و نمی‌خواهند ذره‌ای از خوشی‌ها و گپ و گفت‌ها دور بمانند. این است که تا جزیی‌ترین مواد مانند فلفل و هویج و... را خرد شده بسته‌بندی می‌کنند و اگر قرار است یک میرزا‌قاسمی تدارک دیده شود تمام مواد آن در عرض یک ساعت از فریزر بیرون آورده و یک ساعت بعد هم ناهار یا شام سرو می‌شود. گرچه این نوع آینده‌نگری و برنامه‌ریزی دقیق می‌تواند میزان با هم بودن را افزون کند، اما نباید فراموش کرد دورهمی فقط حرف زدن نیست. می‌تواند این همدلی با یک ناهار محلی اتفاق بیفتد و همین بشود بهانه تفریح. عده‌ای لوازم اولیه را بخرند عده‌ای مواد را آماده کنند و عده‌ای هم.

مایحتاج پیک‌نیک عیدانه

خاطرم است تا همین ۱۰، ۱۲ سال پیش اگر پیک‌نیک عیدانه می‌رفتیم کلی اسباب و وسیله می‌بردیم. برای پختن یک آش رشته کلی زحمت می‌کشیدیم، اما همان دورهمی جذاب بود. چند نفر پیاز و نعناع داغ درست می‌کردند و یکی رشته خرد می‌کرد و دیگری. برای نیم ساعت آش خوردن سه ساعت همدلی رخ می‌داد و در حین آشپزی دوستی و گفتگو اتفاق می‌افتاد، ولی حالا آش رشته یک تفریح نیست. فقط یک هوس است که در طبیعت طرفدار بیشتری دارد همه چیز آماده است و توی پیک‌نیک فقط سرو می‌شود. یا اگر برای سیزده بدر قرار به بیرون رفتن بود همان صبح زغال و توپ و دیگر مایحتاج را می‌خریدیم. کلی توی مسیر منتظر می‌ماندیم تا ماشین اقوام به ما برسد. یک جا‌هایی پیاده می‌شدیم برای سرو صبحانه. سرد بود، اما به دورهمی فامیلی می‌ارزید. سفره را پهن می‌کردیم و همانجا خیار و گوجه خرد می‌شد. یکی روی پیک‌نیک املت درست می‌کرد و یکی هم. حالا نه خبری از آن توقف‌های بین راه هست و نه از همکاری برای سفره انداختن در کنار جاده. کافی است قبل از عید سری به بازار بزنید و لیستی از به روز‌ترین امکانات سفر را خریداری کنید. هم شیک است و هم کارتان در حین پذیرایی آسان می‌شود. پس لیست اقلام سفر را نیز به خرید‌های عیدانه اضافه کنید.

رونمایی از نونوار‌های نوروزی

حالا که خیال‌ها بابت پذیرایی از مهمان راحت شده برویم سراغ خرید‌های دیگر. بچه‌ها طاقتشان طاق شده و می‌خواهند زودتر لباس و کفش نو بخرند. یک جایی را تعیین کنید تا با خانواده به خرید بروید. این یکی از دوست داشتنی‌ترین نوستالژی‌های نوروز است که نسل به نسل ادامه دارد و تورم و خالی‌تر شدن جیب‌ها تأثیری بر اصل اجرای آن ندارد. سنگ هم که از آسمان ببارد در حد وسعمان چند دستی خرید می‌کنیم. مهم نیست کودکتان الان به شلوار نیاز داشته باشد یا شاید ته کفشش سوراخ شده باشد. مهم این است که خرید‌های جدید باید در روز عید رونمایی و برای اولین بار استفاده شود. بعضی‌ها هم عادت‌های جالبی دارند. کل خرید سالانه یا فصلشان را در خرید عید ادغام می‌کنند. یعنی از چند ماه قبل از عید کفش‌ها پاره، لباس‌ها کهنه و کوچک شده و حتی مو‌ها دو رنگ می‌شود، اما خانواده‌ها ترجیح می‌دهند این نو بودن مختص روز عید باشد و تغییر‌ها هر چه بیشتر باشد، بیشتر به چشم می‌آید. بعضی‌ها تاریخ شمسی تغییر دکورشان نوروز است. توی اسفندماه به تکاپو می‌افتند تا تمام وسایل ریز و درشت خانه را عوض کنند. می‌گویند فلان سرویس میوه‌خوری تکراری است. ست فلان آجیل‌خوری تازه مد شده و باید به هر قیمتی شده آن را بخرند. نوروز برای زن‌ها پیچیده‌تر از یک عید باستانی است. مهم‌تر از دید و بازدید‌های معمولی که رخ می‌دهد. ردپای تجملات حتی توی دیرینه‌ترین مراسم ملی هم به چشم می‌خورد و هر سال به تشریفات آن افزون می‌شود. هر سال مد جدید تخم‌مرغ‌های رنگی. مد جدید سبزه و حتی خرید تم جدید هفت سین!

اگر خرید عید برای خانواده‌ها سنگین و پرهزینه است، اما بازار کار گسترده‌ای برای بسیاری از آدم‌ها ایجاد می‌کند. با کمترین هزینه و اندکی ذوق می‌توان کار‌های خلاقانه جدیدی عرضه کرد و پول شب عید را به راحتی درآورد. عده‌ای سبزه سبز می‌کنند. عده‌ای هفت سین درست می‌کنند و عده‌ای حاجی فیروز با تخم‌مرغ‌های پلاستیکی می‌سازند. تمام این کار‌ها مقدس و قابل احترام است تا زمانی که نوروز برای ما محترم است.

دغدغه پذیرایی‌های لاکچری

چند سالی است که این خرید‌های شب عید تبدیل به یک معضل جدی برای خانواده‌ها شده است. عده‌ای مجبورند خودشان را به آب و آتش بزنند تا عید را به اصطلاح آبرومندانه برگزار کنند. عادتمان کمی عجیب نیست؟ در طول سال با خواهر و برادر و سایر اقوام رفت و آمد می‌کنیم و هیچ‌گونه رودربایستی با هم نداریم، اما همین که نوروز می‌شود برای صمیمی‌ترین فرد خانواده هم تدارک آنچنانی می‌بینیم و پذیرایی لاکچری می‌شود دغدغه اصلی‌مان. برایمان تیپ و ظاهر مهم می‌شود و باید به هر قیمتی شده بالا تا پایینمان را نونوار کنیم. برایمان مهم نیست مانتویی که می‌خریم گران است و می‌شود آن را بعد از عید با قیمتی مناسب‌تر خرید. مهم نیست که چند جفت کفش در خانه داریم. مهم این است که سال نو وسایل نو شگون دارد و ما باید هر سال خرید کنیم آن هم درست در بحبوحه سال جدید که همه مردم عیدی‌هایشان را گرفته‌اند و عده‌ای هم پولشان را پس‌انداز کرده‌اند تا عید خرید کنند. توی بازار‌ها و مراکز خرید و حتی دور و بر دستفروش‌های پیاده‌رو جای سوزن انداختن نیست. هر کس به هر مقداری که پول پس‌انداز کرده شب عید همه را خرج می‌کند. انگار قسم خورده‌اند که تا جیب‌ها را نتکانده‌اند، آرام نگیرند.

عید را با رفتار‌های افراطی‌مان خراب نکنیم

چرا اصرار داریم روز‌های پایانی و در شلوغ‌ترین ایام سال به خرید برویم؟ چه چیزی از این خرید عایدمان می‌شود، وقتی حتی فروشنده هم سرش شلوغ است و پاسخ ما را یکی در میان می‌دهد؟ چرا سختی راه و ترافیک بی‌امان را به جان می‌خریم فقط برای اینکه از قافله خرید جا نمانیم؟ آیا جنس‌ها تمام می‌شود؟ یا شاید لباس مد روز را دیگر نمی‌شود پیدا کرد! اگر ظروف غیر‌ضروری را بعد از عید یا چند ماه قبل بخریم آسمان به زمین می‌آید؟ چرا بدون ملاحظه اقتصادی فقط خرج می‌تراشیم و اصرار داریم همه چیز نو باشد؟

چیزی که باید نو شود روح و فکرمان است، نه وسایل خانه، نه لباس‌ها. آنقدر با خرید‌ها خودمان را خفه می‌کنیم که تا چند ماه خبری از خرید نیست و مجبور به تکرار می‌شویم، زیرا شب عید همه نیاز یکساله‌مان را خرید کرده‌ایم و حالا که یک لباس جدید آمده ما امکان خرید نداریم.

هفت سین‌هایمان هر سال پر‌رنگ و لعاب‌تر می‌شود و چیدمانش شیک‌تر، ولی آیا تأثیری در همدلی و مهربانی دارد؟ آیا کسی به شما به خاطر هفت سین خاتم‌کاری شده‌تان جایزه می‌دهد؟ پس چرا برای مراسمی که سالی یک‌بار است آنقدر هزینه می‌کنید و خودتان را به دردسر می‌اندازید؟ چرا شور و حال عید را با این چشم و هم‌چشمی‌ها خراب می‌کنید؟

دغدغه بعدی که برای عده‌ای مهم است خرید عیدی است. بعضی اقوام رسم دارند به اعضای خانواده هدیه بدهند و عده‌ای دیگر هم فقط بزرگ‌تر‌ها به کوچک‌تر‌ها عیدی می‌دهند. از همان پول نو و تانخورده‌ای که لای قرآن گذاشته‌اند به نیت تبرک! دوستی می‌شناسم که هر سال عید هدیه‌های کوچک و بزرگ زیادی به تعداد اعضای فامیل تهیه می‌کند و آن‌ها توی دید و بازدید‌ها شانسی یکی از آن‌ها را انتخاب می‌کنند. هدیه‌ها گران نیستند و شاید ارزش مادی زیادی ندارند، اما انتخاب آن‌ها کلی هیجان دارد و برای کودکان بازی جذابی است. یک‌بار نزدیک ۱۰۰ عدد عمو نوروز چوبی تدارک دیده بودند که فقط لباس‌هایشان فرق می‌کرد و هر کسی بر حسب سلیقه یکی را برمی‌داشت. شاید خبری از اسکناس‌های تانخورده نبود، اما بچه‌ها دوست داشتند زودتر به خانه آن‌ها بروند و هدیه‌شان را بگیرند.

عده‌ای که دارند و دستشان به دهانشان می‌رسد، برایشان این خرید‌ها باکی نیست. دردناکی ماجرا وقتی است که عده‌ای با سیلی صورتشان را سرخ نگه می‌دارند و شب عید مجبورند پا به پای سایر اقوام هزینه کنند و آبرویشان را بخرند. برای عده‌ای نوروز نه‌تن‌ها جذاب و دوست داشتنی نیست، بلکه از آن نفرت دارند. مثل پدر‌هایی که شب عید دستشان خالی است و نمی‌توانند پاسخ نیاز‌های کودکانه را بدهند و مثل دیگران بچه‌هایشان را خوشحال کنند. برای بعضی‌ها که مجبورند هر سال یک مدل ظرف جلوی مهمان بگذارند و پول میوه و عیدی بچه‌های فامیل را به زور تدارک می‌بینند، عید جذاب نیست. برای آن‌هایی که وعده غذایی خودشان را به زور تهیه می‌کنند، اما حالا باید به واسطه نوروز سفره بلند بالا برای مهمان بگسترانند، برای عده‌ای که از نگاه پر حسرت کودکشان شرمگینند.

بعضی‌ها اهل افراط هستند. کل خرید چهارشنبه سوری‌شان از خرید عید یک خانواده بیشتر است. بعضی‌ها عید را ویترین جیب پر از پولشان می‌دانند تا سر و وضع زندگی‌شان را به رخ دیگران بکشند. هر چه آجیل‌ها پر‌مغزتر کلاسشان بیشتر. یا اگر روی میز پذیرایی‌شان تعداد خوراکی‌ها بیشتر و گران‌تر بود، کلاسشان بالاتر است. اصلاً مهمانی می‌روند که بگویند دیدی فلانی چه شکلات‌هایی گذاشته بود؟ چه خوراکی‌های گرانی و چه ... در حالی که کمی قبل‌تر دغدغه جذاب زنان ایرانی تهیه شیرینی‌های خاص عید بود و توی اسفند مشاممان با انواع رایحه شیرینی و قطاب‌ها پر می‌شد. اگر به این تجملات و خرج تراشی‌های بی‌رویه ادامه دهیم چند صباح دیگر باید فاتحه این آیین و سنت را بخوانیم. نسل جدید فراموش می‌کند چرا نوروز برای ما ایرانی‌ها مهم است. حق هم دارد، تنها چیزی که به خاطر می‌آورد خاطره تکاپوی خانواده‌ها برای خرید است، در حالی که نونوار شدن نگرش و رفتارمان به مراتب مهم‌تر است.

منبع: جوان آنلاین

انتهای پیام/

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار