به گزارش خبرنگار حوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان، حضرت علی بن الحسین (ع) چهارمین امام شیعیان است و فرزند گرامی امام حسین (ع) و دختر یزدگرد سوم شهربانو است و با توجه به جایگاه والایی که دارند و دارای معجزات و کرامات بسیاری هستند.
در ادامه این خبر گزیدهای از این کرامات و معجزات حضرت (ع) را بخوانید.
امام باقر- علیه السّلام- از پدر بزرگوارش نقل میکنند که: پدرم با عدّه اى از خاندان و یارانش به باغى رفتند. دستور داد تا سفره اى گسترده شود. وقتى خواستند مشغول خوردن شوند، آهویى از طرف صحرا آمد و ناله کنان نزد پدرم رفت. از پدرم پرسیدند: اى پسر رسول خدا! این آهو چه میگوید؟
حضرت فرمود: او مى گوید سه روز است که چیزى نخورده ام، دست به او نزنید تا بگویم با ما غذا بخورد.
آنها قبول کردند. حضرت آهو را خواند و آهو مشغول خوردن گشت، اما یکى از یاران امام، دست بر پشت آهو مالید که سبب فرار آهو گردید.
پدرم فرمود: مگر من نگفتم به او دست نزنید؟ آن مرد قسم خورد که نیّت بدى نداشتم.
پدرم به آهو گفت: برگرد، اینها کارى با تو ندارند. آهو برگشت و غذا خورد تا اینکه سیر شد و صدایى کرد و رفت.
از حضرت پرسیدند: یا ابن رسول اللَّه! این بار چه گفت؟
حضرت فرمود: براى شما دعا کرد.
«بحار: ۴۶/ ۳۰، حدیث ۲۳»
امام صادق (ع) میفرماید: روزی در کنار کعبه دست یک مرد و یک زن که در حال طواف بودند به هم چسبید. شاید عقوبت الهی آنان به دلیل لغزشی که برای آن دو در حال طواف پیش آمد، این بود که دستهایشان که در چنین مکان مقدسی به خیانت به هم دراز شده بود به هم بچسبد تا دیگران عبرت بگیرند.
هر کدام از آنها تلاش سختی کرد که دست خود را جدا کند اما هیچکدام موفق نشدند.
مردم که در صحنه حاضر بودند گفتند: باید این دو دست را قطع کرد!
در این هنگام حضرت سجاد (ع) وارد مسجد الحرام شد. همه مردم به طرفش شتافتند و از او کمک خواستند
امام (ع)پیش آمد و دست مبارک خود را بر آن دو دست گذاشت. دستها بلافاصله از هم جدا شدند.
بحارالانوار، ج ۴۶، ص ۲۸، حدیث ۱۸
ص ۴۴ حدیث ۴۳ به نقل از کشف الغمه
بر اساس روایتی از على بن یزید؛ من در آن هنگام که امام سجّاد (ع) در سفر کربلا از شام به مدینه بازمى گشت همراه آن حضرت (ع) بودم من به همراهان آن حضرت(ع)، از زنان و ... نیکى مى کردم و نیازهاى آنها را تأمین مى کردم وقتى که آنها به مدینه رسیدند مقدارى از زیورهاى خود را به عنوان پاداش و قدرشناسى براى من فرستادند آنها را نگرفتم و گفتم: من براى خدا به آنها خدمت کردم نه براى پول.
امام سجاد (ع) سنگ سیاه بسیار سختى را از زمین برداشت و انگشتر خود را بر روى آن گذاشت و شکل صفحه انگشتر در آن سنگ نقش بست سپس آن سنگ را به من داد و فرمود: این سنگ را بگیر و هر حاجتى دارى به وسیله آن بدست بیاور.
على بن یزید مى گوید: سوگند به خداوندى که محمّد (ص) را به حق مبعوث کرد آن سنگ در شب بسیار تاریک مى درخشید و من در پرتو روشنائى آن اطراف را مى دیدم و آن را بر قفلهاى بسته می گذاشتم، باز مى شدند و آن را به دستم گرفته و در برابر پادشاهان مى ایستادم از ناحیه آنها به من گزندى نمى رسید.
عالم بزرگ، شیخ حرّ عاملى (ره) با اشعار خود، به همین معجزه اشاره کرده و مى گوید: وقتى که امام سجاد (ع) انگشتر خود را بر آن سنگ سیاه گذاشت از آن پس چیزهاى عجیبى همراه آن سنگ دیدم آن حضرت (ع) داراى چه بسیار معجزه و کرامت و امور فوق العاده و پیاپى و گفتار روشن و قاطع است.
نگاهى بر زندگى چهارده معصوم علیهم السلام، شیخ عباس قمی، ص ۱۲۰
انتهای پیام/
آرزوی آرامش تو این روز های سخت برای همه همطنان عزیزم دارم
سیاسی بازی بس است
سایتها پر شد از دروغ ووووو
خواهشا هر روز یک حدیث ناب از امامان و... قرار دهید
حدیثی که معجزه زمان باشد یعنی علمی باشد تا داستانی که عده ای عقیده ندارند
تا ثوابش شامل خواننده و نویسنده هم شود
ممنون