به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، اول اردیبهشت ماه جلالی که از راه میرسد، تنها یک نام به ذهن متبادر میشود و آن نامِ بلند و پرآوازه سعدی است. شاعر و نویسنده بزرگ قرن هفتم هجری که جزئی از هویت و شناسنامه ایرانیها شد و ادیبان بزرگ جهان را از ویکتور هوگو تا شیلر شیفته خود کرد.
سعدی تنها یک نام نیست، یک مکتب است. با گلستان و بوستانش میشود رسم زندگی در سایه اخلاق و انسانیت را آموخت و همین است که باعث شده هنوز هم بعد از قرنها، ذرهای گرد کهنگی بر کلامش ننشیند و همچنان تازه و باطراوت باشد.
به مناسبت امروز که روز بزرگداشت خداوندگار سخن است، با دکتر قدمعلی سرّامی، استاد ادبیات فارسی، شاعر و نویسنده نام آشنای کشورمان همکلام شدیم.
درسهای سعدی برای این روزهای جهان
دکتر سرامی، آثار سعدی به ویژه گلستان را پناهگاهی امن برای این روزهای کرونایی توصیف میکند: «سعدی معتقد به وحدت کل کیهان است؛ همان چیزی که بعدها در قرن بیستم به نام نسبیت از سوی اینشتین بیان میشود.
سعدی در گلستان میگوید: «ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند/ تا تو نانی به کف آری و به غفلت بخوری». به همهمان یاد دادهاند که «به غفلت نخوری» است، اما تا حالا دیدهاید کسی را که در حال خوردن نان، به این فکر کند که این نان چطور درست شده است؟ هیچ کس.
سعدی میگوید با این که کسی به این فکر نمیکند، اما کائنات دارند کار خودشان را میکنند و ذرهای در این عالم بیکار نیست. سعدی میگوید: «بنی آدم اعضای یکدیگرند/ که در آفرینش ز یک گوهرند/ چو عضوی به درد آورد روزگار/ دگر عضوها را نماند قرار/ تو کز محنت دیگران بی غمی/ نشاید که نامت نهند آدمی».
سعدی معتقد است شرط انسان بودن، در اندیشه هم بودن است. این روزها مردم کل دنیا دارند با یکدیگر همکاری میکنند و بحث نژاد و ملیت مطرح نیست. این مرد کل جهان را مثل یک بدن واحد میداند. ما اگر نتوانیم واکسن درست کنیم، میتوانیم یک حرف قشنگ برای دنیا بزنیم یا یک موسیقی زیبا خلق کنیم. وظیفهمان این است که روحیه آدمها را شاد نگه داریم و این را از سعدی و امثال او یاد گرفتهایم».
سعدیِ جامعهشناس و روانشناس
دکتر سرامی درباره جذابیتهای جهان سعدی میگوید: «سعدی آدمی است که در عین حال که اهل عرفان بوده، اهل زندگی با آدمها هم بوده است. او در عینِ مردمی بودن، با حاکمان هم رفت و آمد داشته است. سعدی دوگانگیها را در خود جمع دارد. او در آثارش هم حرفهای مورد فهم عوام را زده و هم سخنانی گفته که خواص را خوش بیاید.
مثلاً یکی از سخنان عامیانهاش در گلستان این است: «مرغ جایی پرد که چینه بود، نه جایی رود که چی نبود». این میگوید ما آدمها در عین غمخواریِ همدیگر، دنبال منافع خودمان هم هستیم. سعدی را میتوان یک جامعهشناس و روانشناس تمام عیار دانست. سید رضی میرصادقی در کتابی به نام «لعل پاره» ۹۵ اندیشه سعدی در گلستان را گردآوری کرده که خواندنی است».
باران و مورچه و... زیر ذرهبینِ سعدی
این پژوهشگر و استاد ادبیات فارسی تأثیر سعدی بر جریان شعری بعد از خود را انکار نشدنی میداند و معتقد است حتی شاعران معاصر ما هم تحت تأثیر او بودهاند چون: «سعدی در همه جزئیات عالم سیر کرده است؛ از باران گرفته تا مورچه، پشه و.... در نتیجه اندیشههایی دارد که کهنه نمیشوند و ادامه دارند.
اندیشه سعدی جهان شمول است و بعضی از افکارش در خارج از کشور شیفته دارد. به یاد میآورم که نام یکی از رؤسای جمهوری فرانسه سعدی بود. سعدی خیلی تأثیر گذاشته است. مثلاً میگوید: «کس نخارد پشت من/ جز ناخن انگشت من». شاعری بعد از او گفته: «تا بخارد پشت من انگشت من/ خم شود از بار منت پشت من/ همتی کو تا نخارم پشت خویش/ وا رهم از منت انگشت خویش».
درست است که این شاعر روی دست سعدی بلند شده و بهتر از او گفته، ولی مبدأ اندیشهاش کلام سعدی است. حافظ به شدت از سعدی متأثر بوده و چندین غزل از او استقبال کرده است. همچنین صائب تبریزی و حتی شاعران امروزی».
منبع: روزنامه خراسان
انتهای پیام/