به مناسبت هشتادمین سالگرد تاسیس رادیو به سراغ چهره‌های مختلف این حوزه رفتیم.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، ۸۰ سال پیش بود که رادیو به خانه‌ها آمد و ماند برای همیشه و شد عضوی از خانواده‌های ایرانی. این رسانه محترم و مظلوم هشت دهه هم‌نفس و همراه بوده با مخاطبانش، چه چشم‌ها که شب‌ها پای رادیو به خواب نرفته‌اند و چه گوش‌ها که همجوار و همنشین‌اش نبوده‌اند در طول روز و در موسم کار روزانه. گوشه‌نشین دیروز تاقچه‌ها، حالا در فضای مجازی اپلیکیشن دارد و روی تلویزیون هم قابل رویت است، گرچه رونق آن مانند گذشته نیست، اما همچنان تاثیرگذار است و دوستدارانی پر و پاقرص دارد. کافی است چشمانمان را چند ثانیه ببندیم و به این رسانه فکر کنیم که ۸۰ سال پیش در ایران (سال ۱۳۱۹) با این جمله کوتاه متولد شد: «اینجا تهران است، رادیو ایران».

در شروع کار، ساختمان رادیو از دو طبقه تشکیل می‌شد که طبقه اول شامل یک اتاق انتظار و دستگاه‌های فرستنده و تقویت‌کننده بود و طبقه دوم یک اتاق که به صورت استودیو درآمده بود. در آن روزگار که نه خبری از تلویزیون و ماهواره بود و نه از اینترنت و دنیای مجازی، صدای رادیو در گوش مردم نواخته شد. مردم با ورود این رسانه به ایران با یک دنیای عجیب و غریب روبه‌رو شدند؛ دنیایی که برای آن‌ها تازگی داشت. به مرور زمان، رادیو بزرگ‌تر شد و صاحب یک خانواده؛ شبکه‌های تخصصی در این رسانه راه‌اندازی شد که اطلاعات مورد نیاز مردم را در حوزه‌های مختلف از سرگرمی گرفته تا ادبیات، سیاست، اجتماع و... در اختیارشان می‌گذارند. هرچند وجود رسانه‌های مختلف و متعدد به مخاطب حق انتخاب بیشتری داد، اما هنوز هم رادیو در سپهر رسانه می‌درخشد و در میان مردم جایگاه خودش را دارد. به همین دلیل در هشتادمین سالگرد رادیو به سراغ صدا‌های ماندگار و برنامه‌سازان رفتیم و خواستیم از روز اولی تعریف کنند که وارد رادیو شدند، چه خاطراتی دارند، رمز موفقیت‌شان در همه این سال‌ها چه بود و...، زیرا رادیویی‌ها آدم‌های ثروتمند و خوشبختی هستند؛ چون مردم آن‌ها را فقط از پشت امواج رادیو می‌بینند، به همین دلیل هرگز عجله‌هایشان را برای برنامه‌سازی، دور تند ضبط کردن‌ها و... نمی‌بینند! ممکن است آن‌ها اخم کنند، اما از دوستی حرف می‌زنند. ممکن است بی‌حوصله باشند، ولی به صبر سفارش می‌کنند. ممکن است در دل‌های‌شان خداحافظی کنند، اما از سلام می‌گویند. در گزارش ذیل حرف‌های خواندنی آن‌ها را می‌خوانید.

باید با مخاطب زندگی کرد
سیاوش عقدایی، گوینده رادیو
تا الان گروه بزرگی کوشیده اند که وضعیت رادیو و مخاطبانش خوب باشد، اما برای صحبت درباره این وضعیت باید تعریفی از آن داشته باشیم، در زمانی ما این عبارت را این گونه معنی می‌کردیم که یک رادیو وجود داشت و یک تلویزیون با چند شبکه و خبری از فضا‌های مجازی و... نبود به همین دلیل بخشی از مخاطبان ناگزیر و بخش دیگری علاقه‌مند این رسانه را دنبال می‌کردند، اما در دهه گذشته تعریف این عبارت تغییر کرده و این که مخاطب رادیو کیست، محل ابهام است. مثلا برخی‌ها از فضای مجازی رادیو را دنبال می‌کنند و خود را مخاطب این رسانه نمی‌دانند، در چنین شرایطی تا حدی ما شاهد از دست دادن مخاطبان در رادیو بودیم البته این به معنای سهل‌انگاری یا کم کاری در این رسانه نیست و با روندی که در پیش گرفته می‌توان پیش‌بینی کرد که این رسانه در سال‌های آتی جایگاه خودش را دوباره آن طور که باید پیدا می‌کند.

اما این که برای جلب مخاطب بیشتر چه باید کرد؟ سوالی است که باید گفت تا این زمان ما اغلب رویه سنتی برنامه سازی داریم که من اسمش را از رادیو به مخاطب می‌گذارم چرا که ما در اتاق فکر و سازمانی به نتیجه می‌رسیم که لازم است برنامه‌ای با موضوعی ساخته شود، اما این که در ذهن مخاطب درباره این موضوع چه می‌گذرد چندان برای ما محل توجه نیست و هنوز هم این روند در فضا‌های مختلف حتی در جراید هم وجود دارد.

در این بین اگر ما بتوانیم از این وضعیت به سمت ذهنیت مخاطب پیش برویم، شک نداشته باشید که می‌توانیم در کوتاه مدت جهش قابل توجهی را در این زمینه شاهد باشیم، البته که برای این اتفاق تغییر تفکر و مجاب کردن خیل عظیم برنامه سازان کار دشواری است و در میان مخاطب زندگی کردن و از ذهنیت او برداشت کردن مسئله‌ای است که باید در ذهن این گروه
جا بیفتد

اولین بار در رادیو شعر خواندم
بهروز رضوی یکی دیگر از صدا‌های ماندگار رادیوست که از سال ۱۳۴۷ وارد عرصه گویندگی شد.
او صاحب یکی از صدا‌های خاصی است که به همین دلیل اغلب فعالیتش در حوزه فرهنگ بوده و همچنین در خوانش کتاب نیز تجربیات بسیاری دارد. رضوی در کنار اجرا و گویندگی در ترانه سرایی نیز دستی بر آتش دارد. جام‌جم با وی گفت و گویی درباره سال‌ها فعالیتش در رادیو داشته که در ادامه می‌خوانید:

چند سال داشتید که وارد رادیو شدید و خاطرتان هست نخستین برنامه‌ای که گویندگی کردید، کدام برنامه بود؟
من در دهه ۴۰ وارد رادیو شدم. اردوی تربیتی رامسر بودیم که آقای شاهرخ نادری برای تهیه برنامه به آنجا آمد و به دلیل این‌که شرایط جوی برای ضبط صدا مساعد نبود، از من خواست برای ضبط برنامه به رادیو بروم و برای نخستین بار در یک برنامه رادیویی یک شعر خواندم. این قصه ورودم به رادیو بود. اما چند سال بعد به صورت حرفه‌ای با گروه ادب امروز به سرپرستی نادر نادرپور شروع به فعالیت کردم.

خاطرات ماندگار در رسانه‌ای که گرمایش را حفظ کرده است / رادیویی ها را چقدر می شناسیم؟

رادیوی آن موقع چقدر با فضای امروز رادیو و جوان‌ها متفاوت است؟
در آن دوران گویندگی برای من شغل بسیار محترمانه‌ای بود. شاید بهتر است بگویم بیشتر برای ما مشغله ذهنی بود تا شغل. امروزه بچه‌ها به این حرفه به عنوان یک شغل و منبع درآمد نگاه می‌کنند. تفاوتش در همین نکته است که نگاه من و هم نسل‌هایم به این حرفه با جوان‌های امروز کاملا متفاوت بود. البته ممکن است برخی جوان‌ها با علاقه وارد این عرصه شوند، اما با دوران ما کاملا تفاوت دارد.

الان چه می‌کنید؟
برنامه «کتاب شب» را دارم که از رادیو تهران پخش می‌شود. برنامه «شنیدنی‌های تاریخ» را دارم که از رادیو فرهنگ پخش می‌شود. همچنین گوینده برنامه «روزنه» رادیو فرهنگ هستم.

تا لب گور هم کار می‌کنم!
فریبرز گلبن یکی از تهیه‌کنندگان و پیشکسوتان رادیوست که از سال ۱۳۵۰ فعالیتش را با برنامه‌های بامدادی آغاز کرد و همزمان با تاسیس رادیو جوان برنامه‌های بسیاری از جمله برنامه‌های عصرانه، آدینه و هفت شنبه و... را برای این شبکه تهیه کرده که اغلب جزو برنامه‌های پرمخاطب رادیو محسوب می‌شوند.

از حال و هوای این روز‌های رادیو به نسبت سال‌هایی که شما جوان بودید و فعالیت می‌کردید بگویید.
الان به دلیل این‌که جوان‌ها خیلی علاقه‌مند شده اند، رادیو بیشتر طرفدار پیدا کرده و جوان‌های بسیاری علاقه‌مند به همکاری با رادیو هستند. از طرفی خود رسانه هم می‌داند چه سیاست‌هایی را در برنامه سازی مدنظر داشته باشد تا بتواند مخاطبان را جذب کند. در گذشته ما یکی دو شبکه رادیویی بیشتر نداشتیم، اما در حال حاضر تعداد شبکه‌ها بیشتر شده که هر کدام وظیفه خاص خودشان را دارند و مخاطب هم به نسبت گذشته بیشتر شده است.

با توجه به گستردگی رسانه‌ها به نظر شما رادیو هنوز جایگاه گذشته را بین مخاطبانش دارد؟
به هر حال رادیو متعلق به ما نبوده و سال‌های بسیار دوری وارد ایران شده. به همین دلیل باید به سابقه رسانه رادیو در تمام دنیا رجوع کنیم. الان در تمام دنیا رادیو چه در بین رسانه‌های مجازی و واقعی حرف اول را می‌زند. چون خیلی راحت و قابل دسترس در هر شرایطی است. همچنین رادیو توانسته هم سطح شنونده‌هایش رشد کند؛ بنابراین تا به امروز هم توانسته جایگاه خودش را بین مخاطبانش حفظ کند.

شما سال‌هاست که برنامه‌های پرمخاطب و جوان پسندی را در رادیو تهیه کرده اید. این در حالی است که سن و سالی دارید، اما خوب با دغدغه جوانان آشنا هستید.

شاید مهمترین دلیلش این باشد که من مدام خودم را به روز می‌کنم و هر روز با اتفاقات روز در ارتباط هستم تا از نسل جوان عقب نمانم. با جوان‌ها در ارتباط هستم و سعی می‌کنم شناخت کاملی از خواسته‌هایشان داشته باشم تا بتوانم از این تجربیات در برنامه‌هایی که می‌سازم، استفاده کنم.

شناختی که از جوان‌ها و علایق شان دارید از کجا نشات می‌گیرد؟
به هر حال من هم روزی جوان بودم و با خواسته‌های این نسل بیگانه نیستم. گرچه خیلی چیز‌ها به نسبت زمانی که من جوان بودم تغییر کرده. با این حال سعی می‌کنم به‌روز باشم تا بتوانم روی برنامه‌ها این تاثیر را بگذارم و مخاطب جوان شنونده برنامه‌هایم باشد.

فکر می‌کنم در حال حاضر برنامه‌ای را روی آنتن ندارید. این طور نیست؟

در حال حاضر برنامه خاصی را به دلیل کرونا ندارم. اما روی برنامه «اینجا شب نیست» رادیو جوان، نظارت و به نوعی مشاوره دارم.
پس با این حساب خودتان را بازنشست کرده اید.
به هیچ وجه. من تا لب گور هم کار خواهم کرد (می خندد).

هنوز هم به کارم عشق می‌ورزم
صدای مسعود اسکویی با ورزش گره خورده. گوینده و گزارشگری که ابتدا در دهه ۴۰ در تلویزیون فعالیتش را آغاز کرد و سپس در دهه ۶۰ وارد رادیو شد و با رادیو تهران و رادیو جوان همکاری کرد و پس از تاسیس رادیو ورزش پای ثابت این شبکه شد. هنوز هم اسکویی یکی از گزارشگران و گویندگان بی رقیب ورزشی است که همچنان طرفداران بسیاری دارد.

شما صاحب یکی از صدا‌های ماندگار در زمینه برنامه‌های ورزشی هستید. اما هنوز هم صدای جوان و پرانرژی دارید. راز این ماندگاری در چیست؟

کار گویندگی یا هر کار دیگری نیاز به عشق و علاقه خاصی دارد؛ بنابراین اگر کسی به خاطر پول وارد این حرفه شود، از همین ابتدا بداند که در این کار پولی وجود ندارد. اما اگر به کارش عشق و علاقه داشته باشد، حتما موفق خواهد شد. به شرطی که بتواند در یک رشته کاری تلاش و تمرکز و فعالیت کند. اما اگر بخواهد از این شاخه به آن شاخه بپرد و به عنوان مثال یک روز ورزشی بگوید و روز دیگر اقتصادی نمی‌تواند به موفقیت دست پیدا کند.

خاطرات ماندگار در رسانه‌ای که گرمایش را حفظ کرده است / رادیویی ها را چقدر می شناسیم؟

شما هم از جمله افرادی بودید که در یک زمینه فعالیت کردید، چرا تغییر حوزه ندادید؟
بله من از همان ابتدا کار ورزش را در پیش گرفتم و مطالعاتم در همین زمینه بود. زمانی هم که قرار بود گزارش کنم، در آن حوزه ورزشی مطالعه می‌کردم. یا این‌که از افرادی که از من پیشکسوت‌تر بودند و یا مربی‌ها و داور‌ها کمک می‌گرفتم و اصطلاحات آن رشته ورزشی را سوال می‌کردم. همانطور که می‌دانید من نخستین گزارشگر تنیس، اتومبیلرانی، اسکی، والیبال و سوارکاری در ایران هستم. هر کدام از این ورزش‌ها نیز اصطلاحات و قوانین خودش را دارد و به همین دلیل نیاز به مطالعه پیش از گزارش احساس می‌شود.

شما یکی از گویندگانی هستید که تا به حال آگهی کار نکرده‌اید. این طور نیست؟
بله غیر از آگهی‌های ورزشی مثل جشنواره‌ها که آن هم مربوط به هیچ کالای ورزشی نیست، من هیچ آگهی کار نکردم. با وجود این‌که پیشنهاد داشتم و درآمد خوبی هم داشت، اما نپذیرفتم و شخصیت کاری ام را حفظ کردم. به همین دلیل وقتی صدای من شنیده می‌شود، در ذهن مخاطب برنامه‌ها و گزارش‌های ورزشی شکل می‌گیرد.

به نظر شما جوان‌هایی که وارد این عرصه می‌شوند، همان عشق و علاقه و نگاه جدی که شما به کار داشتید را دارند؟
به هیچ وجه. من به جرات می‌توانم بگویم که این عشق و علاقه وجود ندارد. در آغاز کار همزمان با کار برای ما در تلویزیون سه سال کلاس ادبیات فارسی، گزارشگری، زبان فرانسه و ... گذاشتند و بعد هر کدام از ما را به فراخود کارمان به یکی از کشور‌ها فرستادند. من را هم به آلمان فرستادند و یک سال دوره تهیه کنندگی برنامه‌های ورزشی در آلمان گذراندم. اما متاسفانه در طول این سال‌ها نمی‌توانید کسی را پیدا کنید که از این دوره‌ها گذرانده باشد. من با این همه سال فعالیت هنوز هم ابایی ندارم از این‌که اگر چیزی را نمی‌دانم از کوچکتر از خودم و کم تجربه‌تر از خودم سوال کنم. نکته دیگر این‌که همواره به جوان‌ها می‌گویم که متن را یک بار برای خودتان بخوانید.

خاطره‌ای از آن روز‌های رادیو دارید؟
بله، چون من در تلویزیون فعالیت می‌کردم و بعد وارد رادیو شدم، اولین برنامه‌ای که کار کردم «صدای ورزش» بود که به اتفاق مهران دوستی کار کردم و قسمت ورزشی را من اجرا کردم و آن روز‌ها شوق و شعف بسیاری داشتم. البته هنوز هم به کارم عشق می‌ورزم و با وجود این‌که توان و انرژی گذشته را ندارم، اما هنوز هم کارم را دوست دارم.

از فوت شوک کننده مهرپرور تا پیام رهبری
مهرپرور همراه دوست قدیمی اش منوچهر آذری به عنوان زوج کمدین رادیو و تلویزیون در میان مخاطبان شهرت داشتند بودند، زیرا برنامه‌های متعددی را کنار هم اجرا کرده بودند و اتفاقاً جزو شخصیت‌های دوست داشتنی و مردمی بودند.

این هنرمند فعالیتش را در رادیو از سال ۱۳۵۲ شروع کرده بود و یکی از کارگردانان و گویندگان برنامه رادیویی طنز صبح‌جمعه با شما بود. او شخصیت‌های «فسقلی»، «داود کلک» (پسر آمیزعبدالطمع) … را در این برنامه رادیویی صحبت می‌کرد که شنوندگان رادیو عاشق این شخصیت‌ها بودند. اما این شخصیت مهربان رادیویی ۱۴ شهریور سال ۷۳ به علت سکته مغزی و پس از پنج روز بیهوشی در بیمارستان مهر درگذشت و فوت او برای رادیو شوک بزرگی بود.

نکته قابل تامل پیام رهبری بعد از فوت این هنرمند بود که ایشان در بخشی از متن پیامشان فرمودند: فقط کسی که با مردم و دلبسته به هدف‌ها و دلبستگی‌های آن‌ها باشد، هنرمند مردمی است؛ و مرحوم مهرپرور این را درباره خود ثابت کرده بود.

از برنامه پنج ساله عقب نیستیم
دکتر حمید شاه آبادی، معاون صدا پیشتر گفته بود در هشتاد و سومین سال تاسیس رادیو، این رسانه در جایگاه ویژه‌ای خواهد ایستاد. او در حاشیه نشست خبری سالروز تاسیس رادیو که روز گذشته برگزار شد درباره اقداماتی که تا کنون در این مورد انجام شده است، به خبرنگار جام‌جم توضیح داد: در بخش بین‌المللی تلاش کردیم جشنواره بین‌المللی در تراز جهانی برگزار کنیم و تعریف کردیم جشنواره بین‌المللی، جشنواره‌ای است که مخاطبان خودشان در آن ثبت نام می‌کنند.

علاوه‌بر این کاری که امسال انجام دادیم تشکیل شورای بین‌الملل بود که جلسات این، شورا ادامه دارد و این طرح را می‌نویسد که ما باید در هشتاد و سومین سال به چه نقطه‌ای برسیم. از حیث برنامه پنج ساله و طرح تحول، یک اقدام بسیار جالب و جامع انجام گرفته و طرح جامع تحول و نقشه برنامه پنج ساله ما که از سال ۹۷ آغاز می‌شود و تا ابتدای سال ۱۴۰۲ انجام می‌گیرد، نوشته شده است. می‌شود گفت در حال پیمودن گام‌ها هستیم و از برنامه پنج‌ساله خود عقب نمانده‌ایم. این هم به این خاطر است که طرح تحول را نوشتیم و گام به‌گام ماموریت‌های این حوزه را داریم پیش می‌بریم.

رادیو کرونا!
با توجه به ادامه‌دار شدن حیات ویروس کرونا در کشور، شاه‌آبادی درباره این‌که آیا تاسیس رادیو کرونا به‌عنوان یک رادیوی فصلی در دستور کار قرار دارد یا خیر، بیان کرد: شبکه رادیویی سلامت، رئیس ستاد کرونای معاونت صدا شد و متولی این امر است. به دلیل وجود این رادیو و اقداماتی که در این زمینه انجام می‌دهد از تاسیس رادیو مستقلی به اسم رادیو کرونا خودداری کردیم. این رادیو هم انصافا به شکل جامع پای کار بود و به صحنه آمد.


از ۱۵ سالگی پشت میکروفن نشستم
«سلام کوچولو» از آن برنامه‌های معروف دنیای صداست که حتما اسمش به گوشتان خورده است، برنامه‌ای که به واسطه صدای دوست داشتنی گوینده آن برای خودش اسم و رسمی دارد و هنوز که هنوز است خیلی‌ها حتی با شنیدن عنوانش به روز‌های نه‌چندان دور گذشته، برمی گردند. پخش این برنامه که بیشتر از ۴۰ سال بدون وقفه از رادیو ایران ادامه داشت، مرهون عذرا وکیلی است که تهیه و اجرای آن را به عهده دارد. گوینده پیشکسوتی که که به واسطه سال‌ها همراهی اش با بچه‌ها، صدایش در بخشی از ذهن و قلب خیلی‌ها از دیروز تا امروز ثبت شده است و تقریبا قدیمی‌ترین گوینده حال حاضر رادیو است.

اولین روزی که وارد ساختمان رادیو شدید را به یاد دارید؟ از شور و شوق آن روز یا از نگرانی‌هایتان بگویید.
بله، اولین بار نوجوان بودم و حدود ۱۵ سال داشتم، قرار بود بعد از آموزش‌هایی که از قبل به ما داده بودند، برنامه‌ای را برای جوانان راه بیندازیم. این برای اولین بار بود که میخواستم پشت میکروفون قرار بگیرم، برای این موضوع هم در همان کلاس‌ها گفته بودند که وقتی وارد استودیو می‌شوی چه چیز‌هایی را باید لحاظ کنی یا فکر کن این مکان مقدسی است و باید حواست به گفتار و رفتارت باشد چرا که تو فقط بایکی دو نفر صحبت نمی‌کنی و چندین هزار نفر صدای تو را می‌شنوند و...؛ همه این‌ها باعث شدند متنی که جلویم گذاشتند را با ترس و لرز اجرا کنم، با این حال خیلی خوش‌شان آمد و در ادامه مجری آن برنامه شدم.
در تمام این سال‌ها، بچه‌ها بخش جدانشدنی کار شما بودند و حتما لحظه‌های پراتفاقی با آن‌ها داشتید.

بله واقعا، بعد از این ماجرا‌ها و ورودم به رادیو از آن جایی که بیشتر با بچه‌ها کار می‌کردم؛ هر روزش برایم خاطره بود، البته این را هم بگویم که تازه الان وقتی به آن‌ها فکر می‌کنم، می‌خندم.

چرا تازه الان؟
راستش آن موقع‌ها گاهی عصبانی می‌شدم، چون باید در فرصتی که داشتیم برنامه را به بهترین شکل ضبط و جمع می‌کردیم، اما الان وقتی یادم می‌آید که فلان بچه سرضبط چه کرده بود، خنده ام می‌گیرد؛ اتفاق‌های حتی کوچکی که در آن مقطع بعضی وقت‌ها اذیت کننده بود، اما این روز‌ها برایم خاطره و مایه خنده شده اند. به خصوص وقتی می‌بینم که نوه‌هایم گاهی همان کار‌ها انجام می‌دهند مثل وقت‌هایی که با آن‌ها جدی صحبت می‌کنم و یکدفعه یکیشان حرف کاملا بی ربطی می‌زند؛ آن وقت است که از خودم می‌پرسم چرا آن سال‌ها گه‌گداری عصبی می‌شدم، اما بازهم می‌بینیم که تا حدی حق داشتم، چون زمان محدودی برای استفاده از استودیو داشتیم و در این جمع کودکانه مدیریت برنامه چندان راحت نبود. با همه این‌ها باگذشت نزدیک ۵۰ سال باید بگویم که تک تک آن روز‌ها برایم پراز خاطره و عشق است.

مدتی است که در رادیو هم کم پیدا شده اید. چرا دیگر خبری از سلام کوچولو نیست؟
بله حدود ۸ ماه است که کار کودک را کنار گذاشتم، چون بعد از طرح‌هایی که از یکسال پیش ریختم، زمان برنامه تغییر پیدا کرد و در نهایت گفتند که یک بخش نزدیک به ۱۵ دقیقه‌ای را در ۵ دقیقه و کمتر بگنجانم، این جا بود که باز برنامه ریزی را تغییر دادم تا این کار را انجام دهم، اما در آخر دیدم همان ۵ دقیقه هم هربار در یک زمان پخش می‌شود، به همین دلیل گفتم ثمره‌ای که باید را ندارد، این شد که خداحافظی کردم و آن موقع هم یادآوری کردم، واقعیت این است که کودک در رادیو ایران در حال مردن است.

البته شاید یکی از دلایلش این باشد که بچه‌ها امروز کمتر سمت رادیو می‌روند، یا بهتر است بپرسم، شما فکر می‌کنید اگر بازهم برنامه ریزی درست و کاملی اتفاق بیفتد؛ امکانش هست که این گروه دوباره سراغ رادیو بیایند؟
برنامه‌ای که ما داشتیم به شکلی نبود که بچه را فراری دهیم، ما کاری را ارائه می‌کردیم که بزرگتر آن خانواده را هم جذب کنیم و اینگونه او کودکش را با ما همراه می‌کرد. در این ۴۵ سال هم به دست آوردن مخاطب برایم خیلی سخت بود، اما می‌دیدم بچه‌ای که سه ساله بود و الان مادر شده، همچنان شنونده برنامه ماست و این برایم اهمیت داشت که وقتی در جایی صحبت می‌کنم خیلی از بچه‌های دیروز صدایم را می‌شناسند و تا امروز با آن همراه شده اند.

صدایی که انگار ترجیح دادید تا جای تصویرتان را پر کند؟
بله، من هیچ وقت نمی‌خواستم چهره ام مشخص شود و خیلی وقت‌ها حتی در مصاحبه‌های تصویری شرکت نمی‌کنم، چون همین صداست که هنوز بعد از ۵۰ سال برای عده‌ای آشناست.

این خداحافظی که همیشگی نیست؟
چندان همیشگی نمی‌توان گفت، مثلا محرم سال گذشته از سوی ایران صدا برای ارائه کتابی با عنوان «اربعین» در ۴۰ داستان دعوت شدم، اتفاقی که مورد استقبال هم قرار گرفت، اما فعلا کار و طرحی که باب طبعم باشد، نیست. البته دلیل مهم‌تر از این‌ها و روز‌های کرونایی این است که بالاخره من دیگر ۷۰ سالم شده است و شاید کم کم باید کنار بکشم.

خاطرات ماندگار در رسانه‌ای که گرمایش را حفظ کرده است / رادیویی ها را چقدر می شناسیم؟

خاطراتی از جنس صدا

خاطره‌انگیز‌های رادیو کم نیستند، برنامه‌هایی که در حافظه شنیداری مخاطبان قدیمی این رسانه ثبت شده‌اند و به گفته بسیاری حتی یادآوری اسامی آنها، شنیدن موسیقی یا صدای گوینده هایشان برای مردم تصاویری را به‌خاطر می‌آورد که متناسب با آن در ذهن‌شان ساخته و پرداخته‌اند. نام بعضی از این برنامه‌ها که در دهه‌های گوناگون جزو برنامه‌های شاخص بودند و برخی همچنان هستند را آورده‌ایم:
قصه ظهر جمعه / آغاز سال ۱۳۱۹
برنامه گل‌ها / سال ۳۵ تا ۵۷
تقویم تاریخ / سال ۴۶ تا‌کنون
صبح جمعه با شما / آغاز از دهه ۵۰
راه شب / سال ۵۳ تاکنون
شب بخیر کوچولو / پایان دهه ۶۰ تا‌کنون
کافه رادیو / دهه ۷۰ تا‌کنون
گلبانگ / سال ۷۸ تا‌کنون

صدا‌هایی که دیگر نیستند
تعداد هنرمندان محبوب و دوست داشتنی رادیو که امروز کنار ما نیستند، کم نیست. به چند نفر از معروف‌ترین‌هایشان پرداختیم:

منوچهر نوذری- تولد: ۱۰ اردیبهشت ۱۳۱۵، فوت: ۱۶ آذر ۱۳۸۴
این هنرمند از نخستین گویندگان تاریخ دوبله در ایران بود. او فعالیتش را در رادیو از سال ۱۳۳۵ شروع کرد و در همه این سال‌ها در کنار رادیو در تلویزیون هم حضور داشت. او مهربان و خوش قلب بود و در کلامش گزندگی شیرینی وجود داشت که همین ویژگی، شخصیت او را میان مردم خاص کرده بود. یکی از شخصیت‌های با نمک او در برنامه صبح جمعه با شما، آقای ملون بود که عاشقان رادیو این شخصیت را خیلی دوست داشتند.

مهران دوستی- تولد: ۳ بهمن ۱۳۳۵، فوت: ۲ خرداد ۱۳۹۴
اولین بار برنامه‌ای در رادیو گیلان اجرا کرد، اما چند سال بعد (سال ۱۳۶۱) به تهران آمد تا در رادیو سراسری گویندگی کند. اولین کارش برنامه فرهنگی ادبی «بانگ جرس» بود، اما به خاطر صدای پرشور و حماسی‌اش به رادیو جبهه پیوست تا خبر‌ها و برنامه‌هایی از جبهه‌های جنگ را گویندگی کند. پس از آن تا پایان زندگی یکی از محبوب‌ترین گویندگان رادیو بود. یکی از ماندگارترین آثارش مقتل‌خوانی امام حسین (ع) بود که اجرای متفاوتی از متنی بسیار خوانده شده به دست داد.

صادق عبداللهی- تولد: ۲۷ دی ۱۳۲۷، فوت: ۲۴ مهر ۱۳۹۷
زنده یاد عبداللهی برنامه‌های زیادی در رادیو نوشته و با قلم او شنیدنی شده است. یکی از حسن‌های این نویسنده کهنه کار این بود که همیشه برای نوشتن هیجان داشت و هرگز این هیجان در او فروکش نکرده بود. از سوی دیگر او اعتقاد داشت، چون شغلش هنری است، بنابراین نویسنده باید برای نوشتن سرش داغ باشد! و این که نگاه دقیقی نسبت به جامعه داشته باشد. او سال‌ها برای برنامه صبح جمعه با شما و جمعه ایرانی قلم زد.

حمید عاملی - تولد: ۲۱ اردیبهشت ۱۳۲۰، فوت:۱۶ دی ۱۳۸۶
این هنرمند از سال ۱۳۳۷ فعالیتش را در رادیو با گویندگی برنامه کار و کارگر شروع کرد و سال ۱۳۵۰ گوینده برنامه‌های رادیویی راه شب شد. این گوینده مهربان و دوست داشتنی، داستان‌های زیادی را در رادیو روایت کرد. ویژگی این هنرمند، صدای شیرینش بود که بسیار زیبا قصه‌ها را تعریف می‌کرد. او قصه گوی برنامه قصه ظهر جمعه هم بود و بسیاری از شنوندگان او را به واسطه قصه‌های این برنامه می‌شناسند. او در آخرین سال‌های کاری خود گوینده برنامه یک شب از هزار و یک شب رادیو و قصه‌های یک روز تعطیل بود.
رضا عبدی- تولد: ۹ آبان ۱۳۱۰، فوت: ۲۳ آبان ۱۳۹۸
صدایش را در قالب شخصیت نمایشی «آمیز عبدالطمع» و «عبدل بیزنس» می‌شناسیم که آخر هفته با برنامه‌های «صبح جمعه با شما» و سپس «جمعه ایرانی» همراه مخاطبان بود. البته او کارش را با اجرای شخصیتی به اسم «آمیرزا اکتور رادیو» آغاز کرد؛ سال‌ها در تئاتر فعالیت داشت و در سینما تا انقلاب هم در بیش از ۲۰ فیلم به ایفای نقش پرداخت. سال ۹۳ بود که عبدی خودش سوژه فیلم شد و زندگی‌اش در قالب مستند «دیدار با رضا عبدی» به نمایش درآمد.

منبع: جام جم

انتهای پیام/

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.