به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، سریالهای رمضانی تلویزیون چه خوب و چه بد، امیدوارکننده و ناامیدکننده در حال پیشرویاند، اما رقابتِ اصلی میان دو مجموعه تلویزیونی است؛ "زیرخاکی" شبکه یک و "بچه مهندس" شبکه دو. سریال جلیل سامان از همان روزهای نخست توانست توجه مخاطب را جلب کند و "بچه مهندس" علی غفاری بعد از چند روز روایت قبل و جاافتادن، واردِ کارزار رقابت رمضانی شد. مخاطب این شبها، بیشتر "بچهمهندس" و سریال رمضانی شبکه یک را جدی میگیرد.
البته نیمنگاه ویژهای هم به سریالهای نوستالژی که آیفیلم پخش میکند هم دارد. ناگفته نماند "بچهمهندس" قدری شناختهشدهتر و امتحانپسدادهتر از بقیه سریالهای رمضانی است، چرا که فصل اول خود را در ایام رمضان روی آنتن برد و در آن سال هم توانست جایگاه قابل قبولی برای خودش دست و پا کند، اما فصل دوم و برخی از حواشی نگذاشت "بچهمهندس" مخاطبپسند شود. به اعتقاد بسیاری از منتقدین، دوران کودکی و حالا جوانی شخصیت اصلی داستان (جواد جوادی) بهتر با جامعه ارتباط برقرار کرده است. وقتی در رمضان ۹۹ آقای مهندس ۲۵ ساله میشود و گروه سازنده در درامی به نخبگان ادای دین میکنند.
این سریال ادامه قصه زندگی جواد جوادی است. در فصل اول، دوران خردسالی وی و در فصل دوم، دوران نوجوانیاش روایت شد. اما در فصل سوم، دوره جوانی جوادی و زندگی دانشجویی او به تصویر کشیده شده است. در این فصل، جوادی و دو دوست صمیمی اش قصد شرکت در مسابقه پرواز پهپاد را دارند و در این مسیر با مشکلات و توطئههایی مواجه میشوند. برخلاف دو فصل قبل که "بچهمهندس" در خدمت ملودرام بود در سومین فصل به سمت اکشن و فضایی تقابلی رفته است.
در قسمتهای اولیه فصل سوم "بچه مهندس" شاهد درگیری ناخواسته جوادی و گروه دوستانش با نیروهای نظامی و امنیتی بودیم. چون پهپاد ساخت آنها وارد محدوده ممنوعه شده بود. این سریال در ادامه وارد فاز دانشگاهی شد و فضای نخبگانی را به تصویر میکشد. ماجرا از جایی شدت و جذابیت بیشتری پیدا میکند که بین دو گروه دانشجویان در مسابقه پرواز هواپیمای بدون سرنشین رقابتی شکل میگیرد که بعد مشخص میشود، هواپیمای یکی از گروهها هک و به عمد ساقط شده است.
برای استاد این دانشجوها چالشهایی پیش میآید و با ورود یک تیم تروریستی و خرابکاری به کشور، مسائلی را بهوجود میآورد. داستانهای فصل سوم "بچهمهندس" جوادی و دوستانش را وارد شرکتی میکند که در آنجا با مفاسد و مسائل تازهای روبرو میشوند. علاوه بر تعلیقهای بجا و ایجاد داستانِ معمایی تو در توی چند وجهی، کمتر زمان هدر میرود و هر لحظه شاهد یک حادثه، تقابل یا گره و معمای جدیدیم.
علاوه بر توجه "بچهمهندس" به مسائل خانوادگی و اجتماعی و ترسیم فضای دانشگاهی و نخبگانی به فضای تولید و بازنمایی مکانهای کارگری و مشکلات این قشر تأکید کرده است. در جریان سریال میبینیم که نویسنده و کارگردان هم به مهندسین، نخبگان و هم کارگران توجه ویژه کردهاند، چون بدون توجه و تقویت نیروی کار امکان توسعه و افزایش تولید وجود ندارد.
یکی از نقاط عطف سریال در همینجاست؛ القای روحیه خودباوری و پرورش استعدادهای داخلی. بارها در دیالوگهای مختلف میشنویم که به سراغ دستگاهها و مهندسین آن سوی مرزها برویم، اما "جوادی" و دوستانش نمونه بارز شخصیتهای داخلی نخبه و کاردانیاند که برخی اوقات ترجیح داده میشوند. این طعنه بجا و نمایش درست موضوع توجه به جهش تولید، جامعه را به سمت کاهش وابستگی خارجی سوق میدهد.
با این اوصاف، نسبت به رمضانی نبودن سریال، فضای نامأنوس امنیتی، جوان شدن به یک باره بازیگرِ نقش جوادی و انتخاب "روزبه حصاری"، روابط غیرمرسوم دانشجویان انتقادهایی وجود دارد. کاربران اجتماعی هم گمانهزنیهایی نسبت به آینده اتفاقات سریال دارند از ازدواج جوادی و مژگان گرفته تا ترور "بچه مهندس"!
در جریان گپ و گفت با حسن وارسته نویسنده سریال "بچهمهندس" درباره این ابهامات، حاشیهها و پرسشها به گفتگو نشستیم. نویسندهای که از فصل دوم به "بچه مهندس" پیوست و او را با سریالهایی مثل "پایتخت" (فصلهای ۲، ۳ و ۴)، "دودکش" و "چند میگیری گریه کنی" میشناسیم. وارسته درباره ادامه ماجراهای جوادی تأکید کرد که قصه جوانی جواد را بستهایم و پایان جوانیاش را خواهیم دید، اما باز هم بنا به درخواست مردم و سازمان صداوسیما میتوانیم در فصلهای بعدی جواد را حتی در سال ۱۴۰۰ هم ببینیم.
مشروح این گپ و گفت را بخوانید:
حسن وارسته نویسنده "بچهمهندس" به رمز موفقیت فصل اول این سریال تلویزیونی اشاره کرد و گفت: فصل اول "بچهمهندس" دسترنج سجاد ابوالحسنی است، قصه کودکان بیسرپرست که همیشه جذابیت دارد و همیشه جزو قصههای پرچالش و البته جذاب برای تبدیل به رمان سریال و فیلم سینمایی بوده است. مخاطب هم علاقهمند ترسیم دنیای کودکانه است؛ کاری به خوب بودن یا نبودن و بیننده داشتن و یا نداشتن این سریال ندارم، همیشه کودکان جادویی در جذب مخاطب دارند. حکایت نوزاد پسری که در یک شب بارانی توسط مادرش به یکی از مسئولین پرورشگاه سپرده میشود. هم کنداکتور رمضانی و هم قصه جذاب ابوالحسنی و کارگردانی با طمأنینه علی غفاری مزید بر علت شد تا فصل اول سریال دیده شود.
وی با اشاره به حضور سه کودک با استعداد و به قولی سوپراستار سریال، تأکید کرد: شاید نقطه عطف فصل اول سریال که بیشتر مورد توجه قرار گرفت حضور سه کودک با استعداد بود. یونا تدین، نیوشا علیپور و آریا نرج آبادی سه بازیگر اصلی این سریال بودند. در این بین "یونا تدین" به سوپراستاری تبدیل شد. فصل ابتدایی این سریال توسط سجاد ابوالحسنی به نگارش درآمد و در ادامه تولید در فصلهای دو و سه، من به عنوان سرپرست نویسندگان این سریال فعالیت خود را به همراه امیر شاداب آغاز کردم.
وارسته در پاسخ به این سؤال که چطور نویسنده "بچه مهندس" شد، تأکید کرد: وقتی به کار دعوت شدم که ۲۵۰ دقیقه تقریباً از "بچه مهندس" ۲ نوشته سجاد ابوالحسنی گذشته بود بنا به دلایلی از جمله پیش آمدن مشکلی برای سجاد ابوالحسنی و تزریق نگاهی تازه، نویسنده "بچه مهندس" شدم. من دیدگاه، سلیقه و زاویه نگاهی به اثر دراماتیک دارم و وقتی وارد دنیای نوجوانان میشوم باید به سراغ مقولههای روانشناسی بروم. تربیت خانواده و آموزش نوجوانان اصل و محور داستان قرار میگیرد. البته که یکی از مباحث آن عشق است که در جوامع اروپایی و آمریکایی متناسب با فرهنگ خودشان به این مقوله نگاه میکنند و در جامعه اسلامی شرایط خاص خودش را دارد.
وی اشاره کرد: بسیاری به من گفتند از کنار دوران عاشقی نوجوانی بگذرم که به این تم و قالب پرداخته نشده و این اقدام جسورانه است. البته در زندگی همه ما وجود دارد و وقتی صاحب فرزند میشویم یادمان میرود روزی ما هم این برهه حساس نوجوانی را گذراندهایم. در دوران نوجوانی قصه را به گونهای باید تعریف کنی که بحث بحران هویت، جستجو، ذهن کنجکاو و دغدغههای نوجوانانه باید در آن لحاظ شوند.
نویسنده سریال "بچهمهندس" درباره برخی از حواشی فصل دوم، توضیح داد: حاشیههایی سر مرگِ گلچهره (مادر واقعی جوادی- اندیشه فولادوند) و یکسری تراژدیهایی که در فصل دوم اتفاق افتاد بر ما وارد شد. وقتی شما قرار است قهرمانسازی کنید و جوانی را به عنوان الگوی جوان مقتدر و محکم معرفی کنید باید این آدم از بین آتش گذشته باشد. باید زجر و داغ را ببیند و زمین خورده باشد تا بتواند از جایش بلند شود. این فرمول من نیست این فرمول درام دنیا است. قهرمانان دنیا از دل آتش و مصائب بیرون میآیند، داغ و مصیبت میبینند و خودخواسته میشوند.
وی خاطرنشان کرد: وقتی مردم آن قسمت مرگِ "گلچهره" را دیدند بسیار آزردهشان کرد. اما بر اساس درام باید آن لحظه تزکیه نفس ایجاد کنیم تا قهرمان ساخته شود. تماشاگر در آن صورت باور میکند روزی قهرمانی جوادی را ببیند؛ چون گذشته پرمرارت و سختش را دیده است. در فصل دوم نه گلچهرهای در قصه سجاد ابوالحسنی داشتیم و نه وثوق دلدار و نه ژالهای. من دنبال قلاب قصه بودم که شاید وجود این شخصیتها نقطه عطف داستان "بچه مهندس" شد. من پیشنهاد دادم کاری کنیم جوادی با مادرش روبرو شود و البته با تردید! به همین خاطر ژاله (سیما تیرانداز) از زندان بیرون میآید و به جواد جوادی تلنگر میزند که به زندان برود و مادرش را ببیند. اما گلچهره بنا به مصلحتهایی به جواد نمیگوید من مادرت هستم! این جستجوی هویت برای نوجوان لازم است که با خودش بگوید من چه کسیام و از کجا آمدهام؟
وی خاطرنشان کرد: این سؤال را از آن مخالفین دارم که ما را متهم به کودک همسری کردند؛ چرا آن فیلمهای غربی که روابط خاصی از دختر و پسر نوجوان را نشان میدهند، اتفاقاً ۱۳ سالهها را به تصویر میکشند، چطور آنجا روشنفکر میشوند و در اینجا که روانکاوانه حرف میزنیم به آن اتهام کودک همسری وارد میکنند؟! طیفِ مخالف دیگر ما را به سندِ ۲۰۳۰ محکوم کردند، به دوران نوجوانی خودشان رجوع کردهاند که با تغییرات سن و رشد و نمو و ترشح هورمونها، شرایط جدیدی به وجود میآید. اینجا باید راهحلی پیشنهاد کنیم که نوجوانان به نحو درست و اصولی، کنترل شوند تا تبعات منفی اجتماعی به بار نیاورد. در "بچهمهندس"۲ به دنبال کنترل نوجوانان توسط بزرگترها بودیم که اتفاق افتاد.
نویسنده سریال "بچهمهندس" درباره رسیدن به مفهوم بالاتر عشق در فصل سوم، توضیح داد: عشقی که در فصل دوم ایجاد کردیم برای فصل سوم به آن نیاز داشتیم. زمانی که در ۱۸ سالگی موقع خداحافظی با مژگان، جواد موقع قول و قرار میگوید من میروم درس میخوانم و هدفگذاریاش برای همه تلاشها رسیدن به محبوبش است. قرار است در این فصل به مفهوم بالاتری از عشق برسیم؛ البته بیشتر توضیح نمیدهم تا قصهمان لو نرود.
وارسته به حدس و گمانهزنیهای سرنوشت "جوادی" پاسخ داد و گفت: اتفاق خوبی است که مردم کار را دنبال میکنند و درباره پایان و نتیجه داستانش گمانهزنی میکنند. ما هدفمان مانور بر نخبگان و دغدغههای جوانان کشور است؛ این سؤال را به وجود آوردهایم چرا از نخبههای ما در شرکتها، مراکز صنعتی و کارخانهها و ادارات استفاده نمیشود؟ این زد و بندهایی که باعث میشود نیروهای کاربلد وارد این مراکز و کارخانهها نشوند را در داستان فصل سوم میبینید. فرمول تعلیق و سؤال ایجاد کردن فرمول ساخت سریال است که تماشاگر را پای سریال نگه دارد و ما از این تکنیک استفاده کردهایم.
وی افزود: جوادی عاشق رفتن به آمریکا نیست و تنها دلیلش رسیدن به عشقش "مژگان" است؛ با هم قول و قرار گذاشتند و برای این رسیدن میجنگد. تا شرایط اقتصادی و یا موقعیت علمی خوبی به دست بیاورد. جواد جوادی را به چه صورت باید به عنوان فردی نخبه نشان میدادیم و در قسمت سوم با شائبه جاسوس بودن مواجه میشود. تماشاگر با خودش بگوید یعنی جوادی جاسوس شده؟! در قسمت بعدی جوانی را نشان میدهیم که به بلوغ علمی و نخبگی رسیده است. نمایش جوانانی ر دنبال میکنیم که خیلی جدیشان نمیگیرند و به این واسطه فرار مغزها اتفاق میافتد یا تلنگری میزنیم که این جوان با دانش و کاربلد برای اشتغال و شکوفایی استعدادشان کجا بروند. اگر آن استاد دلسوز دانشگاه (فرهاد قائمیان) به سراغشان نمیآمد شاید محکوم به آن فرجامی میشدند که اکثر نخبگان میشوند.
نویسنده سریال "بچه مهندس" در پاسخ به این سؤال که یکی از حدس و گمانها به ترور جوادی اشاره دارد آیا مخاطب باید منتظر چنین تراژدیای باشد، خاطرنشان کرد: مخاطبین باید منتظر بمانند تا داستان جلو برود و حتماً با شگفتیها، سؤالات و آموزههایی مواجه خواهند شد. این حدس و گمانها زمانی اتفاق میافتد که ما در ایجاد تعلیق موفق عمل کردهایم که مخاطب به سمت گمانهزنی میرود. البته در ادامه داستان مخاطب میبیند که ما نقد و هشداری هم به گروهی از نخبگان داریم که طرحهایشان را به کشورهای اروپایی میفرستند و مبالغ هنگفتی هم پیشنهاد میکنند مراقب باشند؛ درست است در آن سوی مرزها شما را برای آبادانی کشور و شهر خودشان میخواهند و "امایی" وجود دارد که این را در جریان سریال خواهید دید.
او درباره نقدهایی که به بزرگ شدن یک باره "جواد جوادی" اشاره کرد و افزود: بسیاری نقد کردند که به یک باره "روزبه حصاری" بازیگر نقش جوادی شد، چون حضور مانی رحمانی در جایگاه جوان ۲۵ ساله برای مخاطب باورپذیر نبود. الان میبینیم تماشاگر پذیرفته است. البته در همه جای جهان اتفاق میافتد یک باره تغییر بازیگر وجود دارد.
وارسته درباره خطای قهرمان در قصه، توضیح داد: خطای قهرمان را در فصل سوم خواهیم داشت که مخاطب را شگفتزده خواهد کرد. قهرمان گاهی خطایی میکند که باعث تغییر سرنوشتش میشود. همانطور که جوادی در مواجهه با مادرش در زندان اجازه نمیدهد گلچهره به او بگوید من مادرتم! آنقدر بد رفتار میکند که این وصال اتفاق نمیافتد. آن خطا را جوادی مرتکب شد چه بسا با مادرش ارتباط پیدا میکرد، سرنوشتش تغییر میکرد. جوادی تغییر میکرد و همان خطای قهرمان است که درام ایجاد میکند و تماشاگر این خرده خطاها را دنبال میکند.
وی در خصوص سریالهای قدیمی تلویزیون و توجه به مناسبتیسازی، گفت: صدق و صفا و توجه به عمق اتفاقات، در گذشته بیشتر بود. دو شبکه بیشتر وجود نداشت و آنقدر ذائقهها به سمت اینترنت و vod و فضای مجازی نرفته بود و مردم دیگر آن عمق قدیم را ندارند. الان ویترین برایشان مهم است و این درد را بازیگران دارند. تا زمانی که اکثرشان در پروژهاند و با نویسندگان خو گرفتهاند چاکرم و قربانت برومشان قطع نمیشود همین که پروژه تمام میشود برخیهایشان به گونهای پست میگذارند که انگار این شخصیت را خودشان خلق کردهاند. البته در این راستا از تهیهکننده و کارگردان تجلیل میکنند تا کار بعدیشان گارانتی شود. این اتفاق در مراسمهای تقدیر سریال هم بارها افتاده است که فلان مدیر شبکه، سازمان و یا مدیران فرهنگی کشور بازیگر خاصی را کنارشان مینشینند و او را در آغوش میگیرند. اما نویسندهای که دنیایی را خلق کرده و همان دنیای ساختگی تبدیل به این سریال شده در ردیفهای آخر مینشیند. وقتی عکاسان هم عکس میگیرند بیشتر بازیگران مورد توجهاند انگار یادشان رفته چه کسی خلق کرده است.
او در پایان درباره سریال جدید با محمدحسین لطیفی گفت: مذاکرات ابتدایی کردهایم تا سریال طنزی به نام "پله پله" را با امیرعباس پیام برای شبکه دو بنویسیم و ساخته شود. این سریال را نعمت چگینی تهیهکنندگی و محمدحسین لطیفی کارگردانی خواهد کرد.
علی غفاری کارگردانی و سعید سعدی تهیه کنندگی این سریال را به عهده دارند. دو فصل قبل این سریال در سال گذشته از شبکه دو سیما پخش شد. فصل اول این سریال در رمضان ۹۷ و فصل دو نیز در دی ماه ۹۷ روی آنتن رفت. پرویز پورحسینی، بهاره رهنما، اندیشه فولادوند، بهناز جعفری، افشین نخعی، سلمان فرخنده، سیاوش چراغیپور، فرزین محدث، سوگل طهماسبی، عباس جمشیدیفر، حمید شریفزاده از بازیگرانیاند که هم در فصل یک و هم در فصل دو حضور داشتند که در کنار آنها بازیگران دیگری هم به این کار پیوستند.
پیش از این سیما تیرانداز، علی اوسیوند، نسرین نکیسا، مهران نائل، صحرا اسداللهی، فرج الله گلسفیدی و سیامک اشعریون هم به این سریال اضافه شده بودند و مانی رحمانی نقش نوجوانی جواد و یونا تدین نقش کودکی جواد را بازی میکردند. همچنین فرهاد قائمیان، ثریا قاسمی، کامران تفتی و اتابک نادری و روزبه حصاری از بازیگران جدید فصل سوم این سریال تلویزیونیاند.
منبع: تسنیم
انتهای پیام/
بازیگران مخصوصا آقای حصاری عالی
کارگردانی عالی
خلاصه نگم براتون که بهتر از این سریال پیدا نمیشه ممنون از همه عوامل
و از نظر من مرضیه بهتر از مژگان چون که مرضیه بسیار مودب و با شخصیت و در حرف زدنش هم تیکه نمیندازه
این نظر من بود برای ازدواجش
من میگم جواد نه با مرضیه ازدواج میکنه نه با مژگان و به درسش ادامه می ده و ایران می مونه
و تشکر از اقای روزبه حصاری و نویسنده این سریال جذاب
دست. تمام عوامل این سریال درد نکنه
یه چیزی بگم نخندین. منخیلی ناراحت شدم و از عصبانیت گریه کردم و دیگه این سریال رو نگاه نمی کنم. من واقعا خیلی دوست داشتم جواد و مژگان عاشقانه به هم برسن. کاش مهتاب جامی بازم نقش مژگان رو بازی می کرد. کاش شخصیت مژگان رو یه دختر زیبا و خوب و درس خونده می کردن. کاش تلاش نمی کردن مرضیه رو بین اونا قرار بدن
من از شخصیتهایی مثل مرضیه متنفرم. اما کارگردان تلاش می کنه به زور اونو محبوب جلوه بده.
کاش این سریال یه سریال عاطفی و عاشقانه بود و توهم ترور و توطئه دشمن و نخبه کشی قاطی اون نمی کردن. خسرت به دل موندیم تو ایران یه سریال خوب ببینیم که ختم بخیر بشه و بزور نخوان یه ذختر مذهبی رو محبوب جلوه کنن و عشق چندین ساله یه پسر رو فدای محبوب سازی این دختر چندش کنن
خیلی از کارگردان و نویسنده سریال ناراحت شدم
۱=مژگان که صد در صد میاد ایران حدیث چهره پرداز بازیگرشه.
۲ = من میگم پدر مژگان با کارخانه وصال کار میکنه
شو دانلود کرد
من اقاى روزبه حصارى رو خيلى دوست دارم و حتى اهنگ ايشون رو هميشه گوش ميدم
وعروس یشان به هم خورد و نتوانستند با هم عروسی کنند
یعنی جواد به مژگان برسه خیلی معمایی و غیر قابل پیش بینیه؟
اما اصلا اسمی از بهاره رهنما نیست
افشین نخعی هم توی تیزر سیاه پوشیده
من احساس میکنم جوادی این فصل ازدواج نمیکنه
و قسمت آخر با ازدواج مسعود تابش و تینا وصال تموم میشه
احسان امانی و فرید قبادی و سینا ماهرم میگیرن
تیموش هم متحول میشه
جد،ا مسعود چرا اینقد ادا درمیاره
خستمون کردن
باید تا اخر ماجرا رو ببینین..همیشه باید نکات منفی بگین و هیچ توجهی به نکات مثبت سریال نمیکنین چرا که میخواد تلاش و نخبه بودن دانشجوهای مارو نشون بده ولی بعضیا درکشون واقعا پایینه...
مناصلا خوشمنمیاد که بره با مژگان ازدواج کنهچون اون اصلا لیاقت جواد رو نداره و اصلا بهش فکر نمیکنهو معلومنیست کجاست..
اصلا بخواد با همون دختر توفیقی ازدواج کنه هم خیلی بهش میاد..چونکه هم خود جواد و هم مرضیه دانشجوهای نابغه ای در این زمینه هستن و خیلی هم بهممیان..انگار باید ی اتفاقی بیوفته تا شما بگین ووووااااای چ فیلمهیجانی زیبایی
اینکه یه چیزی دوست دارین دلیل نمیشه دلایل عجیب براش بتراشیم!
سه تا دانشگاه هنوز دانشگاهشون تموم نشده میان توی یه شرکتی که از هر دستگاهی سر در میارن!
مکانیک خودرو هم بلدن!
اونی که میره دانشگاه وقتی درسش تموم شد تازه باید دست کم 5 سال تجربه کسب بکنه تا واقعا بش بهش گفت مهندس . تازه این نیس که از همه چی سر در بیاره.
برای ساخت این فیلما بد نیست با چهار تا متخصص هم مشورت کنن.
که میتونه این کارهارو انجام بده کوات کوبترش
از همه ی تورشته ی هوا فضا برتره
این سه تا بچه هم نابغه اند و هر کاری میتونن بکنن
اینکه چیز عجیبی نیست!
به جای قصه همیشه دنبال رسیدن نرسیدن باید بود؟ اگر انقد قصه پیش بینی شده پیش بره که دیگه ارزشی برای دنبال کردن نداره
بچه مهندس ازاولش خوب،دلی،صادقانه ودلسوزانه شروع شدوبه قول معروف خشت اول بنای این سریال رادرست گذاشتند. همه ی فصلهای بچه مهندس خوب وعالیست ولب بچه مهندس درفصل اول به نظربنده شاهکاراست به خثوص با بازی بسیارعالی یوناتدین ایشان ازهمه ی بازیگران درهرسه فصل بچه مهندس زیاتربازی کردند.وبعدازایشان خانم سانازسعیدی اگردرست گفته باشم نقش مامان صدیقه .من همراه مامان صدیقه برای جواد نگران میشدم ازشادی اش ذوق میکردم بابیماری اش مریض میشدم و...... وقتی که مامان صدیقه درآنبولانس جلوی چشم جوادجان دادباورکنید قلبم رعشه گرفت واین رعشه تمام بدنم راگرفت .ایرادی به بچه مهندس نیست اگرهم کسی ایرادی بگیرد
ازروی غرض است نه حقیقت چون هرسه فصل بچه مهندس درعین پرمخاطبی وداشتن داستان قوی متین هم بودوشاید باورنکنیدمن بابچه مهندس درفصل اول زندگی کردم طوری که
متناسب باحالتهای سریال حال من خوب یا بدمیشدواین چیزی نیست جزاول نیت پاک وبعدقلم توانای نویسندگان بچه مهندس
به امیدزندگی پربرکت وعاقبتی بسیارخیربرای این عزیزلن
هموطن کرمانی شما.زینب م
بعد هم اونایی تو این مملکت درس خوندن استعدادهاست دیده شد بعد رفتن و تشویق کنیم؟ باریکلا رفتین از مملکت...
ادامه داستان هم مشخصه که جواد میره جای اون پسره که قراره فلج بشه و روی محصولات ایرانی کمک دکتر کار میکنه و خارج هم نمیره. احتمالا با دختر دکتر هم ازدواج کنه. داستانش بسیار بسیار ساده و قابل پیش بینیه
ایشالا
خیلی خیلی قشنگه
دست مریزاد به نویسنده و کارگردان و بازیگران،
ما همچنان با داستان پیش میرویم و آن را باور داریم،
انشاالله همیشه موفق باشید،