به گزارش خبرنگار حوزه ادبیات گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان، کتاب «حواست هست» نگاهی متفاوت نسبت به اتفاقات و رخدادهای معمولی و روزمره در قالب داستان است.
روایت لحظههایی که هر روز تجربه اش کرده ای، هر روز آمده اند جلوی چشمت و به چشم تو نیامده اند. آشنا هستند، شبیه چهره آشنایی که ناغافل توی ازدحام جمعیت میبینی و میگویی «من تو را جایی دیده ام»؛ روایتی است از لمس کردن پیامهای اختصاصی که دریافت کننده اش مطمئن میشود سروقت به دستش رسیده، درست همان زمانی که باید بیاید. همه این حواس جمعیها در بستری جز روزمرگی اتفاق نمیافتد. خبری از برخورد شهاب سنگ و رانش زمین نیست. اگر قرار است سنگی بیفتد، همانی است که از درونت کنده میشود. زمین دلت که سفت باشد دیگر زیر پایت خالی نمیشود، همه زمین و زمان که برانندت تو سر جایت ایستاده ای. قصه، قصه همان لرزشها و نلرزیدنهاست.
در بخشی از متن کتاب میخوانیم:
فاطمه گردنش را سیخ نگه داشته بود و حواسش بود که گل نیفتد. دلم میخواست میان ذهنش، جایی میان ابر بالای سرش، قاطی رویایش بودم. آن وقت لابد میفهمیدم از خودش با گل میان موهایش چه تصوری دارد که آنطور چرخ میزند و ناز میکند. کاش گل را من آنجا کاشته بودم بجای زیبا. فاطمه که رفت از کنارم، کی رفتم دنبالش، بهانه میکردم که میرود توی دست و پا و یا مزاحم میشود برای فیلمبرداری شان. میان همه لبخند هایم و سلام احوال پرسی هایم و توضیح برای اینکه چرا دیر آمده ام، حواسم به فاطمه است به نگاه هایش که واقعا نمیدانستم کجا نشسته اند.
گفتنی است کتاب «حواست هست» نوشته زینب سنجارون در ۹۶ صفحه از سوی نشر شهید کاظمی راهی بازار کتاب شده است.
انتهای پیام/