به گزارش
گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، در تاریک و روشن یک صبحگاه خسته، هنرمند مجسمهساز، بعد از روزها و شبهای متوالی طرح زدن، قالبگرفتن، فرمدادن، چکشکاری، تراشیدن و پرداخت کردن، لحظهای ایستاده و از زوایای مختلف به اثرش نگاه کرده، پرداختهای نهایی را صورت داده و بعد پارچهای سفید روی مجسمهاش کشیدهاست تا خیلی زود در یکی از میدانها یا خیابانهای شهر رونمایی شود. سالها و گاهی قرنها بعد، در یک غروب تبدار یا نیمهشبی هراس آلود، جماعتی دردمند و عاصی، فریادکشان به همان مجسمه یورش برده و آن را به زیر کشیده یا مخدوشش میکنند.
از آن سحرگاه تا این غروب تبدار، یک اتفاق مهم رخ داده؛ اتفاقی که تاریخ را ساخته و مسیرش را شکل داده و آن چیزی نیست جز تغییر ارزشها. ارزشهای یک جامعه تعیین میکند زمانی سایه یادمان کریستف کلمب، جورج واشنگتن، چرچیل، نتانیاهو یا رضاخان بر سر شهر و مردم باشد و زمانی دیگر همین یادمانها سرنگون یا مخدوش شوند. ارزشهای یک جامعه، روزی مجسمه کسانی را به مثابه صاحبان قدرت و اعتبار بر اوج مینشاند و روزی دیگر به نشانه اعتراض و عصیان پایین میکشد. انگار مجسمهها همیشه نماد قدرت بودهاند و سرنگونی آنها مبارزهای نمادین با قدرت است. این سرنوشت مجسمههای زیادی در شهرهای مختلف جهان بوده و هیچ بعید نیست در آینده باز هم تکرار شود.
اعتراضات اخیر علیه نژادپرستی که از مرگ جورج فلوید، شهروند سیاهپوست آمریکا به تاریخ ۲۵ ماه مییعنی پنجم خرداد آغاز شده و به کشورهای دیگر هم تسری یافته، کلیدواژههایی دارد از جمله: جان سیاهان مهم است و بگذارید نفس بکشم. اما این اعتراضات میتواند یک کلیدواژه دیگر هم داشتهباشد؛ کلید واژهای در ارتباط با سرنگونی یا مخدوش شدن مجسمهها.
به نظر میرسد در این اعتراضات بیشتر از هر زمان دیگری، مجسمههایی در گوشه و کنار شهرهای دنیا به خاک افتاده یا مخدوش شدهاند. از شروع اعتراضات تا امروز که تقریبا سه هفته میشود، مجسمههای زیادی در ایالتهای مختلف آمریکا مورد حمله معترضان قرار گرفتهاند.
کاشف بیسر
این جهانگرد ایتالیایی احتمالا جنجالیترین شخصیت تاریخ آمریکاست؛ کسی که کاشف این قاره شناخته میشود و البته متهم است به نسلکشی بومیان آمریکا. در تقویم آمریکا روزی به نام کریستف کلمب نامگذاری شده و از او مجسمههای متعددی با اندازههای مختلف در ایالتهای مختلف آمریکا نصب شدهاست. اما فعالان هوادار حقوق بومیان آمریکا همواره به بزرگداشت کلمب اعتراض کردهاند، چرا که معتقدند سفر اکتشافی او به آمریکا، به استعمار و نسلکشی اجداد آنها منجر شد. در جریان اعتراضات اخیر، بسیاری از مجسمههای کلمب در ایالتهای مختلف به دست معترضان سرنگون یا مخدوش شدهاند. یکی از مجسمههای کلمب در ایالت ویرجینیا به آتش کشیدهشد، سر مجسمه دیگری از کلمب در میامی قطع شد، مجسمه ۳ متری کاشف آمریکا در مینهسوتا به زیر کشیدهشد و روی پایه یکی دیگر از مجسمههای او نوشتند: کلمب نماد نسلکشی بود.
تاجر محترم برده
ادوارد کولستون در قرن هفدهم میلادی بردهفروش بود و مجسمهاش در بریستول، سالها تماشاگر مردم شهر بود. چرا باید مجسمه یک تاجر برده در یک شهر نصب شود؟ گویا ادوارد کولستون بخشی از درآمدش را که حاصل تجارت بردهبود، صرف آبادانی شهر بریستول کردهبود و از این بابت اعتبار و احترامی برای خودش کسب کردهبود. حالا در جریان اعتراضات اخیر علیه نژادپرستی، مردم معترض بیطاقت شده و چندی پیش مجسمه را از روی سکویی که نصب شدهبود، پایین کشیدند و به رودخانه انداختند.
مجسمه موسس یک دانشگاه
سیسیل رودرز که سال ۱۸۵۳ در انگلستان متولد شدهبود، برای نجات از بیماری سل به آفریقا فرستادهشد که کاش نمیرفت! او موسس یک شرکت الماسسازی بود که امروز بیش از ۴۰ درصد سهم بازار الماس جهان را شامل میشود و همین طور موسس یک کشور به نام رودزیا که بعدها به دو کشور رودزیای شمالی و جنوبی تقسیم شد و ما امروز آنها را به نام زیمبابوه و زامبیا میشناسیم.
رودرز، بازرگان و سیاستمداری بود که در جنوب آفریقا فعالیت داشت و یکی ازمشهورترین حامیان سیاستهای استعمارگرانه انگلیس به حساب میآید. با این شرح حال کوتاه میتوان فهمید چرا روزگاری مجسمهاش ساختهشد؟ و چرا در اعتراضات اخیر معترضان تلاش کردند مجسمهاش را از مقابل کالج اوریل اکسفورد پایین بکشند؟ البته نکته قابل تامل این است که هنوز در آفریقای جنوبی یک دانشگاه به نام اوست، اما نه اینکه هیچ کس به این نامگذاری توجه نکردهباشد، بلکه برعکس؛ جنبش مجسمه «رودرز باید سقوط کند» از آفریقای جنوبی آغاز شده و شکست خوردهبود، اما با موج جدید اعتراضات ضدنژادپرستی در جهان بار دیگر احیا شدهاست.
رد ننگین چرچیل
جنبش زندگی سیاهان مهم است و نمیتوانم نفس بکشم در آمریکا و انگلستان به عدالتخواهی برای سیاهپوستان محدود نشده و معترضان خواهان برابری تمام نژادها هستند. به همین دلیل هم مجسمه وینستون چرچیل در مرکز لندن از آسیب معترضان در امان نماندهاست. معترضان، سیاستهای چرچیل در زمان قحطی هند در سال ۱۹۴۳ را عامل مرگ میلیونها هندی در ایالت بنگال میدانند و از این رو مجسمهاش را مخدوش کردهاند. صادقخان، شهردار پاکستانیالاصل لندن هم گفته نام خیابانها و نقاط دیدنی شهر را بررسی کرده و بسیاری از نامها بازتاب دوران گذشته هستند؛ دورانی که کشور انگلستان بخش بزرگی از ثروت خود را مدیون نقش بردههاست.
سرنگونی تاریخ!
معترضان آمریکایی در فهرست حامیان نژادپرستی به نام بنیانگذار ایالات متحده آمریکا و نخستین رئیسجمهور این کشور هم رسیدند و در نتیجه مجسمه جورج واشنگتن که در نزدیکی کاخ سفید قرار داشت نیز به زیر کشیده شد. طنز تلخ تاریخ آمریکاست که بنیانگذار این کشور ۳۱۷ برده سیاهپوست داشت!
رنگ بر شاه
جنبشهای اعتراضی علیه نژاد پرستی به بلژیک هم رسیده و مردم این کشور روی مجسمه لئوپولد دوم رنگ پاشیدند. البته آنها مجسمه را سرنگون نکرده، اما خواستار جابه جایی سریعتر این مجسمه شدند. لئوپولد دوم در دوره استعمار کنگو جنایات زیادی انجام داده و همین است که خشم معترضان را برانگیخته است.
حامی بردهداری
رابرت ایلی یک فرمانده نظامی آمریکایی بود که از برده داری حمایت میکرد. مجسمه ایلی در پارک آزادی بردگان ویرجینیا قرار دارد و سال ۲۰۱۷ قرار بود آن را بردارند؛ اما دونالد ترامپ با این کار مخالفت کرد و مجسمه ماند تا امروز که دوباره اعتراضات ضد نژادپرستی اوج گرفته و مردم را خشمگین کردهاست. برخی معترضان سراغ این مجسمه رفتهاند و روی پایهاش شعارنویسی کردهاند؛ و دیگران مجسمههای دیگری هم در موج اعتراضهای ضدنژادپرستانه، در شهرهای مختلف جهان در معرض خشم معترضان قرار گرفتهاند مثل مجسمه جیمز ماریون سیمز که پزشک بود و آزمایشهای پزشکی را روی زنان برده آفریقایی انجام میداد یا مجسمه رابرت میلیگان که از جمله مالکان مزارع شکر در جامائیکا بود. همینطور استونوول جکسون، جفرسون دیویس، چارلز لین فنلاندی و ژنرال جیایبی و نیز بسیاری از تاجران بزرگ شکر و تنباکو در قرن ۱۸ و ۱۹ که از بردهداری ثروتمند شدهبودند و اگر امروز از آنها مجسمهای در شهرهای انگلستان یا آمریکا وجود نداشتهباشد، نامشان روی خیابانها هست.
تاریخ مجسمهها در جغرافیای اعتراضها
جنبشهای اعتراضی و انقلابهای تاریخ در هر کجای جهان شاهد سرنگونی مجسمهها بودهاند. در ایران هم خاطره به زیر کشیدن مجسمههای پهلوی اول و دوم برای خیلیها هنوز زنده و جاندار است. اینجا نگاهی داریم به برخی مجسمههایی که در جنبشهای اعتراضی در کشورهای مختلف جهان به زیر کشیده شدند:
رضا خان: در جریان مبارزات مردم ایران علیه رژیم پهلوی، بعد از سخنرانی آیتا... قاضی دزفولی در شهر دزفول، جوانی به نام محمد زهرابی در راس معترضان انقلابی به میدان ساعت (فلکه) رسید و تصمیم مهمی گرفت. او با همراهی چند نفر از جوانان انقلابی، سیمی را به گردن مجسمه رضاخان بست و به کمک یک کامیون مجسمه را از جا کند....
پهلوی دوم: به زیر کشیدن مجسمه محمدرضا پهلوی یک جنبش طولانی بود که از قبل از فرار او به تاریخ ۲۶ دی ماه ۱۳۵۷ آغاز شد و تا روزهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران ادامه داشت. گویا نهاوند اولین شهری بود که مردمش مجسمه پهلوی دوم را سرنگون کردند و این موج به شهرهای مختلف ایران سرایت کرد.
مارشال کونف: مارشال ایوان کونف نیروهای ارتش سرخ روسیه را در جریان جنگ جهانی دوم رهبری میکرد و توانست نیروهای نازی را از چکسلواکی بیرون کند.
مجسمه این فرمانده سالها در شهر پراگ نصب بود تا آوریل یا فروردین امسال که جمعیتی معترض آن را به عنوان نماد دههها حکومت کمونیستی پس از جنگ جهانی دوم پایین کشیدند. البته این ماجرا مناقشاتی در پی داشت و روسها آن را توهین دیپلماتیک و اقدامی خطرناک برای بازنویسی تاریخ دانستند.
نتانیاهو: شاید این سریعترین مجسمهای بود که از سحرگاه نصب تا غروب سرنگونیاش فقط یک ساعت به طول انجامید. تقریبا چهار سال پیش یک هنرمند صهیونیست در فلسطین اشغالی مجسمهای طلایی رنگ از نتانیاهو ساخت و آن را در تلآویو نصب کرد؛ اما یک ساعت بعد یک عابر یهودی آن را سرنگون کرد و مردم هم مجسمه را از محل نصب دور کردند. جمعی از یهودیان، نتانیاهو را دیکتاتور خطاب میکنند.
ولادیمیر لنین: صدها هزار نفر از اوکراینیهای طرفدار رابطه با اتحادیه اروپا حدود هفت سال پیش در کییف به خیابان آمدهبودند و خواستار استعفای دولت بودند؛ چون دولت اوکراین حاضر به امضای توافق تجاری با اتحادیه اروپا و نزدیکتر کردن رابطه کشور با این سازمان نشدهبود. در همین جنبش اعتراضی بود که معترضان مجسمه لنین در کییف را با طناب و میلههای آهنین پایین کشیدند.
حذف مجسمهها؛ آری یا نه!
موافقان: این مجسمهها نماد سالها سرکوب و درد هستند. سالها خشم و رنج را یادآوری میکنند و حالا سرنگونی آنها هم بخشی از سیر تاریخ است و نشانه یک تغییر واقعی.
مخالفان: مجسمهها بخشی از تاریخ هستند و یادآور روزگاران گذشته که باید از آنها عبرت گرفت و فراموششان نکرد. این مجسمهها همچنین بخشی از تاریخ هنر محسوب میشوند و نابودی آنها به معنی سانسور تاریخ است.
پیشنهاد بنکسی: هنرمند ناشناس هنرهای خیابانی، اما در این باره یک راهکار میانه را توصیه کرده است: ما مجسمه سرنگون شده را سر جایش قرار میدهیم. دور گردن او کابل میاندازیم و سفارش ساخت چند مجسمه برنزی از معترضان را میدهیم که در حال پایین کشیدن آن هستند. همه خوشحال خواهندبود و این مجسمه یادآور یک روز معروف خواهد شد.
منبع: روزنامه جام جم
انتهای پیام/