حجت الاسلام موسوی،کارشناس مذهبی در گفت و گو با خبرنگار گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از قم،ضمن عرض تسلیت به مناسبت شهادت ششمین اختر آسمان امامت و ولایت حضرت امام صادق(ع)گفت: بدون تردید، علوم حضرات معصومین علیهم السلام وآنچه از ذهن شفاف و نورانى آن بزرگواران انعکاس می یابد، اشعه هایى از انوار الهى است که از پیامبر خاتم (ص) تا معصوم چهاردهم (عج) به یادگار مانده و زمینیان را بهره مند ساخته است.
او در ادامه به بیان مناظره علمی امام جعفر صادق (ع)با طبیب هندی پرداخت که در ادامه می خوانید.
روزى امام صادق (ع) به مجلس منصور دوانیقى وارد شد. طبیب هندی کنار خلیفه نشسته بود. او کتاب هایى که در موضوع «علم طب» نگاشته شده بود را براى خلیفه می خواند تا ضمن سرگرم ساختن اوبر معلومات خلیفه بیفزاید.
امام صادق (ع) وارد مجلس شد. بارانى از هیبت و ابهت ازچهره حضرت می بارید. هنگامى که طبیب از خواندن کتاب ها فارغ شد، نگاهش به امام صادق (ع) دوخته شد. لحظاتى مشغول تماشاى سیماى حضرت شد. نگاه اش را به سوى خلیفه برگرداند و با این سؤال سکوت را شکست:
این مرد کیست؟
او عالم آل محمد (ص) است.
آیا میل دارد از اندوخته هاى علمى من بهره مند گردد؟
نگاه خلیفه روى امام قرار گرفت. قبل از این که چیزى بگوید، امام لب به سخن گشود: نه!
طبیب که از پاسخ امام شگفت زده بود، پرسید: چرا؟
چون بهتر از آنچه تو دارى، در اختیار دارم.
چه چیز در اختیار دارى؟
گرمى را با سردى معالجه می کنم و سردى را با گرمى، رطوبت را با خشکى درمان می کنم و خشکى را با رطوبت و آنچه را که پیامبراسلام (ص) فرموده به کار می بندم.
جدم رسول الله (ص) فرمود: «معده خانه هر بیمارى و پرهیز،راز هردرمان است.»
طبیب هندى براى این که سخنان امام را سبک جلوه دهد، پرسید: مگر طب غیر از این ها است که گفتى؟!
امام فرمود: گمان می کنى من مثل تو این ها را از کتاب هاى طبى آموخته ام؟!
حتما، غیر از این، راهى براى فراگیرى علم طب وجود ندارد.
نه، به خدا سوگند، جز از خداوند، از دیگرى نیاموخته ام. اکنون بگو کدام یک از من و تو در علم طب داناتریم؟
کار من طبابت است و حتما در طب از شما عالمترم.
امام فرمود، پس لطفا به سوال هایم پاسخ گویید.
چرا سر آدمى یک پارچه نیست و از قطعات مختلف به وجود آمده است؟ نمی دانم.
چرا پیشانى مانند سر انسان از مو پوشیده نیست؟ نمی دانم.
چرا بر روى پیشانى خطوط مختلفى نقش بسته است؟ نمی دانم.
چرا ابروها در بالاى دیدگان انسان قرار گرفته است؟ نمی دانم.
چرا چشم هاى انسان به شکل لوزى ساخته شده است؟ نمی دانم.
چرا بینى میان دو چشم قرار گرفته است؟ نمیدانم.
چرا سوراخ هاى بینى در زیر آن خلق شده است؟ نمی دانم.
چرا لب فوقانى و سبیل در قسمت بالاى دهان آفریده شده است؟ نمی دانم.
چرا دندان هاى جلوى، تیز و دندانهاى آسیاب، پهن و دندانهای (نیش)، دراز آفریده شده است؟ نمی دانم.
چرا کف دست و پا، مو ندارد؟ نمی دانم.
چرا ناخن و موهاى سر انسان روح ندارند؟ نمی دانم.
چرا قلب، صنوبرى شکل آفریده شده است؟ نمی دانم.
چرا ریه در دو قسمت آفریده شده و در جاى خود متحرک است؟ نمی دانم.
چرا کاسه زانوها رو به جلو قرار دارد؟ نمی دانم.
چرا میان کف پا، گود است و با زمین تماس ندارد؟ نمی دانم.
اى طبیب هندى! ولى من به فضل خداوند، به حکمت و پاسخ این سوالها آگاهام.
طبیب که چاره اى جز تسلیم شدن نداشت، گفت: پاسخها را بگویید تا بهره مند گردم.
آنگاه امام (ع) به ترتیب به یکایک سوال هاى مطرح شده، چنین پاسخ گفتند:
به این جهت سر از قطعات مختلف تشکیل شده و شکافهایى برایش قرار داده شده است تا صداع (سردرد) آن را نیازارد.
خداوند مو را بالاى سر رویانده تا به وسیله آن روغن لازم به مغز برسد و بخار مغز از طریق موها خارج شود. همین طور، پوششى براى سرما و گرما باشد. ولى در پیشانى مو نیافریده تا چشمهامزاحمى نداشته باشند و بتوانند به راحتى نور بگیرند.
ابروها را بالاى چشم قرار داد تا به اندازه کافى به چشم ها نوربرسد و نیز از رسیدن نور زیاد جلوگیرى کند. چون زیادى نور، چشم را آزار داده و زمینه معیوب شدن آن را فراهم می سازد.
چشم ها به شکل لوزى آفریده شده تا داروها به آسانى وارد چشم شده، چرک و مرض به آسانى ازآن به وسیله اشک خارج شود.
به این جهت بینى را میان دو چشم قرار داده است که بینى نور را به دو قسمت مساوى تقسیم می کندتا نور به طور اعتدال به چشمها برسد.
سوراخ هاى بینى را در پایین آن آفریده تا چرک هاى انباشته شده در مغز از این سوراخها بیرون شده و بوهاى معطر که به وسیله هوامتصاعد می گردد، از آن، بالا رود.
لب و سبیل را به این جهت روى دهان قرار داده است تا از ورود کثافات دماغ به داخل دهان جلوگیرى کند. و نیز مانع آلوده شدن خوراک ها گردد.
دندان هاى جلو را تیزتر آفریده تا غذا را قطعه قطعه سازند.
دندان هاى آسیاب را پهن خلق کرده تا غذا به وسیله آن ها کوبیده و نرم گردند. دندان هاى نیش را درازتر آفریده تا میان دندان های آسیاب و دندان هاى پیشین، چون ستونى استوار باشند.
کف دست و پاها مو ندارند تا بتوانیم اشیاء را به وسیله آن لمس نموده، از قوه لامسه به اندازه کافى استفاده نماییم.
به مو و ناخن هاى تن انسان روح نداده تا چیدن و بریدن آن ها دردآور و ناراحت کننده نباشد.
قلب، صنوبرى شکل آفریده شده است تا هنگام آویختگى، نوک باریکش وارد ریه شده و از نسیم آن خنک گردد و نیز مغز سر ازحرارت آن آسیب نبیند.
ریه را در دوقسمت آفریده تا قلب میان فشارهاى آن دو (هنگام باز و بسته شدن) داخل شده و هوا بگیرد.
این که کاسه زانوها به سمت جلو قرار گرفته، به این جهت است که انسان رو به جلو حرکت می کند. سنگینى بدن انسان رو به جلواست. وقتى زانوها به عقب خم شوند، تعادل انسان حفظ شده، راه رفتن و حرکات انسان ناموزون و لرزان نمی شود.
این که کف پاها را گود و قوسى مانند، خلق کرده به این جهت است که تمام کف پاها با زمین تماس پیدا نکند. زیرا اگر تمام کف پاهابه زمین تماس پیدا کند، پا، چشم و اعصاب صدمه می بینند.
طبیب که تاکنون سکوت کرده و به سخنان امام گوش می داد، با تعجب پرسید:
این ها را از کجا می دانى؟!
از پدرانم فراگرفته ام; پدرانم از رسول خدا(ص) آموخته اند; رسول خدا(ص) از جبرئیل و جبرئیل از خداوند متعال فرا گرفته است.
طبیب هندى که چنین شخصیت علمى را در عمرش ندیده بود، به فکر فرو رفت. آنگاه در حالى که محو تماشاى سیماى امام بود، چنین لب به سخن گشود:
تصدیق می کنم و شهادت می دهم که جز خداى یگانه، خدایى نیست ومحمد(ص) فرستاده اوست. به خدا سوگند، تاکنون کسى را در طب،عالمتر از شما ندیده ام. ((طب الصادق، تحقیق علامه عسکرى، ص ۲۱، به نقل از بحارالانوار،ج ۱۴، ص ۴۷۸)).
انتهای پیام/ش