روز دختر بهانهای شد تا با دختر شهید حاج محمد جمالی گفت و گو کنیم و این روز را به همه دختران ایران زمین تبریک بگوییم.
زهرا جمالی فرزند شهید حاج محمد جمالی در گفت و گو با خبرنگار گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از کرمان ، گفت: پدر من در آبانماه سال ۹۲ در منطقه زینبیه دمشق «حوالی حرم حضرت زینب سلام الله علیها» به شهادت رسیدند.
او افزود: پدر همیشه به مناسبتهای خاص از روز تولد ما گرفته تا اعیاد مذهبی به ما هدیه میدادند، گاهی اوقات آن هدیه ارزش مالی زیادی هم نداشت، ولی برای ما یک دنیا ابراز عشق به همراه داشت، معمولا اعیاد مذهبی با هم به گردش و تفریح میرفتیم، بسیار به خانواده اهمیت میدادند، برایشان مهم بود که کاری انجام دهند تا دل ما و مادر را شاد کنند.
جمالی بیان داشت: حتی در انجام کارهای منزل بسیار به مادر کمک میکرد، نزدیک امتحانات ما که میشد و ما دیگر نمیتوانستیم کمک دست مادر باشیم، ایشان بسیار بیشتر به مادر کمک میکرد.
او تصریح کرد: وقتی با فرزند یتیمی برخورد میکردند درست مثل فرزندان خودش برایش پدری میکرد، زمانی که زلزله بم اتفاق افتاد، خانمی بود که کل اعضا خانواده خود در زلزله از دست داده بود و با پسرش تنها روزها را سپری میکرد، زمانی که پدر از وضعیت آنها با خبر شد، طبقه دوم خانه مان را به آنها داد. خیلی به آنها محبت و توجه میکرد. پسر بچه بمی با برادرم حسین بازی میکرد. مادرم یک بار اسباب بازی برای برادرم خرید و فراموش کرد برای او چیزی بخرد، پدر به محض اینکه به خانه آمد و اسباب بازی را دید فوری لباس پوشید و پسر همسایه را با خود به بیرون برد و به او گفته بود هر چه میخواهی بگو تا برایت بخرم و اسباب بازی مورد نظرش را خریده بود.
دختر شهید جمالی گفت: پدر بسیار یتیم نواز بود، با فقرا همسفره میشد، همیشه به ما میگفت اگر وکیل و وزیر رو احترام کنید که هنر نکرده اید، هنر آن است که آن ضعیفی را که کسی احترام نمیکند، مورد احترام و دلجویی قرار بدهید، حتی به رفتگری که هرروز کوچه مان رو جارو میزد بسیار احترام میگذاشت به طوریکه بعد از شهادت بابا آن رفتگر خیلی گریه میکرد.
او افزود: نور خدا را در زمین در پدرم میدیدم، همه کارهایش را برای خدا انجام میداد، به ما میگفت حتی اگر کسی به شما بدی کرده شما بدی او را در نظر نگیرید بلکه برای رضای خدا به او خوبی کنید، خیلی پرگذشت بود، فروتنی و تواضع خاصی داشت و همیشه از دوربینها فراری بود، هیچ گاه از رشادت هایش در جنگ و مقابله با دشمن حتی برای ما تعریف نمیکرد و ما دلاوریهای پدر را از زبان همسنگرانش میشنیدیم.
فرزند شهید جمالی بیان داشت: حاج قاسم را هم از صمیم قلب به اندازه پدرم دوست داشتم و خواهم داشت، ما ایشان را عمو جان صدا میزدیم، خودشان خیلی دوست داشتند ما ایشان را عمو جان خطاب کنیم و واقعا همانند عمویی که برای فرزند برادرش پدری میکند برای ما دلسوزی و پدری میکرد.
او تصریح کرد: سردار حاج قاسم سلیمانی با وجود مشغله کاری فراوان هر از چند گاهی به ما تلفن میزدند و جویای احوال ما میشدند و عیدهای نوروز هر سال به ما سر میزدند و واقعا ما در کنار ایشان آرامش خیلی خاصی داشتیم، انگار که با پدرمان همنشین و هم صحبت شده ایم.
جمالی بیان داشت: ایشان واقعا دغدغه زندگی و مشکلات روزمره فرزندان شهدا را داشت، بعد از شنیدن خبر شهادت ایشان انگار که یک بار دیگر خبر شهادت پدرم را به ما دادند... إن شاء الله که مردان خدا در زمین انتقام سختی از خون پاک حاج قاسم و پدرانمان بگیرند و بانی این اقدامات شوم را با یاری خدا به هلاکت برسانند.
او تصریح کرد: به هنگام خاکسپاری پدر حاج قاسم خودشان به داخل قبر بابا رفتند و انگشتر عقیقی را که هدیه مقام معظم رهبری بود را با اجازه از معظم له در زیر زبان بابا گذاشتند و ایشون کف پای بابا را بوسیدند و فرمودند به نیابت از همه رزمندگان اسلام پایت را بوسه میزنم، در همان موقع خاکسپاری برای تفقد و دلجویی به سراغ ما که اصلا حال مساعدی نداشتیم آمدندوگفتند: عمو جان از حالا به بعد من پدر شما هستم، این سخن را که از این مرد خدا شنیدم خیلی آرام شدم و به پدرم افتخار کردم .
انتهای پیام/ی