به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، این که چرا آمریکا همچون سابق نمیتواند مانند یک باصطلاح ابرقدرت رفتار کند، چند دلیل دارد؛ ابرقدرت بودن مولفههایی دارد که آمریکا آنها را از دست داده است، یک ابرقدرت نباید تنها خود را در جایگاه مصلح دنیا تلقی کند و دیگران را نبیند و حتی برای آنها ارزش هم قائل نشود.
اگر هر کشور قدرتمندی در دنیا به جای تعامل و تفاهم، سیاست تقابل و تضاد را در پیش بگیرد، قطعا قدرت نفوذ آن کاهش یافته و پس از چندی از بین خواهد رفت.
بیشتر بخوانید
در این پروسه که قطعا در مرحله نخست، کشور ابرقدرت مقصر اصلی در افول هژمونی خود است، کشورهای دیگر برای رهایی از قلدری و سلطه آن واکنش نشان میدهند و با ایجاد چالشهایی برای کشور و رژیم ابرقدرت، سرعت افول آن را میافزایند.
فرآیند سقوط و افول قدرت ابرقدرتی یک کشور ابتدا عملکرد خود آن است و سپس واکنشهایی است که مردم دیگر کشورهای دنیا نسبت با آن ابر قدرت از خود نشان میدهند.
اگر بخواهیم مثال روشنی از یک کشور ابرقدرت که ستاره بخت و اقبال آن رو به خاموشی است، بزنیم به نام آمریکا میرسیم.
آمریکا با وجودی که رقیب دیرینه را دیگر مقابل خود ندارد و اتحاد جماهیر شوروی سابق، از ابرقدرتی ساقط شده و آمریکا خود را تنها ابرقدرت جهان میپنداشت، اما سیاستهایی که واشنگتن پس از فروپاشی شوروی در پیش گرفت، نشان داد که این کشور ظرفیت و قابلیت و صلاحیت قرار گرفتن در جایگاه یک کشور ابرقدرت را ندارد.
آمریکای برخوردار از پیشرفت و سرمایه، به جای آنکه برای استقرار صلح و امنیت و رفع فقر و گرسنگی گام بردارد، به جنگهای خونین، کشتار و ایجاد ناامنی در دنیا رو آورد و از قدرت خود در این راه بهره برد.
آیا میتوان در کارنامه آمریکا یک نمونه یافت که در جایی صلح و امنیت ایجاد کرده باشد؟ میلیاردها دلار برای جنگ افروزی از سوی آمریکا در دنیا هزینه شده و باز هم میشود؛ نتیجه این جنگ ها، اشغالگریها و جنایات، چه بود؟
قطعا مردم دنیا به ویژه مردم کشورهایی که از سوی آمریکا در هر مقطع و دورانی که از آن زخم خورده باشند، واکنش نشان میدهند و راهبرد مقاومت را در پیش میگیرند؛ هستههای مقاومت اکنون در بسیاری از کشورهای جهان شکل گرفته و حتی در درون آمریکا نیز دیده میشود.
هنگامی که همچون گذشته، نظام آمریکا دست به قتل یک سیاه پوست میزند و با واکنش مردم آمریکا و حتی واکنش مردم دیگر کشورهای جهان روبرو میشود، در حالی که با این شدت اعتراض در گذشته دیده نشده بود، نشان دهنده آن است که جایگاه ابرقدرتی یک نظام که بر پایه سلطه و ظلم بنا نهاده شده بسیار سست شده و میرود تا با اتفاقات و تحولاتی همراه باشد.
حتی اگر بنا بر اعتقاد «فرید ذکریا»، تحلیلگر معروف آمریکا که در کتاب «پسا آمریکایی»، نظام آموزش عالی آمریکا را اصلیترین عامل برتری آمریکا در جهان میداند و برای خود دلایل و استدلال دارد، اما همین آموزش عالی که عامل برتری است، ۳۰ درصد دانشجویان خارجی جهان را در خود دارد و نمیتواند همه آنها را آنگونه که میخواهد بار بیاورد و این دانشجویان به کشورهای خود باز میگردند، هر چند هستند افرادی که آمریکایی نیستند، اما در مراکز حساس این کشور مشغول به کار گشته اند.
این سیستم آموزش عالی برتر در آمریکا اکنون که کشور به هم ریخته و احتمال تحولات بسیاری پیش بینی میشود، چرا نمیتواند کارآمدی خود را نشان دهد؟ این کشور حتی توان مقابله با یک ویروس را نیز ندارد؛ به گونهای که بیشترین آمار مبتلایان و جان باختگان را به خود اختصاص داده است.
وضعیت کنونی آمریکا ارتباطی با این یا آن رییس جمهور ندارد؛ «دونالد ترامپ» یا «باراک اوباما» تفاوتی با هم ندارند؛ پس از ترامپ نیز هر فرد دیگری به ریاست جمهوری برسد اوضاع آمریکا از هم پاشیده و افسار از دست زمامداران در آمده است.
«جو بایدن» هم بیاید، شرایط آمریکا تغییر نمیکند؛ دیگر شرایط را روسای جمهور در آمریکا تعریف و ایجاد نخواهند کرد، بلکه این تحولاتی که در جهان شکل گرفته و آمریکا نیز از آن مستثنی نیست، این کار را انجام میدهند.
آمریکا اگر به وضعیت کنونی دچار شده، بازتاب و بازخورد اعمال و رفتاری است که در طول سالها در جهان انجام داده و دیگر نمیتواند به یکه تازیها و ابرقدرتی خود ادامه دهد؛ تغییراتی نیاز است که باید از آمریکا آغاز شود؛ ترامپ و دولت او دچار بحران ناخواستهای شده اند که البته به خاطر استیصال و درماندگی از نوع برخورد با آن، تصمیمات غلط و اشتباهی میگیرند که معضل را دوچندان میکند.
آمریکا دیگر ابرقدرت نیست که انتظار داشت که ترامپ، رییس جمهور آن رفتار رییس جمهور یک کشور ابرقدرت را داشته باشد؛ روسای جمهور سابق این کشور هم با واسطه خاموشی و ناآگاهی مردم جهان و مردم آمریکا بود که خود را ابرقدرت میپنداشتند و ژست آن را میگرفتند؛ اکنون شرایط تفاوت کرده است؛ تفاوتی که با تغییرات بزرگی همراه خواهد بود.
منبع: میزان
انتهای پیام/