به گزارش خبرنگار دفاعی امنیتی گروه سیاسی باشگاه خبرنگاران جوان، قبل از آزادسازی خرمشهر، عراق یک سر و گردن از ما بالاتر بود و میتوانست با فشارهای سیاسی، خود را به ما تحمیل کند؛ ولی با آزادسازی خرمشهر زمین بازی عوض شد و نظام بینالملل شاهد شکست نظامی – سیاسی عراق در این منطقه استراتژیک شد و این در حالی بود که عراق برگ برنده خود را برای اعمال نظرات نامشروع در منطقه از دست داد.
در شرایطی که خرمشهر آزاد شده بود کشورهای عرب منطقه که روی صدام و ارتش آن تکیه داشتند دچار وحشت شدند. آمریکا و برخی کشورهای عرب توصیه کردند که در این فضا و شرایط حاکم، هرچه سریعتر باید آتشبس برقرار شود.
در تشریح علل تصمیم برگزاری کنفرانس عدم تعهد در بغداد میتوان گفت که رژیم صدام که در آن شرایط از لحاظ سیاسی بسیار ضعیف شده بود، بهترین راه خروج از این بحران را برگزاری اجلاس سران کشورهای غیرمتعهد در بغداد دانست؛ زیرا از این طریق موفق میشد با صدور بیانیه و حربههای دیگر همه چیز را به نفع خود و به ضرر نظام جمهوری اسلامی ایران به پایان برساند.
از سوی دیگر، عراق بارها اعلام کرده بود که بغداد کاملاً امن است و حتی پرندهای جرأت ندارد در آسمان بغداد پرواز کند. در این زمان بود که ایجاد ناامنی در استان بغداد در دستور کار نظامی – سیاسی جمهوری اسلامی قرار گرفت تا ضمن هدف قرار دادن تأسیسات پالایشگاهی «الدوره» در جنوب شرقی شهر بغداد از برگزاری نشست سران غیرمتعهدها جلوگیری شود.
هاوانا در کوبا میزبان ششمین اجلاس سران جنبش عدم تعهد است؛ جنبشی که حالا عضو جدیدی به خود میبیند؛ ایران. تنها چند ماه پس از انقلاب اسلامی، ایران به عضویت جنبش عدم تعهد در میآید؛ اما چند سال بعدش وقتی در شهریور ۱۳۵۹؛ کم تر از دو سال از آغاز انقلاب؛ رژیم بعث صدام به ایران حمله میکند همه کشورهای های عضو در تعجب این حمله و اشغال شهرهای غربی ایران توسط صدام هستند.
در خرداد ۱۳۶۱ با آزادسازی خرمشهر توسط ایران و شکستهای متعدد رژیم بعث؛ صدام در پی تطهیر اقدامات خود با حمایت کشورهای عربی به دنبال گرفتن میزبانی اجلاسیه روسای جنبش عدم تعهد است. این تلاشها در خرداد و تیر ۶۱ به اوج می رسد که با مخالفتهای مکرر تهران در جامعه جهانی مواجه می شود؛ صدام مدعی بود هیچ جنگنده ایرانی به بغداد نمیرسد و این شهر دومین شهر امن جهان است و هر کسی به بغداد برسد؛ کلید بغداد را به او می دهم.
در حالی که تلاشهای دیپلماتیک برای تغییر محل اجلاس عدم تعهد از سوی وزارت خارجه و دولت ایران در جریان بود، نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران در صدد انجام حملاتی به بغداد بر آمد تا عدم امنیت این شهر برای برگزاری اجلاس را ثابت کند.
طرح این عملیات هوایی به صورت محرمانه به همدان، پایگاه سوم شکاری نوژه میرسد؛ عملیاتی که به گفته ناظران وقت نظامی با ریسک نزدیک به ۸۰ درصد، باید به هر طریق صورت میگرفت. در بین زبدهترین خلبانان نیروی هوایی نام یک فرد خیلی به چشم می خورد و آن هم کسی نبود جز رکوردار پروازهای برون مرزی و عملیاتهای هوایی با بیش از ۱۲۰ عملیات و پرواز برون مرزی موفق یعنی سرهنگ عباس دوران.
عباس در سال ۱۳۲۹ در شهر شیراز به دنیا آمد. دوران کودکی، نوجوانی و جوانی را در شیراز گذراند و پس از اخذ مدرک دیپلم در سال ۱۳۴۹ به خدمت سربازی رفت. پس از پایان دورهٔ وظیفه، بهدلیل علاقه به یادگیری فن خلبانی در سال ۱۳۵۱ وارد نیروی هوایی شد و پس از طی دورهٔ مقدماتی پرواز در ایران، برای ادامهٔ تحصیل و فراگیری دورهٔ تکمیلی خلبانی به آمریکا اعزام شد. وی با اخذ نشان و گواهینامه خلبانی از دانشکده خلبانی پایگاه نیروی هوایی کلمبوس به ایران بازگشت و با درجهٔ ستواندومی در پایگاه هوایی همدان مشغول به خدمت شد.
او از گزینههای اصلی برای انجام یکی از مهمترین عملیاتهای نیروی هوایی ارتش بود. در نهایت طرح عملیات در بامداد ۳۰ تیرماه ۱۳۶۱ از روی باند پایگاه سوم شکاری همدان به اجرا در میآید. لحظاتی که تنها بازمانده عملیات و همرزم شهید دوران؛ امیر سرتیپ دوم خلبان منصور کاظمیان خوب به یادش دارد: حوالی ظهر بود که شهید دوران به من تلفن کردند که ساعت ۵ بیایید پست فرماندهی؛ روز ۲۹ تیر بود که رفتیم داخل پایگاه و از دوستان پرسیدم ماموریت کجاست؟ و جواب دادند، بغداد و از قبل به من الهام شده بود که این آخرین پرواز هست و من گفتم که فردا صبحانه را بغداد میخورم و آن دوست به من گفت که اگر میخواهی من بروم به جای شما و من گفتم خیر؛ خودم می روم.
دوستان دیگر شهید خضرایی فرمانده پایگاه و شهید یاسینی عملیات پایگاه در جلسه بودند، مقرر شد من و شهید دوران همراه مرحوم اسکندری این ماموریت را انجام دهیم، ما نقشه رفتن به بغداد را کشیدیم که چطور به سوی بغداد برویم، ساعت ۵ و نیم صبح ۳۰ تیرماه لحظه شروع این عملیات شد؛ آن هم با هدفی ناامن نشان دادن بغداد و لغو میزبانی صدام در کنفرانس غیر متعهدها که قرار بود در بغداد انجام شود.
ساعت ۶ صبح دو فروند اف ۴ فانتوم نیروی هوایی در پوشش عملیات ایذایی در مرز از جنوب ایلام، بدون توجه رادارهای بعثی وارد خارک عراق می شوند. امیر کاظمیان میگوید برای دور ماندن از دیده شدن در صفحه رادار بعثیها ارتفاع پروازی ما حدود ۳۰ پا یعنی ۱۰ تا ۱۲ متر بالاتر از سطح زمین بود. امیر کاظمیان میگوید تا ۲۰ کیلومتری بغداد در همین ارتفاع در سکوت کامل رادیویی بودیم؛ گاهی رادار بغداد ما را میگرفت و من می گفتم عباس رادارش دارد ما را میگیرد.
عباس معمولا آدم ساکتی بود در هواپیما و پرواز هم زیاد صحبت نمیکرد؛ این بار هم چیزی نگفت. بعد شماره ۲ ما آقای اسکندری گفت رادار ما را میگیرد و عباس هم گفت بروم زیر زمین پرواز کنم؟ دیگه از این پایینتر نمیتوانم بروم. به حدود ۲۰ کیلومتری جنوب شرق بغداد رسیدیم که با قدرت ۳ دیوار آتش پدافند که هر ۵ کیلومتر مستقر بودند را رد کردیم و به هدف اول یعین پالایشگاه الدوره بغداد رسیدیم و بمب هایمان را رها کردیم و من هنگامی که از آینه هواپیما نگاه کردم که پالایشگاه آتش گرفته یا خیر؛ دیدم هواپیمای خودمان هم آتش گرفته است.
امیر کاظمیان به عباس دوران میگوید از هواپیما خارج شویم؛ اما گویا سرهنگ دوران از قبل ایجکت (خروج اضطراری) را روی حالت تک نفره گذاشته بود، سرهنگ دوران قبل از پرواز به منصور کاظمیان گفته بود که نمیخواهد تحت هیچ شرایطی اسیر شود؛ در لحظه دیدم که جلوی چشمم سیاه شد و همان موقع بود که از هواپیما بیرون پریدم حدود ۶ و ۱۵ دقیقه بغداد بودیم؛ وقتی ایجکت کردم بیهوش شدم.
صدای شلیک بی امان توپهای ضد هوایی آرامش صبحگاهی بغداد را به جهنمی از آتش در آسمان تبدیل کرده بود؛ در این شرایط خلبان ایرانی هواپیما را به سمت هتل میزبان اجلاس عدم تعهد هدایت میکند. هواپیما به سمت هتل شیرجه میزند و لحظاتی بعد دود غلیظی روی بخشهایی از شهر بغداد به چشم می خورد و عباس دوران در این عملیات به شهادت میرسد.
کاظمیان می گوید که ساعت ۸ و نیم در وزارت دفاع عراق به هوش آمدم، لبم را که پاره شده بود بخیه میکردند. وقتی به هوش آمدم گفتم عباس کو و گفتند شهید شده است. من اطمینان نداشتم و ۱۵ روز وزارت دفاع بودم و ۱ ماه استخبارات که آنجا یک سربازی مسلط به زبان انگلیسی از من پرسید شما همان خلبان نیستی که ۲ ماه پیش روی بغداد هواپیماش آتش گرفته بود؟ من گفتم چرا خودم هستم، شما چه دیدید؟ گفت من دیدم که یک چتر از هواپیما آمد بیرون و هواپیما شیرجه کرد داخل شهر و من گفتم مطمئنید که یک چتر بیرون آمد و گفت: بله.
آنجا من اطمینان پیدا کردم که عباس شهید شده است. صدام خشمگین از این اقدام ایران و خلبان ایرانی برای برهم زدن میزبانی اش در اجلاس عدم تعهد شده بود. در اواسط ژوئیه ۱۹۸۲ بود که سازمان وحدت آفریقا هم اعلام کرد که بغداد محل مناسبی برای گردهمایی غیرمتعهدها نیست؛ بعد از آنهم کوبا اعلام کرد کنفرانس سران در بغداد تشکیل نخواهد شد. پیشنهاد عراق برای میزبانی کنفرانس وزیران خارجه هم که قرار بود قبل از اجلاس سران برگزار شود، مورد استقبال قرار نگرفت.
سرانجام در سپتامبر ۱۹۸۲ فیدل کاسترو طی نامهای رسماً اعلام کرد که اجلاس بعدی در دهلی نو، هفتم مارس ۱۹۸۳ تشکیل خواهد شد و همه کشورهای عضو با این تصمیم موافقت کردهاند و بدین ترتیب شکست بزرگ سیاسی برای صدام رقم خورد؛ صدامی که گفته بود اگر به آسمان بغداد برسید کلید بغداد را به شما می دهم.
انتهای پیام/
واسه ایران ..خاکمون میخوان کاری بکنن ولی نمیذارن یا نمیتونن..بدرود.
شما هنوز زنده اید ، وافتخار این مرز وبوم هستین
ما شرمنده شماییم شهدا
در در طول تاریخ شجاعت و شهامت رزمندگان اسلام زبانزد خاص و عام بود ولی عملیات شهید عباس دوران باعث افتخار در تاریخ انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی ایران است با آرزوی موفقیت و پیروزی برای دیگر از رزمندگان نیروی هوایی بهخصوص خلبانان تیزپرواز آن نیرو پرسنل فنی و فرماندهی محترم
اما در دوران الان رانت و اختلاس و فشار اقتصادي امان مردم را بريده.
شرمنده خوبي هايتان هستيم شهدا.
روحت شاد.
ولی صد حیف و ای کاش امثال خلبانی چون نادر جهانبانی مرد چشم آبی هم استفاده میکردین............
کجایید که ببینید بعد از شما با مردمی که شما براشون جانتان را فدا کردید چه ها کردند...
اختلاس ها و دزدی ها و مال پرستی ها کردند...
خدایتان بیامرزد مارو هم شفاعت کنید...
عباس جان یادت گرامی
روحت شاد
آماده شهادتیم ....
بزرگوار که من حقیر با 45 سال سن
تازه رشادت این شیر مرد ومتوجه
شدم روحش شاد و یادش گرامی
تورفتی وبرای آرمانت شهیدشدی
رفتی وازناموس مادفاع کردی
خوش بحالت که نمانده وشاهدچگونگی مدیران امروزی وحال واوضاع کشورباشی
خوش بحالت
خ و ش. ب ه........
لعن و نفرین ابدی نثار این خبیث ملعون جنایتکار.
سلام خدا بر شهیدان
سلام خدا بر شهید عباس دوران و تمامی شهدای عزیز
ای کاش امثال شهید دوران که اینقدر در بین مردم ناشناخته هستند توسط مسئولان و فعالان فرهنگی بیشتر شناسانده میشدند.
مسئولان فرهنگی شیراز هم که ....
دمش گرم