به گزارش خبرنگار حوزه شهری گروه اجتماعی باشگاه خبرنگاران جوان، اواسط مرداد امسال در یکی از روزهای گرم کرونایی به سراغ یک جوان خوش تیپ در یکی از ایستگاههای بی آرتی در شمال تهران رفتم، آن جوان خوشتیپ، متصدی آن ایستگاه بود، اولش با روی خوش با من برخورد نکرد و وقتی خواستم که باهم گپ بزنیم، بدون رو دربایستی رویم را زمین زد و گفت که تمایلی به صحبت کردن ندارم.
سوار اتوبوس شدم و به مرکز شهر، ایستگاه توحید، تقاطع نواب رسیدم. هوا بس ناجوانمردانه گرم و سوزان بود که در دل و ذهنم مرور میشد که نان و آبت نبود، پیگیری این سوژه و گزارش آن هم در این روزهای گروم کرونایی چه علتی داشت؟!
مسعود ۳۶ ساله متأهل، دومین متصدی بود که با او هم کلام شدم، در ابتدا تأکید داشت که صدایش ضبط نشود؛ با هر ترفندی که بود کنارش ایستادم و به سرعت اظهاراتش را تایپ میکردم و گاهی با ساعد عرقهای صورتم را پاک میکردم... مسعود کمتر از یک سال مشغول این کار است، میگوید: دریافتیهایمان خوب است، سعی میکنم با افراد پرخاشگر با آرامش برخورد کنم و به صورتی صحبت کنم که به دعوا نینجامد.
بیشتر بخوانید
مسعود که روزی هشت ساعت از وقت خود را در کنار مردم میگذارند، ادامه داد: فکر نمیکنم که شغل ما دارای جایگاه ویژه باشد، البته مسافران متفاوت هستند، مسافری توهین میکند و مسافری احترام میگذارد. یکی از دغدغههای ما این است که حقوق و مزایای ما را به موقع پرداخت کنند.
او ضمن گلایه از حقوق پایین متصدیان بی آرتی، بیان کرد: یک متأهل که حقوق آن حدود ۲ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان است، چطور زندگی خود را میتواند مدیریت کند؟ در اینجا اگر ما مورد ضرب و شتم قرار بگیریم، هیچکس پاسخگو نیست، اما اگر در یک نزاعی مسافری مورد ضرب و شتم قرار گیرد، ما باید پاسخگو باشیم.
مسعود معتقد است: اینجا تنها جایی است که مردم به طور واقعی شخصیت ذاتی خود را نشان میدهند. با توجه به شیوع دوباره ویروس کرونا و آغاز پیک دوم این بیماری، این مکان جزء پر خطرترین مکانها به شمار میرود. سختی این کار زیاد و از جهت تنفسی خطرناک است؛ یک انسان چند سال قابلیت کار دارد...
آفتاب سوزان شهر تهران آنقدر سخت و طاقت فرسا بود که میشد عصبانیت مردم را از زیر ماسکهایشان به خوبی فهمید، به سراغ یک ایستگاه دیگر در خیابان جمهوری رفتم و با مرتضی ۲۱ ساله آشنا شدم، جوانی مودب و خوشرو که از حضورم تعجب کرد و فکر نمیکرد که خبرنگاری آن هم در این روزهای کرونایی با او هم کلام شود.
مرتضی گفت: اگر متصدی یک نفر باشد، کاری نمیتواند انجام دهد و در مقابل برخی زورگوییهای برخی مسافران شکست میخورد، مترو مردم را از شرق به غرب شهر میبرد و بی آر تی هم همین کار را انجام میدهد؛ مسئولان مترو را جدی گرفتند؛ اما بی آرتی را خیر! مرتضی ادامه داد: مسافری اگر کارت نزند،کارفرما من را به عنوان متصدی جریمه میکند، در حالی که آن مسافر به این موضوع فکر نمیکند.
مقصد آخر ایستگاه پارک وی بود، رضا ۳۱ ساله که قبل از گفت وگو با کارفرمایش تماس گرفت که اجازه گفتوگو با من را به او بدهد، اما آن کارفرما به دلیل محافظه کاریاش اجازه گفتوگوی مرتضی با من را نداد،اما بعد از تماسش با روی گشاده از این گفتوگوی کوتاه استقبال کرد. از رضا درباره شیرینی یا تلخی این شغل پرسیدم که بدون وقفه گفت: این کار هیچ شیرینی ندارد، بعد از ساعت ۳ آفتاب به صورتم میخورد؛ تابستان و زمستان دچار سختی هستیم. برخی ها با روحیه و رفتار خوبشان سقف روحیه ما را افزایش میدهند.
رضا خاطر نشان کرد: در حال حاضر در این شرایط کرونایی ممکن است برخی از مسافران ناقل باشند و ما روزانه با هزاران نفر در ارتباط هستیم. در این شرایط کرونایی میخواهیم که مسافران پروتکلهای بهداشتی را رعایت کنند.
انتهای پیام/