به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، هنگام صحبت از تلفیق ژانرهای نامتجانس، متوجه میشویم که برخی اوقات عجیبترین ترکیبها باعث شکل گیری جذابترین آثار سینمایی میشود. برای مثال، شاید هیچکس قبل از آثار مطرح جکی چان نمیتوانست امیدی به ترکیب دو ژانر کمدی اسلپ استیک با فیلم رزمی داشته باشد؛ اما جکی چان با تلفیق این دو ژانر در نوع خودش دست به یک ساختارشکنی زد و نتیجه آن به دست آمدن برخی از بهترین آثار رزمی کمدی تاریخ سینما شد.
البته در قرن بیست و یک، استفان چو نیز از ایجاد دو سبک فانتزی و رزمی و تلفیق آن با کمدی توانسته آثار غیرمنتظره جالبی را خلق کند. البته تلفیق ژانرهای ناهمگون تنها به سینمای شرق آسیا خلاصه نمیشود، چرا که هالیوود و فیلمسازان غربی نیز توانسته اند از ترکیب دو ژانر فیلم نوآر و علمی تخیلی آثار جذابی، چون کلاسیک بلید رانر و شهر گناه را خلق کنند.
نکته جالب این تلفیق ژانر این است که خود این عمل باعث بروز یک ژانر جدید به نام سایبرپانک شده است. اما هدف من از نوشتن این مطلب اشاره به آثاری است که از ترکیب دو ژانر وسترن و وحشت تولید شده اند. تصور کنید روح گاوچرانهای کُشته شده در یک دوئل قصد تسخیر ملک شما را داشته باشند، و یا افراد یک شهر سنتی در بستر فضای وسترن تبدیل به زامبی شوند.
اساساً تصور خون آشام ها، ارواح و زامبیها در دل یک فضای وسترن خود به خود بیننده را جذب یک اثر میکند، بنابراین تلفیق این دو ژانر میتواند با کمی تأمل بدل به میدانی جذاب برای تولید آثار مختلف شود. از این گذشته، ژانر وسترن به خاطر خلق دنیایی بیقانون یکی از بهترین محیطها برای کار با ژانر وحشت است. با توجه به این نکته ها، این لیست در اینجا قرار دارد تا بهترین نمونههای این ترکیب ناهمگون ژانری را برای شما به ارمغان بیاورد.
Near Dark
کاترین بیگلو، کارگردان آثار مطرحی، چون نقطه شکست، مهلکه و سی دقیقه پس از نیمه شب در طول زندگی حرفهای خود بین ژانرهای مختلفی ماجراجویی کرده است، بدون توجه به محتوایی که لنز دوربین او به آن اشاره دارد، تنش زیاد و سکانسهای اکشن عظیم از پُرتکرارترین مؤلفههای آثار اوست.
در چند دهه گذشته، بیگلو یک تریلر پلیسی کلاسیک، چند فیلم جنگی پروپاگاندا محور و برخی آثار علمی تخیلی دیستوپیایی را در کارنامه خود به ثبت رسانده است. اما عجیبترین تولید ژانری او شاید به فیلم وسترن ترسناک تاریکی نزدیک در سال ۱۹۸۷ بازگردد، جایی که او سبک وسترن را با ژانر وحشت و خون آشامی تلفیق کرده است.
داستان فیلم از این قرار است که پسری مزرعهدار پس از اینکه متوجه میشود دختر مورد علاقهاش عضو گروهی از خونآشامان است با اکراه میپذیرد تبدیل به یکی از آنان شود. اما یکی از مراحل تبدیل او حملهای خونین به باری محلی است که باعث بروز جریانات ترسناکی میشود. شاید فضای این فیلم کمی شبیه به آثار گرگ و میش باشد، اما حوادث این کار تفاوت فراوانی از منظر فرم و سبک با آن آثار دارد.
Bone Tomahawk
سیاستهای خاصِ فیلمساز اس کریگ زالر در تولید یک فیلم، باعث خلق آثار متفاوتی در زیرژانرهای گوناگون شده است، و تاماهاوک استخوانی نیز یکی از همین آثار اوست که در فضای وسترن توانسته یک قصه هیجانی گاهاً وحشتناک و خشن را برای بینندگان روایت کند.
خلاصه داستان فیلم سینمایی تاماهاوک استخوانی این گونه است که چهار مرد در غرب وحشی تلاش میکند گروهی از مردم را از دست آدمخواران نجان بدهند! از همین خلاصه داستان میتوان پِی بُرد که بیننده با چه اثر دیوانهای روبرو است.
فیلم بهتدریج سعی در ارائه یک تنش شدید به بیننده دارد و از همان ابتدا تماشاگر را با صحنهای شوکه کننده مواجه میکند. فیلمساز با این اثر سعی کرده کمی به وسترن، اکشن و وحشت سرک بکشد و از دل آن قصهای را روایت کند. البته لازم به ذکر است پایان این فیلم شامل ترسناکترین لحظات آن میشود.
High Plains Drifter
غریبه دشتهای بالا یا ولگرد دشتهای مرتفع یا سوار بی نام، فیلمی در ژانر وسترن به کارگردانی و بازی کلینت ایستوود است. یک هفت تیرکش غریبه به شهر کوچکی به نام لاگو میآید و استخدام میشود تا مردم شهر را علیه ۳ تبهکاری که در راه رسیدن به شهر هستند متحد کند، اما همه چیز بر وفق مراد پیش نمیرود.
مسلماً خیلیها میگویند این فیلم وحشتناک محسوب نمیشود. چرا که هم غریبه دشتهای بالا و هم سوارکار رنگ پریده (دیگر اثر مشابه کلینت ایستوود) به خاطر دنباله روی استاندارد خود از ژانر وسترن معمولاً فیلم ترسناک تلقی نمیشوند. با نگاهی به این آثار متوجه میشویم قهرمان فیلم سوار بر اسب وارد شهرهای کوچک میشود و زیرنمای فسادهای آن مکان را کشف میکند و برای نجات آنها از دست ظالمان شرور نهایت تلاش خود را انجام میدهد.
اما یک تلنگر درشت در این آثار وجود دارد که گفتن آن یک اسپویل بزرگ برای هر دو فیلم محسوب میشود. این راز گنجانده شده در دو فیلم این است که: شخصیت قهرمانِ پیشکوت یعنی کلینت ایستوود، حضورش دلالت بر این دارد که در طول زمان حضور در هر دو اثر یک شبح بوده است. اشاره بر این موضوع در فیلم غریبه دشتهای بالا صریحتر بیان شده است. با این اوصاف عادلانه است اگر بگوییم قهرمان این فیلم دیگر ساکن دنیای مادی نیست. این فیلم به زیبایی یک داستان انتقام جویانه، یک کمدی سیاه و یک قطعه شیطانی از وحشت و وسترن است.
Happy Hunting
شکار خجسته، فیلمی نئو وسترن ترسناک و مهیج محصول سال ۲۰۱۷ به کارگردانی جو دایچ و لوئی گیبسون است. داستان فیلم دربارهی یک رانندهی آشفته به نام وارن است که پس از اینکه در مسیر راهش گرفتار یک گروه روانی میشود، باید علاوه بر اینکه بر بیماریاش غلبه میکند، دنبال راه فراری برای نجات جانش نیز باشد.
بیشتر بخوانید
ملاقات زیرژانر تریلر هیجانی با نئو وسترن ترکیب غریبی است که همیشه اتفاق نمیافتد، اما در شکار خجسته این تلفیق صورت پذیرفته و نتیجه نیز چیز جالبی از آب در آمده است. اساساً این اثر یک فیلم ترسناک مطلق نیست، بلکه فضای آن شبیه آثاری، چون اتاق سبز و فیلمهای اخیر جردن پیل است.
شکار خجسته گاهی به هجو فاصله طبقاتی در آمریکا نیز ورود میکند، گرچه صحنههای تنش آفرین و گاهاً خشن حرف اول و آخر این اثر را میزنند. در مجموع پیشنهاد من به دوست داران ژانر وسترن، ترسناک و حتی طنز سیاه دیدن شکار خجسته است.
Tremors
لرزش فیلمی هیولایی و وسترن به کارگردانی ران آندروود است که در سال ۱۹۹۰ منتشر شد. مطمئناً، این فیلم به معنای سنتی یک وسترن نیست، اما تنظیمات لحن، نقوش و ساختار آن بسیار وفادار به ژانر وسترن است. بدون شک فیلم هیولایی لرزش یکی از کلاسیکهای این شاخه است. داستان شهر دور افتاده پرفکت در نوادا و مشکل کرمهای غول پیکر آن در حال حاضر کاملاً مشهور است.
من در مورد کالت کلاسیک یا ژانر کلاسیک حرف نمیزنم، اما لرزش یک فیلم شبه کلاسیک واقعی است. دلایلی وجود دارد که میتوانم در مورد این موضوع که چرا لرزش به اندازه آنچه که باید مورد احترام قرار بگیرد، اما نمیگیرد گمانه زنی کنم. ولی شاید عمده دلیل آن به گفته خیلیها سادگی آن باشد. فیلمهای ترسناک دهه نودی زیادی هستند که مورد کمتوجهی قرار گرفته اند. اما به هر حال لرزش یک فیلم برجسته است.
پرفکت به واسطه موجودات غول پیکر زیرزمینی که “گربوئیدها” خوانده میشوند، به یک شهر ارواح تبدیل میشود. بنابراین، اساساً این فیلم به یکی از آثار شاخه کمدی وحشت-وسترن تبدیل میشود که داستان آن در یک دوره مدرن تنظیم شده است.
The Wind
باد فیلمی ترسناک، فراطبیعی و وسترن است که در سال ۲۰۱۸ منتشر شد. داستان از این قرار است که در سالهای آغازین قرن نوزدهم میلادی، بانویی که در نواحی مرزی و دورافتاده آمریکا در تنهایی و انزوا به زندگی ادامه میدهد، پس از مواجهه با نیروهای اهریمنی دچار آشفتگی ذهنی میشود و همین حوادث هولناکی را شکل میدهد.
این فیلم دارای پتانسیلهای فراوانی در زمینه ژانر وحشت است، و به راحتی بیننده را به دام وحشتناکی از ناشناختهها میکشاند. باد دارای ایده شیطانی و مور مور کننده است. ایدهای که بر پایه یک فرض وحشتناک پسا استعماری شکل گرفته است، تصور کنید سرزمینی خود ساکنان جدیدش را رد میکند و اگر تحت فشار قرار گیرد، همیشه میتواند آنها را از بین ببرد. این فیلم ترکیبی شدید از وحشت ماوراء طبیعی و هیجان روانی در بستر فضای وسترن است.
Dead Birds
یکی دیگر از آثار وحشتناک تحت تأثیر ژانر وسترن، پرندگان مرده است که به نظر خصوصیات خاصش آن را شبیه به آثار استفن کینگ کرده است. داستان فیلم این گونه است که گروهی از سربازان قلابی بعد از سرقت یک بانک برای فرار به مخفیگاهی که در یک مزرعه وجود دارد میروند – و پس از مدتی آنها گرفتار نیروهای فراطبیعی و انواع اشباح شیطانی میشوند.
فیلم در فضای جنگ داخلی امریکا توانسته در دل یک مزرعه عجیب انواع صحنههای وحشتناک و مور مور کننده را خلق کند. این فیلم در دل لحظات وحشتناکش زخمهای روانی را نشان میدهد که به لطف تاریخ بردهداری کشور آمریکا، روح این کشور را تسخیر کرده است. با همه این تفاسیر پرندگان مرده یک اثر مستقل است که دیدنش خارج از لطف نیست.
Vampires
اگر استفن کینگ در ادبیات عنوان «استاد وحشت» را به خود اختصاص داده، در سینما هم هستند صاحبنظرانی که معتقدند جان کارپنتر را باید «استاد سینمای وحشت» خواند. استاد سینمای وحشت عنوان قانعکنندهای به نظر میرسد چرا که جان کارپنتر در طول بیش از سی سال فیلمسازی نشان داده که فقط کارگردانی نیست که به لحاظ مضمونی و بصری در ژانر وحشت کار کرده باشد، بلکه او در واقع تجسمی از این ژانر است.
اما جدا از استاد وحشت بودن، کارپنتر استاد تلفیق ژانر هم میباشد؛ و شاید خون آشامان بهترین مثال کاری او در این زمینه باشد. این فیلم همچنین نزدیکترین اثر کارپنتر به فضای یک وسترن خالص است که او کارگردانی کرده است. شاید باید گفت خون آشامان آخرین فیلم قابل تأمل اوست، زیرا کارهای بعدی او دیگر آنچنان چنگی به دل نزدند.
علاوه بر این، خون آشامان همچنین یکی از بهترین فیلمهای بصری و خیره کننده ترسناک به لطف مناظر هیجان انگیز، جادههای باز و فیلمبرداری خوب گری کیبه است. همچنین باید گفت این فیلم کارپنتر نیز متأثر از وسترنهای سرجیو لئونه و جان فورد بود، اما کارپنتر با تغییر در نوع روایت، ساختارهای تازهای خلق کرد و با مضامین اسطورهای وسترنها هم بازی کرد.
Ravenous
به راحتی میتوان گفت این اثر نادیده گرفته شدهترین فیلم این لیست است. شاید طماع یکی از بهترین ادغامهای ژانری باشد که پُلی بین وسترن و وحشت برقرار کرده است. این اثر تیره و ترسناک یک ایده و طرح کلاسیک وسترن را در فضای یک پاسگاه مخوف به موجودی به نام وندیگوها وصل میکند.
ترفیع “کاپیتان جان بوید” او را به دژی میفرستد که مردی وحشت زده داستانی ترسناک در مورد آدمخواری بازگو میکند و این شروع التهابی است که تا پایان بیننده را به اثر جذب میکند. وندیگو چیست؟ شاید چیز زیادی نیست، فقط یک موجود اسطورهای بومی آمریکایی است که اعتقاد بر این است که روزی مَردی بوده و اکنون قدرت خود را از خوردن آدمیزاد به دست میآورد.
شاید بتوان گفت این فیلم یکی از بهترین آثار وحشتناک وسترن باشد، که تاکنون ساخته شده است. آدمخواری در یک فیلم هرگز خوش طعم و سرگرم کننده نبوده است، اما فیلمهای معدودی به اندازه Ravenous هستند که این گونه سرگرم کننده نیز باشند.
The Burrowers
در غرب وحشی، یک گروه نجات تلاش میکنند تا خانوادهای از دامداران را که تحت شرایط اسرارآمیزی ناپدید شدهاند پیدا کنند، و این قصهای است که زمینه را برای تلفیق دو ژانر آماده میکند. اساساً غرب وحشی عوارض و خطرات بیشماری داشته است، اما تعداد کمی بودهاند که چیزی از انسانهای هیولایی زیرزمینی حرفی بهمیان آورده باشند.
در واقع این فیلم ریمیکس تاریک و شوخ طبعی از فیلم لرزش است که در لیست ما هم بود. سراسر فیلم بیننده شاهد روابط پر تنش بین بومیان و مهاجمانی است که باید با موجودات زیرزمینی نیز مقابله کنند. بنابراین، این اثر نیز با همه این موارد، یکی دیگر از بهترین تلفیقات ژانری بین وحشت و وسترن را تشکیل میدهد.
منبع: ویجیاتو
انتهای پیام/